نژلا پیکانیان: اردشیر رستمی هنرمند است، هنرمندی که در شاخههای مختلف فعالیت کرده و نامش به عنوان یک بازیگر، کاریکاتورست، موزیسین، صداپیشه و ... مطرح شده است. خودش میگوید دوست ندارد او را تنها به عنوان کسی که در یکی از این شاخههای هنری فعالیت کرده بشناسند و تعریفش از خود نیز یک هنرمند است. او ماه رمضان امسال بعد از مدتها دوری از عرصه سینما و تلویزیون به عنوان راوی در برنامه «هزار داستان» حضور داشت، حضوری موفق که به دل خیلی از مخاطبان این برنامه نشست. رستمی در آخرین روزهای فصل بهار مهمان کافه خبر بود تا در یک گفتوگوی متفاوت علاوه بر فعالیتهایش در عالم هنر از جهانبینی و نوع نگاهش هم برایمان بگوید.
اگر موافق باشید از «هزار داستان» شروع کنیم که بعد از مدتها باعث شد ما شما را دوباره در قاب تصویر ببینیم. قبل از اینکه به برنامه دعوت شوید چقدر با آن آشنایی داشتید و دنبالش میکردید؟
من برنامه «هزار داستان» را دیده بودم و فکر میکردم کار دو تکه است و یک نقصهایی دارد. پیش خودم میگفتم ای کاش اینطور بود. ولی چون فکر نمیکردم به این کار بیایم پیش خودم مانده بود. بعد از اینکه به کار دعوت شدم خوشحال بودم. البته من در «هزار داستان» واقعا کار خاصی نکردم و هر اتفاق مثبتی که میگویند به واسطه حضور من است از لطف دوستان است. نکتهای که در این برنامه برای من خیلی مهم و ارزشمند بود این بود که به من اجازه خودم باشم. هیچ وقت به من چیزی را نگفتند و حتی نخواستند که من مثل آنها فکر کنم. این برای من بسیار با اهمیت بود. من بهترین لحظات کاریام را از این بابت که هیچوقت از طرف هیچ کس نه خانم نوابینژاد در مقام کارگردان و نه آقای فرحانی به عنوان تهیهکننده تحت فشار قرار نگرفتم را در برنامه «هزار داستان» تجربه کردم. البته به نظرم این برنامه یک نقطه ضعف هم دارد و آن زمانش است که گاهی اوقات باعث میشود به قصهای که روایت میشود نتواند آنطور که باید و شاید پرداخته شود.
شما از فضای هنرهای تجسمی به سمت بازیگری آمدید و به عنوان یک چهره در این عرصه هم شناخته شدید. بعد از اینکه در سریال «شهریار» کمال تبریزی ایفای نقش کردید و بازیتان خیلی هم دیده شد، خیلیها انتظار داشتند بیشتر از اینها در عالم بازیگری حضور داشته باشید. اما این اتفاق نیفتاد. قطعا این مسئله به انتخابهای خودتان برمیگردد درست است؟
چند دلیل وجود داشت، یکی اینکه من واقعا جذابیت سینمایی ندارم.
از نظر خودتان یا کارگردانها و سینماییها؟
از نظر خودم، چون از طرف کارگردانها پیشنهادهای زیادی داشتم اما متاسفانه فیلمنامههایی که به من می دادند خیلی بد بود، همهشان یک جور تکرار داشتند و میخواستند من را بیاورند و یک موضوع عاشقانه را از طربق من روایت کنند. فیلمنامهها ضعبف بودند و من هم دوست شان نداشتم. تقریبا میتوانم بگویم خیلی از کارگردانهای مطرح این فیلمنامهها را به من دادند جالبتر اینکه بازیگرهای مطرح هم رفتند و در این فیلمها بازی کردند.
معیارهای شما مشخصا چه مواردی بودند که در فیلمنامههایی که بهتان پیشنهاد میشد وجود نداشتند؟
من به دنبال تعریف خودم در بازیگری نبودم چون هیچ وقت بازی نمی کنم. در برنامه «هزار داستان» هم همینطور هستم. در سریال «شهریار» فیلم «لانتوری» و «نارنجیپوش» هم بازی نکردم. من در سریال «شهریار» روایت خودم از شهریار را نشان دادم. من کاری را دوست دارم که بتوانم در آن روایت خودم را نشان دهم. حتی میخواستند نقش اول خیلی از سریالهای بزرگی که در این مملکت ساخته شد را به من بدهند اما من باز هم نپذیرفتم چون برخی از آنها جعل تاریخ بود. من فکر میکنم، میخوانم، میدانم که در جهان چه میگذرد. من به دنبال تعریف یک بازیگر نیستم، حتی دنبال تعریف یک کاریکاتوریست هم از خودم نیستم. من به دنبال تعریف اردشیر رستمی هستم. روزی که مردم آنوقت میفهمند که اردشیر رستمی چه بود. آن وقت میتوانند کارهایم را جمعبندی کنند و متوجه شوند که من که کارهایی را انجام دادم. الان برای قضاوت زود است چون هنوز زنده هستم.
این تعریف از هنری که میگویید از نگاه اردشیر رستمی چه ویژگیها و مشخصههایی دارد؟
نکته اول تفکیک نکردن هنرهاست، من ده کار هنری بلدم و هر ده تا را هم به شکل عالی انجام میدهم. در هر کدام از این شاخهها هر کاری که کردم یک بودم. اما نمیخواهم بگویند اردشیر رستمی نقاش یا کاریکاتوریست، طراح لباس یا موزیسین، صدا پیشه یا بازیگر بود. چون از نظر من همه اینها یک کار است. همه اینها هنز هستند و ما باید این مرزها را برداریم. من میخواهم قبل از اینکه یک شاخه تخصصی از هنر را نشان دهم و بگویم من اینکاره بودم خود هنر را بشناسانم. تمام زندگی من با هنر سر میشود و آن را فهمیدم. مطالعات، زندگی، خواب و بیداری من با هنر است، اشکها و لبخندهایم هم با هنر است و آن را از هیچ وجه از زندگیام متمایز نمیکنم. به نظر من متمایز کردم هنر از زندگی کار کسانی است که نقش بازی میکنند اما من نقش بازی بلد نیستم و این کار را هم نمی کنم.
پس یکی از دلایلی که در سینما و تلویزیون هم شما را کمتر میبینیم همین است؟
بله، البته اگر زنده باشم در آینده فیلم خواهم ساخت، کارگردان خواهم شد و حرفهای خودم در فیلمم میزنم. احساس میکنم تا به الان بخشی از تواناییهای اردشیر رستمی تا به حال دیده شده و بخشی از کارهای دیگرم باقی مانده که باید آنها را انجام بدهم.
جرقه جدی در ذهنتان برای فیلمسازی زده شده یا در حد یک تصمیم است که معلوم نیست عملی شود؟
خیلی جدی به فکر آن هستم، الان سالهاست مینویسم و کنار میگذارم. من دوست دارم در فیلم یا فیلمهایی که می سازم بگویم خیلی از ساختارهای ذهنی ما اشتباه است و باید آنها را دور بریزیم. من میخواهم جهان را باز تعریف کنم، میخواهم انسانها را به دور از اندیشههایشان با قلبهایشان مواجه کنم. برای همین هم تا الان زنده ماندم. دوست دارم شبیه همه انسانها باشم، میخواهم انسان را به دور از همه گرایشها و نژادها ببینم. دوست دارم زیباییهای بشری را به تصویر بکشم. ما از زیباییها محروم شدیم و به شکل بسیار بدی داریم عمل میکنیم.
پس مسائل اجتماعی هم احتمالا در فیلمتان جایگاه پررنگی خواهد داشت؟
دوست دارم در فیلمهایم هم این مسائل را دنبال کنم، مثلا یکی از فیلمهایم هم داستان روسپی است که به جمع چند دانشجو وارد میشود.
با توجه به این داستان فکر میکنید بتوانید مجوز ساخت بگیرید؟
بله، فکر میکنم سخت نیست.
عکسها: زاوش محمدی
58244
نظر شما