قانون سوم نیوتن فقط به فیزیک ارتباط ندارد، همه ما آن را در زندگی خود لمس کردهایم و آنقدر اپیدمیک شده که ضربالمثل «با هر دستی بدی با همون دست میگیری» جزو اولینها در حافظه شفاهی افراد است.
بزنیم، میخوریم! فحش بدیم، فحش میشنویم! بد رانندگی کنیم، ترافیک ایجاد میکنیم! بد مصرف کنیم، قحطی(خشکسالی) پدید میآید! و... . اما چیزی که این روزها میشود از آن به قانون «سه پلاس» نیوتن یاد کرد، واکنشهای اجتماعی در کشور به رخدادهای مختلف است! زلزله میآید هجوش میکنند؛ پلاسکو میسوزد، جک درست میشود؛ تخم مرغ گران میشود، هر روز یک اطوار و... .
اختلاس و باندبازی که دیگر جای خود دارد! این اتفاق به اندازهای بر پیکره اجتماع تاثیرگذار بوده و قدرت هضم آن وجود ندارد که جامعه هر روز آن را در قالب طنزی تلخ به خود یادآور میشود: «لعنت بر پدر و مادر کسی که در این مکان اختلاس کند (دیوار نوشت شعبه بانک بوق)!» یا «منو از اينجا بيارين بيرون... اينا دارن منو مسخره ميکنن... به من ميگن آفتابه دزد!» و...، نمونههایی از این دست هستند که همه روزه در تلفن همراه خود با آن روبه رو هستیم.
حالا چرا این همه نوشتم که بگویم افتخار بهروزرسانی نسخه جدید از قانون سوم نیوتن یا همان «سه پلاس» به نام ما ایرانیها و صد البته شرکتهای تبلیغاتی خواهد بود؟! همه اینها فقط در یک کلمه خلاصه میشود؛ تبلیغات! آنجا که هدف وسیله را توجیه میکند!
یک ایده تبلیغاتی خوب ایدهای است که گفتوگویی پیرامونش شکل بگیرد و مردم را ناچار به واکنش کند؛ وایرال شدن از اینجا شروع میشود! برندیگ هم نتیجه این کنش و واکنش است.
اما ایدهای که از دل گفتوگوهای مردم بیرون بیاید، حرکت روی لبه تیغ است، چه برسد موج سواری تبلیغاتی بر عقدههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که منجر به سرخوردگی و تحقیر عمومی شده است.
این روزها اختلاس، کلاهبرداری، کمفروشی، باندبازی و هزار و یک رفتار و کرداری که منجر به ناامیدی اجتماعی و تحقیر عمومی شده، در بیلبوردهای بزرگ شهری نمود پیدا کرده است! گرانترین رسانههای شهر، پتکی شدهاند بر سر مردم!
واکنش به رفتارهای صورت گرفته طی سالها عملکرد نامتعارف دولتمردان، از پیامهای خصوصی و گروهی با چاشنی طنز و طعنه خارج شده و بر بیلبوردهای تبلیغاتی نقش بسته است. این بار همه این دردهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، وسیلهای شده است برای برندیگ چند شرکت! نشستهاند و طوفان فکری برپا کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که میشود با موجسواری روی بدبختیهای مردم در ذهنها ماند! آنجا که در تیزینگ یا فاز بسته تبلیغاتی خود نوشتهاند: «به کدوم باند وصلی» یا «ما سرمایه شما را بالا میکشیم».
یادآوری دردناک همه آن چیزی که مردم از آن بیزارند در هر تقاطع از پایتخت، شاید ابتدا دلی را شاد کند، چرا که حرف خود را بر پیکره شهر میبیند. اما رفتهرفته عصبانیتر میشود. یا کم کم وضعیت موجود را میپذیرد و اقناع اجتماعی شکل میگیرد. اما آیا برندینگ تجاری شکل میگیرد؟!
بنابراین این کپیها (نوشتههای تبلیغاتی)، مسیر جدیدی را در جامعه هموار میکند، آن هم پذیرش این پدرخواندگی و مافیا در کشور است و هیچ کارکرد تجاری ندارد و نخواهد داشت. آیا شما یاد گرفتهاید به کسی که نمک روی زخمتان میپاشد، پاداش بدهید؟ قطعا تکرار این روند برای هر برند تجاری به کاهش محبوبیت و مقبولیت میانجامد و نتیجهای جز افت فروش به دنبال نخواهد داشت.
57243
نظر شما