سعید نوایی: با وجود گذشت 21 سال از پایان جنگ تحمیلی، یکی از مواردی که در سالهای گذشته به آن پرداخته شد و توجه نسل جوان را به خود جلب کرد، قطعنامه 598 و پذیرش آن از سوی ایران بود. موضوعی که در روزهای پر حرارت خرداد 88 و تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری دهم، به یکی از دستاویزهای رقابتهای سیاسی تبدیل شد.
اکنون پذیرش قطعنامه و چرایی و چگونگی آن به بخشی از تاریخ انقلاب تبدیل شده است و با گذشت زمان قضاوت ها نسبت به آن، متنوع و بعضاً پر انتقاد می باشد و این وضعیت احتمالاً تا سالیان دیگر ادامه خواهد داشت. پرسش مطرح در فضای سیاسی کنونی این است که آیا راه حل های دیگری برای پایان جنگ نیز وجود داشت و در صورت برگزیدن آن، وضعیت به گونه ای دیگر می شد و دیگر پرسشی به میان نمی آمد؟ به نظر می رسد بهترین پاسخ برای این پرسش، بررسی اظهارات کسانی باشد که نقش اصلی را در فرماندهی جنگ و به پایان رساندن آن داشتند. توضیحاتی که در چارچوب تحولات نظامی و سیاسی بیان شده و به صورت مختصر می تواند ابعاد پرسش از نحوه پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 را روشن سازد.
چهره موثر در پایان جنگ
هاشمی رفسنجانی را می توان یکی از موثرترین افراد در ماجرای پذیرش قطعنامه 598 قلمداد کرد. او به واسطه ریاست بر شورای عالی دفاع، وظیفه تصمیم گیری درباره مسائل مهم جنگ را بر عهده داشت و بسیاری از تصمیماتی که در دوران 8 ساله جنگ گرفته می شد با محوریت او که همزمان ریاست مجلس را نیز بر عهده داشت بود.
هاشمی رفسنجانی درباره شرایط حاکم بر اوضاع سیاسی و اقتصادی ایران که به پذیرش قطعنامه منجر شد می گوید: «بودجه دولت واقعاً کشش این جنگ را نداشت و دولت رسماً به امام (ره) نامه نوشت که نمیتوانیم، همچنین در همین موضوع درخواست بودجه از طرف نیروهای رزمنده زیاد شد و البته حق آنها نیز بود و فرمانده سپاه نامهای به امام نوشت و لیست بزرگی از لوازم مورد احتیاج داد که لیست آنچنان بزرگ بود که امام (ره) فرمودند یک ابرقدرت هم نمیتواند آن را تهیه کند.
وی می افزاید: طولانی و فرسایشی شدن جنگ به ما آسیب فراوان میرساند و تلفات غیر نظامیها نیز زیاد شده بود. عراقیها از سلاح شیمیایی استفاده میکردند و ما در مقابل این شرارت محدود بودیم، چون سلاح شیمیایی به کار نمیبردیم و نمیخواستیم مردم آسیب ببینند. آمریکاییها علناً به نفع عراق وارد میدان شده بودند و کشتی، هواپیما و سکوهای نفتی ما را مورد حمله قرار میدادند.»
روایت محسن رضایی
پس از هاشمی رفسنجانی، محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه یکی دیگر از افرادی بود که نقش مهمی در تصمیمات اداره جنگ ایفا می کرد. او در خصوص مقطع پذیرش قطعنامه می گوید: «در روزهای پایانی جنگ همه به امام نامه مینوشتند، ولی بعضی از نامهها برای ادامه جنگ بود با گرفتن امکانات و در بعضی از نامهها هم با زبان بیزبانی گفته میشد دیگر نمیتوانیم بجنگیم. نتیجه مشترک این بود که ادامه جنگ به شکل قدیم امکان پذیر نیست. اگر دو جلسه مسوولان سیاسی با امام برگزار نمیشد، شاید امام برای پذیرش قطعنامه تصمیم نمیگرفتند.»
رضایی گفته است: ظاهرا تلاش آقای هاشمی و مسوولان سیاسی این بود که امام قطعنامه را بپذیرد و این اصرارها تا حدی بود که امام با اوقات تلخی جلسه را ترک کرده بودند. در جلسه بعد یکی از افراد حاضر در جلسه از امام درخواست میکرد که قطعنامه را ولو توسط فرد دیگری بپذیرد که امام فرمودند من فکر میکنم و بعد اعلان میکنم. بعد از 24 ساعت امام فرمودند من خودم قطعنامه را میپذیرم.
او تدارک تجهیزات نظامی را یکی از بزرگترین مشکلات در زمان جنگ می داند و می گوید: ما در آن زمان در تحریم به سر میبردیم. ما در یک مقطع در محاصره کامل به سر میبردیم. میتوانم بگویم ما واقعا خلع سلاح شده بودیم.
رضایی در خصوص نامهای که در اواخر جنگ به نخست وزیر نوشت گفته است: آن نامه مجموع پیشنهادهایی بود که بتوانیم جنگ را به عمق خاک عراق بکشانیم. من در آن نامه عنوان کرده بودم اگر بخواهیم جنگ با پیروزی قاطع ما خاتمه یابد، باید 5 میلیارد دلار بودجه در نظر گرفته شود که طی آن در یک برنامهریزی پنج ساله دقیق عملیاتی و پر قدرت شکست سنگینی را متوجه عراق سازیم و جنگ را به نفع خویش پایان دهیم و برای آنکه بعدها سوء استفادهای به وجود نیاید در آخر نامه ذکر کرده بودم که اگر تجهیزات تامین نشود ما در هر شرایطی مقاومت میکنیم و تا آخرین قطره خون ادامه میدهیم و میایستیم.
