۰ نفر
۱۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۶
آقای مقدسی؛ منتظر تماستان هستم!

فائزه جمالی‌عالم

سلام آقای مقدسی خوبيد؟ هنوز منتظر تماستان هستم. يک ماه پيش كه شنيدم بيماری‌تان عود كرده است و عكس‌های بيمارستان‌تان با آن پيكر نحيف و نازكتان منتشر شد دلم نيامد بيايم بيمارستان در آن حال ببينمتان. پيامک دادم و جويای احوالتان شدم و كسی از طرف شما تشكر كرد و پيغام داد كه بعد از بهبودی خودتان تماس می‌گيريد.... 

آقای مقدسی مرد اخلاق و رسانه! مطمئنم اگر حالتان بهتر می‌شد تماس می‌گرفتيد، اعتبار ١٥ سال همكاری با شما اين را می‌گفت در عالم همكاری هميشه می‌شد پای حرفتان حساب كرد. از همان پانزده سال پيش كه شما ضميمه طپش جام‌جم را درمی‌آورديد و اجرای آن با من بود تا آن موقع كه شما قائم مقام همشهری بوديد و من سردبير همشهری خانواده بودم و اولين يادداشت سردبيرم كه چاپ شد تماس گرفتيد و تبريک گفتيد و سراغ كبوترهای پشت پنجره دفتر مجله را گرفتيد، يا بعدتر كه شديد مديرعامل خبرگزاری مهر و من به دلگرمي مديريت حرفه‌ای شما شدم سردبير مجله مهر و شاهد روزهای پركارتان و ايده‌هاي بزرگتان و فشارهای تحميلی به شما و حرص و جوش خوردن‌هايتان بودم كه می‌خواستيد بهترين كار را ارائه دهيد و حمايت لازم را نداشتيد و درد را در چهره‌تان و بي‌توقعی از بی‌مهری‌ها را در روزهای سختتان می‌ديدم و آخرش در حالی از مهر خداحافظی كرديد كه خيلي با شما مهربان نبودند و اين بيماری لعنتي هم در جانتان نشسته بود.....

آقای مقدسی مدير بيشترين سال‌های كار مطبوعاتی من كاش بوديد و دوباره براي پرينت‌های اضافي كه سهوا از كامپيوتر من در روزنامه جام‌جم گرفته شد و چند تا ورق كاغذ بيت‌المال حرام شده بود جريمه‌ام می‌كرديد. كاش بوديد و برای اشتباه شدن اسم نويسنده يک مطلب توبيخم می‌كرديد و همان موقع باز هم در نگاهتان می‌ديدم كه می‌گفتيد جريمه جای خود، ما هنوز همكاريم من هنوز به كار تو اعتماد دارم روی حضور من حساب كن من در كار پشتت را خالي نمی‌كنم...

آقای مقدسی مرد متعهد رسانه چقدر باور نبودن شما سخت است برای من كه هم روزهای سخت‌كوشی و لبخندتان را در كار ديده‌ام هم روزهای نااميدی و اندوهتان را...

آقای مقدسی بگذاريد فكر كنم هنوز هم هستيد! اصلا شايد همين روزها دوباره اين همه آدمی كه در روزهای تلخ بيماری سراغتان آمدند و با شما كه روز به روز نحيف‌تر می‌شديد و لبخندتان كمرنگ می‌شد عكس يادگاری می‌گرفتند دوباره يادشان می‌آمد رضا مقدسی مرد كارهای بزرگ است او می‌تواند برای قامت نحيف رسانه قوت قلبی باشد. ما آدم به صداقت و سلامت او زياد نداريم قدرش را بايد بدانيم .رضا مقدسی بايد هميشه نرم لبخند بزند و سخت كار كند...

آقای مقدسی می‌خواهم تلفنتان را بگيرم و بگويم ببخشيد كه اين چند ماه اخير عيادتتان نيامدم من تحمل ديدن آب شدن شما را نداشتم اصلا آقای مقدسي ديگر نمی‌خواهم اين همه عكس شما روی تخت بيمارستان را ببينم... الان وقت كار است. رسانه به شما احتياج دارد. منتظرم كار جديدی را شروع كنيد و باز هم من را دعوت به همكاری كنيد.... تلگرام را باز می ‌كنم يک نفر به جای عكس پروفايلتان انا لله و انا اليه راجعون را گذاشته است... بلند بلند گريه می‌كنم....

58242

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 751717

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • احسان A1 ۱۸:۵۸ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۴
    6 1
    با افتخار شریک خطوطی از این زیباترین یادداشت بودم. حق نبود به این زودی به خط آخر می‌رسید. همیشه مدیون رضا مقدسی هستم که برگ مهمی از مسیر جوانی ام به لطف و کمک او ورق خورد.