در پایان جلسات روانکاوی فکر میکنید بنیانگذار Psychoanalysis به چه نتیجهای میرسد. احتمالاً فروید میگوید که مراجعانش از میان مکانیزمهای دفاعی defense mechanism، به صورت بیمارگونهای از «انکار»/عدم پذیرش واقعیت Denial استفاده میکنند. حتماً او به ما یادآوری میکرد: فکر بد نکنید، «انکار» آنان، ناخودآگاهانه است.
چرا انکار؟!
الف) روانشناسان میگویند «انکار» از فرد در برابر اضطراب، رنجش، احساس گناه، سرخوردگی، خشم، ... محافظت میکند. ضمناً، روی دیگر «انکار»، «پذیرش» است. با پذیرفتن قصور و تقصیر باید، مسئولانه پاسخگو بود (و چه بسا کنار کشید و حتّی «سِپُّوکو»/ هاراگیر/ شکمدَری/ خودکشیِ شرافتمندانه انجام داد)، سپس باید به تبیین و علّتیابی پرداخت، از دانشگاهها و متخصصانش یاری طلبید، و سرانجام علل شناختهشده را کاهش داد یا ریشه کن کرد و اینها دشوار است و اراده و انگیزه میخواهد.
ب) البته مسئولان از سایر مکانیزمها مانند خیالپردازی Fantasy، شوخطبعی Humor، توجيه عقليIntellectualization هم استفاده میکنند اما همهگیری «انکار» بیشتر است. حتماً زمینۀ فرهنگی-اجتماعی در رواج بیشتر بعضی از مکانیزمهای دفاعی تأثیر دارد. احتمالاً «انکار» در جوامع کمالپرست، آرمانگرا، ذهنی، تحقیرگر، پرتوقع، غیرواقعبین و ... شیوع بیشتری دارد.
انکار، مکانیزمی سایکوتیک/روانپریشانه
بنا بر تقسیمبندی چهارسطحی «جورج اِمان وِیلانت» George Eman Vaillant از مکانیزمهای دفاعی، «انکار»، در کنار فرافکنیِ هذیانی و تحریف در سطح نخست، یعنی دفاعهای سایکوتیک [و نه سطوح مکانیزمهای بالغ، بلوغنیافته و روانرنجور] قرار دارد. به بیان دیگر انکارکننده:
الف) توانایی کنارآمدن با تهدید واقعی را از دست میدهد،
ب) نمیتواند واقعیت را درک کند،
ج) به بازآفرینی واقعیت میپردازد،
و
د) در نظر دیگران مجنون و نابخرد است. یعنی اگر رفتار و گفتار بعضی از مسئولان را درک نمیکنید، به درکِ خود شک نکنید، اساساً آنان قابل فهم نیستند.
انکار میکنم، پس هستم
ویژگی دیگر مکانیزمهای دفاعی تحريفِ واقعيت و خودفريبي Self-Deception است. بعضی از مسئولانِ کمعمق، با جزئینگری، متوجه زنجیرۀ علّی پدیدههای اجتماعی نیستند و به کودکانه به دستکاری واقعیت میپردازند، که نتیجۀ آن «تناقض»گویی است.
آنان از درک پیامدهای ابتلای جامعه به اختلال/سوءعملکرد نظام اقتصادی، یا بیماری جمعیِ آنومی/پریشانی، عاجزند و خشمگینانه نشانهها و پیامدهایی چنین شرایطی را انکار میکنند. چنین مسئولانی نمیخواهند اعتراف کنند که وقتی از یک سو کیک اقتصادی یک جامعه کوچک شد (کاهش تولید ثروت و رفاه)، رقابت و نابرابر اجتماعی، آمارِ بیکاری، بیثباتی شغلی، طلاق، حاشیهنشینی و... افزایش یافت، و از سوی دیگر، فردگرایی و ارزشهای مادی غلبه پیدا کرد و نظام هنجاری سُست و ضعیف شد، آنگاه «همبستگی اجتماعی» زوال مییابد. پدیدۀ شومی که خود منشاء آسیبهای فراوانی است که همزاد هماند و نمیتوان گزینشی آنها را پذیرفت یا نپذیرفت. در چنین وضعی انکارِ آسیبهایی که کام جامعه را تلختر میسازد، با شدت بیشتری صورت میگیرد.
شاید این مثال، بهجا باشد؛ پزشکان کاردان، چه به لحاظ علمی-تجربی و چه از نظر عقلانی-منطقی، نمیتوانند بپذیرند فرد مبتلا به سرطانِ معده، تهوع، کاهش وزن، احساس سیری (بیاشتهایی و بیمیلی به غذا)، استفراغ و خونریزی معده ندارد! آنان میدانند که انکار هر یک از اینها از سوی بیمار، دارای ریشههای روانشناختی است و فرد مبتلا به سرطان از تمامی این موارد رنج میبرد.
مکانیزم دیگری که ممکن است در این مرحله بروز یابد و جایگزین پاسخگویی و مسئولیتپذیریِ واقعبینانه شود، «جابهجایی» displacement است. به بیان دیگر، فرد تکانۀ اضطرابزا را از یک شخص/شیء به شخص/شیء امنتر منتقل میکند.
کوتاه سخن، مسئولِ انکارگر، ثمرۀ جامعه و فرهنگِ انکارگر است. مردمانی هستیم که پس از نیمقرن همچنان با قطعهای از فیلم «قیصر» صدها بار دابسمش میسازیم و از آن لذت میبریم. مسئولان ما هم در همین فضای فرهنگی تنفس میکنند و بعضی از آنان مایلند با صورت زخمی، بگویند: حالا ما به همه گفتیم زدیم، شومام بگین زده، آره، خوبیت نَرِه!
تصوّر کنید بعضی از مسئولانِ کشور روی کاناپۀ مطب «زیگموند فروید» دراز کشیده و مشغول تداعی آزادند. «فروید» هم آرام و ساکت پشت سرشان نشسته و گوش میدهد.
کد خبر 802752
نظر شما