رسول مجیدی: دقیق نمیدانم دوگانه برانکو-کیروش کی شکل گرفت. ولی خوب میدانم این اولین دوگانهای نیست که برخی آگاهانه در پی دمیدن و بزرگ کردن آن هستند. کیروش در این سالها با بسیاری به مشکل خورده. ماجرا فقط به منتقدان او بر نمیگردد؛ کیروش بواسطه اطلاعاتی که به او میرسد، حتی با کسانی که بیم آن میرود تا بعدا منتقدش شوند هم وارد یک جنگ پنهان میشود. نمونهاش را در این سالها زیاد دیدیدم. او بر اثر تحلیلها و شاید هم اطلاعات برخی از نزدیکانش شروع به جبههگیری علیه مربیان موفق میکند و بعد هم جو این راه میاندازد که اینها میخواهند جای مرا بگیرند.
دعوای کیروش و قلعه نویی شاید اولین فصل از دوگانهسازیهای سرمربی تیم ملی بود. در آن سالهای ابتدایی که هنوز خیلیهایمان شیفته رفتار و سکنات مرد پرتغالی بودیم، کمتر کسی طرف قلعهنویی را گرفت. ژنرال آن سالها نه از جانب روزنامهنگارهای حرفهای حمایت میشد و نه از جانب روزنامهنگارهای متمایل به پرسپولیس(قاعدتا!). حتی خیلی از روزنامهنگارهای متمایل به باشگاه استقلال هم با مدل نتیجهگرفتن قلعهنویی همراه نبودند و حمایت کامل را از سرمربی وقت استقلال نکردند.(من روزنامهنگاری ورزشی ایران را دارای سه طیف میدانم؛ حرفهای، رنگی، فاسد که بعدا در موردش خواهم نوشت.)
شاید به همین خاطر هست که حالا از سوی برخی، انتقاد از سرمربی تیم ملی به یک دعوای رنگی ساده تقلیل پیدا میکند. آنها میگویند کیروش مشابه این مشکلات را با قلعهنویی هم داشت و خبرنگارهایی که امروز منتقدند آن روزها ساکت بودند؛ پس همهچیز بر میگردد به علاقه خبرنگاران به باشگاه محبوبشان.
از نگاه من اما واقعیت چیز دیگریست. (کتمان نمیکنم که در ایران خبرنگارانی داریم که بیشتر هوادار تیمهای پایتختند تا خبرنگار. خیلیهایشان در رسانههای بهظاهر حرفهای هم فعالیت میکنند ولی واقعیت این است که هوادار/خبرنگارند. این فرق دارد با روزنامهنگاران و خبرنگارانی که به صورت حرفهای کار میکنند و علیرغم پرسپولیسی بودن یا استقلالی بودن مسائل رنگی را وارد نوشتههایشان نمیکنند و اصطلاحا بوق دستشان نمیگیرند!) واقعیت این است که آنزمان شخصیت کیروش به هیچ عنوان مثل امروز برای اهالی فوتبال شفاف نشده بود. شاید هم هنوز به این سطح از رفتار نرسیده بود. موافق باشید یا نه؛ کیروشِ امروز با کیروش آن سالها فرق دارد. شاید تحت تاثیر اطرافیانش. شاید هم تحت تاثیر جنگهای فرسایشی که پشتپرده #فوتبال_ایران جریان دارد و او را تغییر داده.
هرچه که هست نزدیکان کیروش در این سالها آگاهانه دوگانههایی را ساختهاند که کار انتقاد از مرد پرتغالی را سخت کنند. تا مدتها هرکس از سرمربی تیمملی انتقاد میکرد با این جمله مواجه میشد که «آیا میخواهی امثال قلعهنویی و مایلیکهن جای او را بگیرند؟». حالا اما دوره و زمانه فرق کرده. کیروشیها(که با هواداران عام تیم ملی فرق دارند و از حضور او در ایران منفعت میبرند)، دوگانه پرسپولیس-تیم ملی را بوجود آوردهاند. آنها دیگر نمیگویند که « آیا میخواهی امثال برانکو جای او را بگیرد؟». چون میدانند که کیفیت برانکو آنچنان هم پایین نیست که برای منتقد هیچ راهی جز حمایت از کیروش نماند. آنها آگاهانه بحث را رنگی میکنند تا منتقدین را صرفا یک عده پرسپولیسی معرفی کنند که منافع باشگاهی را بر ملی ترجیح می دهند. بر اثر همین دوگانهسازی، آنهایی که طرفدار استقلال هستند فکر میکنند باید به صورت اتوماتیک طرفدار سینهچاک کیروش باشند. در حالی که اگر بخواهیم فقط از نظر هواداری نگاه کنیم، کیروش در سالهای گذشته کم به استقلال ضربه نزده ولی حالا همه چیز تحت دوگانه پرسپولیس-تیم ملی/برانکو-کیروش مانده و کسی یادش نیست. یا شاید هم نمیخواهد به یاد بیاورد!
سوال آخر؛ آیا هیچکس نمیخواهد برانکو را جانشین کیروش کند؟ قطعا جریانی وجود دارد که دوست دارد سرمربی بعد کیروش را خودش انتخاب کند و گزینه نزدیک به خودش را در راس تیم ملی بگذارد. همانطور که جریانی وجود دارد که دوست دارد کیروش را باز هم در ایران نگه دارد. بنظرم هر دو جریان هم کارشان را به خوبی بلدند و با مهارت خاصی پروژه خودشان را جلو میبرند. اما لطفا این اقلیت قدرتمند را به کل جامعه فوتبالی تعمیم ندهید.
بنظرم رفتن برانکو به تیم ملی بدترین اتفاق برای او و پرسپولیس است. از این انتقال هم پرسپولیسیها ضرر میکنند و دیگر افتخارات سه سال گذشته را نمیتوانند به این راحتیها تکرار کنند و هم برانکو با یک گارد منفی از سوی فوتبالدوستان مواجه میشود. به شخصه فکر میکنم از لحاظ جو منفی احتمالی، اگر روزی برانکو سرمربی استقلال شود کار راحتتری پیشرو خواهد داشت تا سرمربی تیم ملی.
256 43
نظر شما