نیکیتا خروشچف سومین رهبر حزب کمونیست شوروی پس از مرگ استالین بود که به مدت ۱۱ سال رهبری شوروی را در مقام تختوزیری و دبیرکل حزب در دست داشت. در روزنامه البعت که ارگان رسمی حزب سوسیالیستی بعث عراق و همپیمان و همراه حزب کمونیست شوروی بود، خاطرات نیکتا خروشچف را میخواندم .
در این نوشتار او درباره سفرش به آمریکا و بازدید از کارخاتجات اتومبیلسازی آمریکا General Motors با نام اختصاری GM گفته بود. خروشچف در این بخش از خاطره خود نوشت: در سفرم به آمریکا از خطوط تولید و نحوه ساخت اتومبیلهای آمریکایی در این کارخانجات بازدید کردم و پایان این بازدید در دفتر یادبود کارخانه از تنظیم کنندگان برنامه تشکر کردم. چند ماه بعد خروشچف تصمیم میگیرد از کارخانه اتومبیلسازی ولگا در شوروی بازدید کند. پس از بازدید در دفتریادبود بازدید از کارخانه اینطور مینویسد: از خطوط تولید کارخانه اتومبیلسازی آمریکایی بازدید کردم. از خطوط تولید کارخانه اتومبیلسازی در شوروی هم بازدید کردم. پس از این بازدید برای من سئوالی ایجاد شده با اینکه هر دو کارخانه از انواع فلزات و لاستیک و وسایل مشابه استفاده میکنند. اما چرا اتومبیلهای آمریکایی اینقدر زیبا و راحت و ایمن هستند و اتومبیلهای شوروی اینقدر زشت و خشن و خطرناک است. وی در ادامه نوشته: این تفاوت نشان میدهد که ما از کمونیست فقط به چهره زشت و خشن و سخت و بیروح آن توجه کرده ایم؟
امروز عکسی در یکی از سایتهای خبری دیدم که یادآور آن مقاله و خاطره خروشچف بود. در این تصویر با تیتر: "بیامدبلیو" و "پراید" در گذر زمان... تغییرات زمانی بر روی دو محصول پر فروش ایرانی و آلمانی در طول تقریبا ۱۵ سال گذشته به نمایش گذاشته شد. برایم ارتباط آن خاطرهای که نوشتم با شعار امسال «حمایت از خرید کالای ایرانی» تداعی شد. حالا از خودمان سئوال کنیم: با اینکه هر دو کارخانه BMW آلمان و گروه صنعتی سایپا ایران، از انواع فلزات و لاستیک و پلاستیک و وسایل تقریبا مشابه استفاده میکنند، اما چرا: اتومبیلهای آلمانی اینقدر قدرتمند و زیبا و مقاوم و ایمن و راحت و متنوع هستند و اتومبیل پراید ایرانی اینقدر زشت و خشن و ضعیف و نا ایمن و خطرناک و ... حالا آیا حق داریم بپرسیم: کجای چهره و روح زیبای دین و انقلاب و فرهنگ ایرانی ما اینگونه القا کرده که این نوع محصولات زشت و خشن و خطرناک و بیکیفیت و بد که حاصل تفکر مدیریتی عدهای سودجو و منفعتطلب بیسواد است باید در کشور تولید و به زور به خورد مردم ایران داده شود؟
شاهد هستیم برای حمایت از تولید ملی و کالا و خدمات ایرانی سی و چند سال است درهای واردات در کشور با وضع عوارض سنگین تقریبا بسته شده و مردم از خرید کالا و خدمات ایرانی حمایت کرده اند. اما حاصلش چه شد. حاصلش این بود که انحصار کار خودش را کرد و کالا و خدمات ایرانی کم و یا بیکیفیت شد و متاسفانه رقابتپذیر نیست. چرا؟ به دلیل اینکه یک مشت به ظاهر انساننمای فاسد و بیهویت که اسمشان را مدیر گذاشتند از این فرصت سوءاستفاده کردند و فقط به فکر منافع خود و گروهشان بودند و کالا و خدمات بسیار بد و نامرغوب در کشور تولید و مردم را ناراضی و نسبت به تولیدات داخلی بدگمان کردند؟ خیلی خیلی بدتر. یک سری به ظاهر انساننماهای تاجر بودند که کالای بیکیفیت دور ریختنی در بازارهای چین و بدتر از چین را جمعآوری و با قیمتهای بسیار ارزان با قاچاق وارد بازارهای کشورمان کردند و مردم و همراه با مردم چرخههای تولید هم از این ناحیه متضرر شدند. هر دو اینها، آن به ظاهر مدیران و به ظاهر تاجران به همراه بخشی از سیاستگذاران در سر و ته یک زنجیره فساد و فسق، کاری کردند که بخشهایی از تولید در کشور زمینگیر و ذهنیت مردم به سمت و سوی تولیدات نسبتاً یهتر کرهای و ژاپنی و ترک و آلمانی و اروپایی و حتی آمریکایی برود. درصورتی که حقیقتاً ما مردم، همیشه اولویت اولمان خرید کالا و خدمات تولیدی در کشورمان بوده و است.
البته این حق و انتظار برای ما مردم همیشه محفوظ بوده و است که وقتی به بازارها مراجعه میکنیم در مقابل پرداخت پول حاصل از زحماتمان به همان اندازه و نسبت کالا و خدمات مرغوب ایرانی بخریم و اگر رویکردی به سمت و سوی کالای خارجی میشود فقط از روی اجبار و نبود کیفیت است.
حالا با این اوصاف، باید پرسید: چرا از این فرصت سازنده، سوءاستفاده شد و به جای خدمت، این نوع تفکر بد ناکارمد مدیریتی مثل بلای آسمانی بر سر ملت و تولید و صنعت ایران نازل شد؟ و باید پرسوجو کرد عاملین این ظلم چه کسانی هستند؟ مطمئناً در پاسخ، مغلطه میشنوید و طبق معمول میگویند کار آمریکا و... جهانخوار بوده و است؟ حالا و با تمام این اوصاف، باید پرسید: راهکار برای حمایت از کالای ایرانی چیست و چه باید کرد؟
در پاسخ باید بگوییم: با این سوابق نسبتاً بد، نباید انتظار داشت همین فردا و یکشبه مردم توجهشان به کالا و خدمات ایرانی معطوف شود مگر اینکه علائم و تحرکات مثبت در مسئولین و مدیران این بخشها و سایر بخشهای مرتبط از امور در کشور دیده شود. باید در تفکر سیاستگذاران و مدیریت تولید و صنعت و خدمات و پشتیبانیهای پولی و اعتباری در کشور نشانههایی از تغییرات عملی دیده شود. باید اراده بر این باشد که از کالای ایرانی حقیقتاً و عملاً حمایت بشود و فقط در حد شعار و حرف و بنر و بیلبورد و چند تا مصاحبه و همایش و چلوکباب نماند، بلکه مثل چیزهایی که میخواهند بشود و به هر شکل میشود، اراده کنند حمایت از خرید کالای ایرانی بشود و به هر شکل بشود. این اراده یعنی انقلاب فکری در مدیریتها و چشمپوشی از منافع فردی و گروهی و بعضا جناحی با نگاه خدمت به مردم و کشور و اعتلای انقلاب منطبق و همسو با شعار حمایت از کالای ایرانی. باید دید آنهایی که مدعی اطاعت از رهبری معظم هستند چقدر پای حرفشان میمانند و برای تحقق این شعار بسیار ارزشمند و سازنده که یکی از راهکارهای خروج از بحران در کشور است حرکت و تلاش و خدمت میکنند.
ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. خداوند سبحان میفرمایند تا خودتان نخواهید هیچ چیزی تغییر نمیکند.
سئوال: آیا میخواهیم چنین تغییری بشود؟
نظر شما