تردیدی وجود ندارد که تلویزیون همچنان رسانه برتر است. تلویزیون پر نفوذترین، موثرترین و قویترین رسانهای است که امروز در جهان وجود دارد. این بدان معنا نیست که دیگر رسانهها بیتاثیر و بینفوذند، در دنیای رسانه هر رسانهای تاثیر و نفوذ خود را دارد اما تلویزیون فراگیرترین رسانهای است که تا کنون شناخته شده است. تا همین اواخر، رقابتها در حوزه تلویزیون محدود به رقابتهای درون مرزی یا ملی بود، در کشورهائی که چند شبکه تلویزیونی وجود داشت رقابت بین این شبکه ها بود و هر شبکه میکوشید مخاطبان بیشتری را به سمت و سوی برنامه های خود جلب کند.
هدف اگر جذب آگهی بیشتر یا ارسال پیام قویتر بود تنها از طریق جلب مخاطب افزونتر محقق میشد. این شبکهها در پشت صحنه از سوی دولتها، کارتلهای بزرگ اقتصادی، احزاب و نهادهای سیاسی و حتی افراد ذینفوذ حمایت و اداره میشدند.
تلویزیونهای ملی و درون مرزی حتی اگر رقابتی داشتند، که داشتند، زمانی که به حوزه منافع ملی وارد میشدند و مثلا جنگی بر کشورشان تحمیل میشد یا تهدیدی از خارج از مرزها منافع ملی آنها را هدف قرار میداد، سعی میکردند همداستان و یکپارچه در مقابله با آن تهدید عمل کنند. اما از حدود سال 1980 میلادی دامنه این رقابتها گستردهتر شد؛ ورود تلویزیونهای فرامرزی رقابت را از سطح ملی به سطح بینالمللی کشاند.
تلویزیونهای فرامرزی طبعا اهدافی را دنبال میکردند و میکنند، که با اهداف و منافع ملی تفاوت دارد. این اهداف اگر با اهداف ملی در تضاد نباشد دست کم در تقاطع با آن هست. یعنی زمانی که پای منافع ملی به میان میآید دیگر از تلویزیونهای فرامرزی انتظار همسوئی و همداستانی با منافع ملی نمیرود، حتی اگر همزبان باشند. حال اگر آن تلویزیون فرامرزی اهداف خصمانه تبلیغاتی را دنبال کند که کار به تضاد نیز کشیده میشود.
در سال 1991 و زمانی که نیروهای نظامی ایالات متحده امریکا جنگ علیه نیروهای عراقی در کویت را به انجام رساندند، مارگارت تاچر نخست وزیر انگلیس از شبکه سی.ان.ان. امریکا به عنوان ابزار استراتژیک دولت ایالات متحده امریکا در این جنگ نام برد.
در آن ایام تعداد شبکههای فرامرزی بسیار معدود بود؛ شبکه تلویزیونی بیبیسی جهانی از همان زمان بود که به صحنه آمد. بعد نوبت به تلویزیونهای فرامرزی آلمان و فرانسه و خلاصه کشورهای دیگر رسید. اینجاست که ارزش شبکههای فرامرزی که چالش گسترده و عظیمی را در بر ابر تلویزیونهای ملی به وجود آورده است، مشخص میشود.
از همین رو بی دلیل نیست که بخش عمدهای از سرمایهگذاریها و مطالعات در حوزه فناوری اطلاعات معطوف به توسعه تلویزیون شده است. تلویزیون نه تنها به پایان راه و عمر خود نرسیده که در میانه راه دروازههای تازهای را به روی خود گشوده میبیند.
عصر تلویزیون دیجیتال که از یکی دو دهه گذشته آغاز شده بود با توسعه شگفتانگیز در ابزار تولید، تدوین، نگهداری، تکثیر و در نهایت ابزار پخش همراه بود. عصر دیجیتال، نوید ورود تلویزیون به عرصه موبایل و اینترنت را هم داده است. نه این که تلویزیون معمولی را با آنتن روی اینترنت یا موبایل بگیریم، بلکه فناوری جدیدی که تلویزیون را با سیگنال های مخابراتی برای دریافت روی موبایل و برای دریافت روی اینترنت با قابلیت تعاملی ارسال کنیم. این دو حوزه جدید به نامهای IPTV و MobileTV عصری جدید از پخش برنامههای تلویزیونی را با مختصاتی کاملا متفاوت، نوید میدهد.
از این گذشته تلویزیون که قبلا به صورت انبوه پخش میشد یعنی یک برنامه را برای میلیونها مخاطب به صورت همزمان پخش میکرد، رفته رفته دامنه مخاطبانش را محدودتر میکند. به گونهای که به زودی تلویزیون تبدیل به رسانهای میشود که برنامههای مختلفی را آماده پخش و هر برنامه فقط یک مخاطب خواهد داشت.
یعنی دارنده هر گوشی موبایل و هر رایانه میتواند برنامه دلخواه خودش را ببیند، تلویزیون دلخواه خود را با برنامههای مورد نظر خودش طراحی و دریافت کند. در نتیجه به زودی صاحب فناوری جدیدی خواهیم شد که تلویزیون را دگرگون خواهد کرد و این تحول در حوزه فناوری چالشی عظیم در برابر تلویزیون ایجاد خواهد کرد.
در تلویزیونهای جدید موضوع نوع برنامه، نحوه استفاده از دوربین، شکل تدوین و دهها مشکل تازه مطرح است، بنابراین تلویزیون به طور کلی در آستانه تحول است و باید خود را برای این تحول آماده کرد اما مساله به همین جا ختم نخواهد شد؛ موضوع فردای رسانه فراگیر، رقابت تلویزیونی نیست. مساله مربوط به حذف احتمالی شبکههای تلویزیونی ملی و حتی فرامرزی از زندگی مردم است.
زمانی که کسی بتواند با استفاده از موبایل یا اینترنت هر فیلمی که بخواهد ببیند، هر خبری را که بخواهد انتخاب کند و هر نوع استفاده شخصی و مطلوب را از آرشیو های تلویزیونی دنیا، در هر ساعت از شبانه روز، داشته باشد، چرا باید به تلویزیون ملی و یا حتی فرامرزی رو کند؟ و این چالش اصلی در برابر تلویزیونهای موجود است...
نظر شما