روایت علی شمخانی
دریابان علی شمخانی درباره مقطع پذیرش قطعنامه می گوید: سران نظامی برای پایان جنگ به امام نامه نمینوشتند. من اعتقاد داشتم ظرفیت کشور بیش از این نمیتواند توان اداره جنگ را برای ما فراهم کند و توان ما متناسب با توان صدام نیست. من معتقد بودم با توجه به این ظرفیتها که قابل تغییر نیست، نمیتوان جنگ را ادامه داد.
وی با بیان اینکه رضایی طرفدار ادامه مقاومت بود، گفت: ظرفیت تصمیمگیری، ظرفیت کشور و قدرت حاصلشده از این ظرفیت از سوی ما، متناسب با قدرت روبروی ما نبود. چون ظرفیتهایمان را قابل تغییر نمیدانستیم، بهترین راهکار این بود که صلح را بپذیریم و جنگ را تمام کنیم. ما میتوانستیم جنگ را با نتیجه بهتری پایان دهیم. اینکه چرا جنگ به این شکل پایان پیدا کرد دلایل متعددی دارد. مهمتر از پاسخ به این سوال، این است که تصمیم بگیریم چنین تجربهای را تکرار نکنیم، بیش از آنکه به دنبال این باشیم همدیگر را متهم کنیم. او در آخرین اظهار نظر در مصاحبه تلویزونی که چندی پیش داشت تصریح کرد که برای ادامه جنگ دچار مشکلات مالی شده بودیم تا جایی که برای بند پوتین هم مشکل داشتیم.
روایت رشید
غلامعلی رشید نیز که یکی دیگر از فرماندهان ارشد سپاه در دوران دفاع مقدس بوده است در این باره می گوید: آقای هاشمی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا به فرماندهان سپاه و سایر فرماندهان گفت هر آنچه که میخواهید برای انجام یک عملیات سرنوشت ساز، روی کاغذ بیاورید که آقای رضایی نامهای مینویسد و در آن نامه امکانات لازم برای شکست دشمن را در آن نامه مینویسد. البته آقای هاشمی یک نامه از رئیس برنامه و بودجه نیز دریافت میکند که وضعیت بد اقتصاد کشور در آن نامه تشریح میشود و یک نامه از بخش فرهنگی و نامهای دیگر در مورد تحلیل سیاسی از مراکز سیاسی کشور میگیرد و با یک دسته تحلیل سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی خدمت امام میرسد که هر 4 تحلیل میگویند ادامه جنگ با این وضع سخت است. البته نظامیان و فرماندهان سپاه معتقد بودیم که آنقدر ظرفیت در درون ملت ایران و دولت حاکم وجود دارد که ما قادریم «جنگ جنگ تا پیروزی» را تحقق بخشیم.
مقامات ما معتقد بودند ما هزینهای بیش از این نمیتوانیم صرف جنگ کنیم، بارها به ما جواب میدادند که شما با وضع موجود باید بجنگید و ما هم میگفتیم وضع موجود برای به پیروزی رساندن در یک عملیات سرنوشت ساز کافی نیست. امام (ره) پس از دیدن این 4 تحلیل به پذیرش قطعنامه اشاره مینمایند و میگویند حال که مسوولین فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و نظامی و از جمله فرمانده کل سپاه که یکی از معدود فرماندهانی است که قائل به ادامه جنگ است این را میگویند؛ من قطعنامه را میپذیرم.
روایت رحیم صفوی
سردار یحیی رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه نیز درباره شرایط حاکم بر پذیرش قطعنامه می گوید: سال 67 برخى تغییرات اساسى در صحنه عملیات جنگ رخ داد و همین طور در صحنه سیاسی. در صحنه جنگ عراقىها بهصورت وسیع سلاحهاى شیمیایى به کار گرفتند؛ از طرف دیگر آمریکایىها با حضور نظامى شان در خلیجفارس و حمله به سکوهاى نفتى ایران و پیش از آن سرنگونى هواپیماى مسافربرى ایرباس، عملا وارد فاز نظامى جنگ با ایران شدند. استراتژى آمریکایىها در آن مرحله آن بود که نه ایران پیروز جنگ بشود نه عراقىها. ما در آن شرایط یک وضعیت خاصى داشتیم. هم از نظر نظامى مشکلاتى را داشتیم و هم از نظر اقتصادی. به هر جهت شرایط خاصى منجر به تصمیم پذیرش قطعنامه 598 شد.
زمینه های پذیرش قطعنامه |
عوامل موثر |
تحریم تسلیحاتی |
تحریم فروش سلاح به ایران، تحریم صادرات قطعات نظامی و غیر نظامی به ایران، تحریم فروش ماشین آلات راه سازی و تجهیزات صنعتی |
اوضاع سیاست خارجی |
جلوگیری از تبلیغات جهانی که ایران را جنگ طلب معرفی میکرد، توافق اعضای دائم شورای امنیت برای پایان جنگ |
وضع مالی دولت |
وضعیت بحرانی بازار نفت و تاثیر آن بر درآمد دولت برای تامین مایحتاج اولیه مردم، رکود اقتصادی به دلیل کاهش فروش نفت |
نیازهای ادامه جنگ |
5 میلیارد دلار بودجه برای تامین تسلیحات جنگی |
تحولات نظامی |
حضور گسترده آمریکا و غرب در خلیج فارس، حمله نیروهای نظامی آمریکا به سکوهای نفتی ایران و ورود آمریکا به صحنه درگیری در خلیج فارس علیه ایران، تغییر موضع و موقعیت برتر نظامی در صحنه جنگ زمینی، افزایش تعداد لشکرهای عراق |
نظر شما