شواهد نشان میداد او با یکی از همکارانش به نام «خلیل»- 37 ساله- پنهانی طرح دوستی ریختهاند. از سوی دیگر، کارآگاهان پس از تجسسهای نامحسوس اطلاع پیدا کردند خلیل همزمان با طرح شکایت لیلا، در حوالی محل زندگی این زن و شوهر دیده شده است.از سوی دیگر پس از چند روز جستوجو، خودروی مرد گمشده در یک پارکینگ عمومی واقع در شهرستان کیانشهر شناسایی شد.
همزمان با کشف خودروی مهدی، کارآگاهان
پی بردند جسد سوخته مردی نیز در بیابانهای نطنز-حوالی شهرستان بادرود-
پیدا شده است.با اعزام کارآگاهان به بادرود و بررسیهای تخصصی، جسد مهدی
شناسایی شد.
بدینترتیب خلیل (همکار لیلا)بلافاصله دستگیر شد. درحالی که
او منکر هرگونه اطلاع از جنایت و همچنین ارتباط با لیلا شده بود، سرانجام
وقتی با مدارک و مستندات کارآگاهان روبهروشد به رابطه پنهانی با همسر
مقتول و مشارکت در قتل شوهر لیلا اعتراف کرد.
جسد را آتش زدیم
خلیل
در بازجوییها به کارآگاهان گفت: «لیلا از من خواسته بود برای چند ماه
شوهرش را در محل ناشناسی حبس کنم.طبق نقشه روز 22 دی به در منزلشان در
خیابان جمالزاده شمالی رفتم و طبق هماهنگی قبلی، لیلا در خانه را به رویم
باز کرد و من وارد شدم. لیلا قبل از آمدن من، همسرش را با داروی خوابآور
بیهوش کرده بود. زمانی که بالای سر شوهرش رسیدم، به نظرم او فوت کرده بود.
جسد را بستهبندی کردم و داخل ماشین گذاشتم. داخل ماشین بود که اطمینان
پیدا کردم او مرده. بعد هم جسد را به بیابانهای اطراف نطنز بردم و آن را
در یک گودال آتش زدم.
با اعتراف صریح خلیل به مشارکت در جنایت، لیلا هم
دستگیر و به اداره آگاهی منتقل شد. زن خیانتکار در اعترافاتش گفت: «قتل به
هیچ عنوان توسط من انجام نشده. زمانی که خلیل وارد خانه شد، مرا به داخل
اتاقی انداخت و پس از آن به همراه یکی از دوستانش، شوهرم را از خانه
بردند.»
با توجه به اظهارات لیلا، تحقیقات تخصصی از «خلیل» در دستور کار
قرار گرفت که او به ناچار با همراهی یکی از دوستانش به نام «سهیل» در
انتقال جسد مقتول به خارج از خانه و سپس به محل کشف جسد اعتراف کرد.
با
شناسایی «سهیل» بهعنوان سومین متهم در جنایت، این مرد جوان هم روز گذشته
در کرج شناسایی و دستگیر شد.سهیل ضمن اعتراف به همراهی در انتقال جسد، در
اظهاراتی متفاوت به کارآگاهان گفت: قرار شد در ازای مبلغی مناسب، همراه
خلیل باشم. طبق نقشه او ابتدا وارد آپارتمان شد و پس از مدت کوتاهی من هم
به دنبالش وارد شدم. پس از ورود متوجه شدم مرد جوان نیمه بیهوش روی زمین
افتاده اما هنوز زنده بود. پس از بستن دست و پایش، دو نفری جسد را به داخل
ماشین شخصیاش منتقل کردیم و پس از آن به راه افتادیم. در طول مسیر، هر نیم
ساعت خلیل سرنگی را به بدن آن مرد تزریق میکرد که انگار داروی بیهوشی
بود.
سهیل در اعترافاتش با معرفی یکی از دوستانش به نام فرشاد نیز گفت:
من ماشین ندارم. بنابراین به همراه یکی از دوستانم به نام فرشاد که پژو 206
داشت به تهران آمدم. پس از آن، در زمان قصد انتقال مقتول به خارج از
تهران، فرشاد از ما جدا شد و من به همراه خلیل راه افتادم. با توجه به حضور
فرشاد در این پرونده، او نیز دستگیر شد و جهت انجام تحقیقات در اختیار
اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
سرهنگ کارآگاه
حمید مکرم- معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس تهران بزرگ- درباره این جنایت
گفت: تحقیقات در این پرونده در مراحل مقدماتی است و متهمان با قرار
بازداشت موقت برای بررسی اظهاراتشان تحت بازجویی هستند تا زوایای دیگر
پرونده روشن شود.
23302
نظر شما