روزنامه جهان اقتصاد نوشت:روند نرخ رشد اقتصادی ایران به نقل از بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در دهه چهل خورشیدی عملکرد بسیار درخشانی داشته اما پس از یک دوره رونق موقت، نرخ رشد اقتصادی ایران کاهش یافت چرا با این سرمایه سرشار ایران ابرقدرت نشد ؟ چطور چنین چیزی واقعیت دارد آیا شاه ایران خیال‌پرداز ، خودشیفته یا مردی فراتر از زمان خود بود ؟

از نظر اقتصادی عملکرد ایران در مهار تورم در طی دهه چهل بسیار مثبت بود، در دهه پنجاه و هم‌زمان با افزایش قیمت درآمد نفت، تورم در اقتصاد ایران باقی ماند با این وجود آیا تورم بانی شکست اقتصادی شاه بود؟

اقتصاد ایران همواره گرفتار مشکل تورم بوده است تورم در اقتصاد ایران به دوران کاهش درآمد حاصل از نفت و به زمان افزایش درآمد فروش از نفت برمی‌گردد. چرا در کشور ما هر زمان که نفت افزایش یا کاهش قیمت ایجاد می‌شود در هر دو حالت تورم داریم؟

بدلیل دولتی بودن اقتصاد ایران همواره این ذهنیت وجود داشته که اکثر مسایل را دولت باید حل کند و عموما دولت را مسئول می‌دانند. اما شاه و دولتش در حل مشکل اقتصادی زمان خودش ناتوان ماند زیرا فساد و ناکارآمدی دو معضل اساسی هستند که در ذات فعالیت‌های دولتی قرار دارند و همین مسیله سبب شد تا علی‌رغم خوش خدمتی هویدا او در زمان محمد رضا پهلوی و به‌دستور مستقیم شاه روانه زندان شد تا پوششی بر فساد اقتصادی اطرافیان اعلی‌حضرت!! باشد!

 با افزایش قیمت نفت و رشد مقطعی اقتصاد ایران، شاه نیز مانند سایر سیاست‌مداران نفتی، سیاست خارجی را هم‌سو با وضعیت اقتصادی در‌پیش گرفت. طبیعی است که در کشوری که دارای درآمد سرشار و بادآورده نفت باشد ادعای استغنا و تقابل با دنیای خارج و تحقیر سیاست‌مداران دیگر کشورها کاری پسندیده برای سران کشورهای نفتی محسوب می‌شود و شاه نیز چنین کرد و با افزایش مقعطی قیمت نفت در اثر جنگ اعراب و اسراییل، شاه خود و کشورش را تاج دنیا تصورکرد چشم آبی‌ها را پوچ و عقب مانده ! رویای کودکانه‌ای که فقط از حکمرانان کشورهای نفتی ساخته است به‌طوری‌که این حکمرانان خود را از دانش تجربی و علوم حکومت داری بی‌نیاز می‌دانند به‌زبان ساده در زمان افزایش قیمت نفت، اقتصاد و علم اقتصاد کنار گذاشته می‌شوند و در زمان کاهش قیمت نفت بدنبال راهکار علمی هستند !

 افزایش قیمت نفت در ایران در سال ١٣۵٣ سبب شد تا مسئولین وقت سودای مدرن کردن سریع ایران را در سر بپرورانند و بدون دانش اقتصادی در امور اقتصادی مداخلات زیاد و بی‌سابقه‌ای انجام دادند. از سوی دیگر نزدیکی ایران به شوروی سابق و سرکو‌‌‌‌ب‌های سیاسی رضا شاه. پهلوی سبب شد تا گرایش‌های چپ و مارکسیستی (حزب توده) بیش‌تر و سریع‌تر از گرایش‌های لیبرالیستی در قشر روشنفکرنفوذ پیدا کند و رویای "ایرانِ‌ابر قدرت" شاه و دولتش با طبقه روشنفکری در تضاد بیفتد به‌طوری‌که شیوه اجرای اقتصاد لیبرالیستی دربار با دانشگاه‌ها و اساتید روشنفکر ایران هم جهت نشد.

اما هر دو گروه در یک چیز ناخواسته متحد بودند و آن بزرگ شدن اقتصاد دولتی و کوتاه شدن دست بخش خصوصی از بدنه اقتصاد. شاه به‌خوبی می‌دانست که بزرگ شدن بدنه دولت یعنی وابستگی بیشتر مردم به دولت و حکومت وی و حزب توده بدلیل آرمان‌های مارکسیستی، حامی این نظریه بود و همین هم‌راهی ناخواسته فرار سرمایه را از سال ١٣۵۶ به بعد رقم زد و شاه در ادامه طرح‌های اقتصادی شتاب‌زده‌اش و هم‌زمان با کاهش مجدد قیمت جهانی نفت ، تنها ماند .

در سال ١٣۵٣ بدلیل وقوع جنگ اعراب و اسراییل قیمت نفت شدیدا افزایش یافت و ایران با فروش نفت زیاد مالک درآمد زیادی شد . در همان سال علی رغم وجود برنامه پنج ساله از پیش طراحی شده ، شاه تصمیم گرفت تا بیشتر درآمد را داخل ایران هزینه کند به‌همین منظور جلسه‌ای در رامسر تشکیل شد در این جلسه اکثر وزرا موافق این هزینه کردن بودند اما اقتصاددانان سازمان برنامه و بودجه مخالف طرح اعلی حضرت شدند و به صراحت تبعات سیاسی و اقتصادی را عنوان کردند اما با برخورد تند شاه مواجه شدند، در نهایت تصمیم گرفته شد و منابع مالی هزینه شد پیامد آن یک رونق موقت دو ساله و رکود شدید اقتصادی در سال ١٣۵۶ بود! تجربه تلخی که در دوران اول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد هم تکرار شد و با افزایش شدید قیمت نفت بلافاصله رشد اقتصادی در ایران شکل گرفت و در سال ١٣٨٨، اقتصاد دچار افت شدید شد  .

45302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 701610

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =