اول- سهم بانوان در سبد مدالهای کاروان ورزش ایران پاداش ارزندهای است برای تمام آنهایی که میگفتند و مینوشتند و میخواستند «باید به ورزش بانوان ایران بیشتر توجه شود.» این مدالهای خوشرنگ از طلای دلچسب بانوان کبدی تا نقرههای ارزشمند خواهران منصوریان و مدالهای سایر بانوان ورزشکارمان به وضوح نشان میدهد اگر به ورزش بانوان توجه کنیم و برای دختران ورزشکار کشورمان امکانات و بودجه در نظر بگیریم، نتیجهاش را با افتخارآفرینی آنها در میادین بینالمللی میبینیم.
دوم- بلایی که سر زهرا نعمتی آوردند برای دنیا شاید لطیفه باشد، اما برای ما خاطره است. ما همانیم که قبلاً بوکسور به رینگ المپیک فرستادیم، اما دستکشهایش را در هتل جا گذاشتیم، دوچرخهسوار به رقابتهای بینالمللی اعزام کردیم، اما دوچرخهاش را نفرستادیم و به ورزشکارمان گفتیم به فلانی بباز تا در گروه بازندهها قرار بگیری، اما بعد متوجه میشدیم قانون عوض شده، کشتیگیرمان با همان باخت، حذف میشد. زهرا نعمتی هم آخرین قربانی این آشفتگی و شلختگی نیست. ما همانیم که بازیکن محروم بازی میدهیم و حذف میشویم، جدول را اشتباه میبینیم و ورزشکارمان را حذف میکنیم. به حرف که باشد بهترین مدیران دنیا را داریم، اما در عمل... بگذریم، بیچاره زهرا نعمتی که حتی نمیتواند انتقاد و اعتراض کند.
سوم- شمار طلاهای ایران در جاکارتا و پالمبانگ به ۱۲ رسید... تا ۲۱ طلای دوره قبل ۹ طلا فاصله داریم و هنوز حداقل ۱۲ شانس طلا در کاروانمان هست، اما جدا از طلا گرفتهها و شانسهای طلا، شکستخوردهها را هم ببینیم، شکست خوردههایی مثل تیم امید... نباید از این تیم ناامید شویم. این تیم اگر چه در اندونزی ناموفق بود و با اشتباه استراتژیک مقابل میانمار کاممان را تلخ کرد، اما هنوز هم آینده فوتبال ماست، هنوز هم باید حمایت شود تا به المپیک برسد و پس از آن نیروی انسانی تیم ملی بزرگسالانمان را تأمین کند. شکست آخر دنیا نیست... خارجیها میگویند پل پیروزی است! کاش ما هم این بار از شکست پلی به سوی شکستهای بعدی بسازیم.
این یادداشت در ستون حرفآخر شنبه ۳ شهریور روزنامه خبرورزشی چاپ شده است.
نظر شما