سينما بياغراق موفقترين هنر مدرن ايران است . ميزان علاقهمندي و گرایش به اين هنر در بين اهالي اين ملك هم از فراگيري و اهميتش خبر ميدهد. سينماي ايران آنقدر موفق بوده كه حتی با نگاه سختگيرانههم ميتوان دهها اثر درخشان يا خوب را از كارنامهاش بيرون كشيد و به آنها باليد . اما همين سينما با تمام موفقيتهايش با تمام حسهاي خوبي كه به ما هديه داده است،با تمام لحظاتي كه به آن افتخار كرديم، هنوز جايگاه استوار اقتصادي و اجتماعي ندارد .هنوز آسيب پذير است و خودبسنده نيست .در همين سينما نيروهاي خلاق و ايدههای نو؛ از شايعات، نيروهاي غير مولد مصرف كننده و پولهاي مشكوك و مميزيهاي غير ضرور آسيب ميبيند .
همين سينما كه اين قدر - بيش از حد و ظرفيتي كه دارد -دربارهاش حرف ميزنيم و حرف ميزنند، كماكان محل مناقشه است و وضعيتي پارادوكسیكال حتيدر ذهنهاي ما يافته است ؛ چنانکه از يك طرف بسيار دوستش میداريم و برخي آثارش را بارها ديدهايم و با شور و احساس تمام دربارهشان گفتهايم و نوشتهايم و از سوي ديگر از اين حجم آثار سخيف و بيمایه، نوع ارتباطش با جامعه پيرامون و توهم بخشي از توليدكنندگانش دلخور هستیم .
در این میان هم عدهاي سینما را فراتر از ديگر صنعتها و هنرهاي ايراني ميدانند و دیگرانی هم هستند که سطحش را بسيار پايينتر از تراز ديگر دستاوردهاي جامعه ايراني قلمداد ميكنند . برخي آن را مهمترين نماد روشنفكري و جامعه فرهيخته ايراني میدانندو تعدادي ديگر آن را غوغا سالاري پوچ ميانگارند.عدهاي وجه مستقل و معترض آن را را پررنگ ميكنند و گروهی دیگرملعبه سياستبازان و سرمايه سالاران ميپندارندش .و تاسف آور آن كه در بين دو طيف ستايشگران سينماي ايران و مهاجمان و منتقدانش، كمتر مشي ميانه و معتدل و همه جانبه مجال عرض اندام پيدا كرده است يا به عرش رساندندش يا در فرش رويش خاك ريختهاند.
قدر ندانستن داشتهها
به اين نامها دقت كنيد: عباس كيارستمي، اصغر
فرهادي ، داريوش مهرجويي ، مسعود كيميايي ، علي حاتمي ، ناصر تقوايي ، بهرام
بيضايي ، كيانوش عياري ، بهمن فرمان آرا ، رخشان بنياعتماد ، عليرضا داود نژاد ،
علي نصيريان ، عزتالله انتظامي ، رضا كيانيان ، پرويز پرستويي ، ترانه عليدوستي ،
فاطمه معتمد آريا ، محود كلاري ، حسين جعفريان ، حميد خضوعي ابيانه ، رضا
ميركريمي ، رسول ملاقليپور، شهرام مكري ،
بهرام توكلي و بسياربسيار نامهاي ديگر كه ميتوان به اين فهرست افزود وفارغ از
هر ديدگاه شخصي يا جناحي كه نسبت به آنها داريم، اذعان داشت که تعدادي يا بسياري
از آثارشان ميتواند حكايتگر ظرفيتهاي بالاي سينماي ايران باشند. اما بهراستی چقدر ارزش و
قدر اين سينماگران و آثارشان دانسته شده و چقدر فرآيند توليد خلاقانه برایشان تسهيل
شدهاست ؟ ميدانم كه تعدادي از سينماگران،امكانات ويژه داشتهاند يا متهم هستند
كه مورد توجه خاص قرار گرفته و میگیرند اما حتي با پذيرفتن اين فرضها، آن توجهات
چند درصد از كليت سينماگران خلاق ايراني را شامل ميشود در ثاني آيا آن توجه ويژه،
ارزش محصول و اعتباري كه ساختهاند را نداشته است؟ آن هم در شرايطي كه هزينههاي
ميلياردي به پاي بياستعدادها و بي لياقتهاي فراواني در سينما و خارج از سينما
ريختهشده است. در بسياري از كشورهاي بزرگ جهان، سينماگر يا هنرمندي را كه تنها
شايد يك اثر در اندازههاي بينالمللي داشته، بهعنوان ميراث فرهنگي و ذخيرهاي
ملي قلمداد ميكننداما در اين جا دريغ داريم حتي بعد از مرگ علي حاتمي ، عباس كيارستمي
و عزتالله انتظامي خيابان يا مكاني را به نامشان درآوريم .
بزرگ نمايي زيانبار، حقيرشماري دروغين
سينماي بعد از انقلاب در ادامه همان وضعيت
پارادوكسيكالي كه به آن اشاره رفت، گاهي گرفتار رفتارها و تبليغات به ظاهر مصلحانهاي
شده كه به ضد خودش عمل كرده است. در طول دهه شصت كه سينما زير ضربه جناحهاي مختلف سياسي بود و هويت و لزوم وجود
آن زير سوال؛ مديران سينمايي و سينماگران تلاش داشتند اهميت، ارزش و كاركرد اين
پديده مدرن را براي منتقدان قدرتمندش تشريح و تبيین كنند. آنها احتمالا
به دليل ميزان هجمههايي كه به سينما ميشد و بسياري آن را از اساس پديدهاي
مذموم يا حداكثر وسيلهي براي ائتلاف وقت ميدانستند، خواسته يا ناخواسته در تعريف
كاركردهای سينما دچار بزرگنمايي شدند و اهميت آن را بيش از آن چه بود و آن چه ميتوانست
باشد، ارزيابي و جلوه دادند .سينماگران هم كه با تحقيرها و سختگيرهاي بسياري روبرو
بودند، اين بزرگنمايي را پسنديدند و برآن افزودند.در نتيجه توقعات در طول
ساليان از سينما مدام بالا و بالاتر رفت و از سوي مقابل حساسيتها نسبت به آن هم
افزونتر شد. به حدي كه تصور ميشد - و ميشود- كه يك فيلم ميتواند تحول يا زلزلهاي شگرف را
در جامعه باعث شود و فيلمها با تعابيري فرامتني و غير واقعي روبرو شدند كه گاهي
حتي به مذاق سازندگانشان خوش ميآمد اما در اغلب موارد، ضربهزننده و بازدارنده بودند. در
صورتي كه هيچ فيلمي در تاريخ سينماي جهان چنين منشا اثر نبوده و نخواهد بود .
سينما اگر تاثيري داشته باشد هم بطئي ، آرام و بلند مدت خواهد بود. اگرچه در جهان
امروز با وجود رسانههاي جديد از تاثير آني سينما به شدت و از تاثير آتي آن، تاحدي كاسته شده يا به رسانههاي ديگري واگذار شده است.
البته در مقابل اين بزرگ نمايي واكنشي ،معترضان و منتقدان هميشگي سينماي ايران هم با ديدگاههاي متفاوت و روشهاي مختلف به سينماي ايران حمله ور شدند و تمام دستاوردههاي آن را زير سئوال بردند . اين معترضان كه اغلب برسر سفره سينما هم نشسته بودند،در بیشتر مواقع،تمام دستاوردهاي آن را حقير شمردند و آنها را دروغين ، مقوايي ، جشنوارهای، سياسي و...قلمداد كردند.
مجموعه اين مجادلههاي دائمي موجب شده كه سينما ايران طی چهاردهه گذشته در اندازهها و ظرفيتهاي واقعي خود ارزيابي نشود به افراط و تفريط نظري و عملي گرفتار آید. وضعيتي كه جز زيان براي سينما هيچ حاصلي نداشت .در حالیکه سينما اگر در اندازه خودش بررسي شود و بارهاي اضافي را از دوش آن برداريم، هم خود رشد خواهد كرد و هم احتمالا تصميم گيرندگان با تساهل بيشتري آن را بررسي خواهند كرد و براي فيلمهايش تصميم خواهند گرفت و آنگاه بسياري از محدوديت غير ضروری، لزوم خود را از دست خواهند داد. سينما فقط سينماست نه بيش نه كم.
*منتشر شده در روزنامه همشهری
نظر شما