به گزارش خبرآنلاین، «موج ها» به قلم ویرجینیا ولف با ترجمه مهدی غبرایی برای چارمین بار از سوی انتشارات افق منتشر شده است. «موج ها» 9 فصل دارد بی اینکه شماره گذاری شده باشند. هر فصل با تابلویی به سبک نقاشی های سورا شروع می شود. نمای اول از دریاست. بسته تر می شود. می گردد روی جنگل و درخت. به خانه می آید و اشیا را زیر نور توصیف می کند. این 9 تابلو در مجموع یک روز را تشکیل می دهند. شش راوی داستان رمان را حکایت می کنند و در طول داستان از کودکی به پیرسالی می رسند و یکی دو نفر از آنها از دست می روند. پیر شدن راوی های داستان و این که رمان در یک روز اتفاق می افتد به عقیده غبرایی نشان از اشاره ولف به کوتاهی عمر دارد.
پرویز داریوش در سال 1356 ترجمه ای از این رمان با نام «خیزاب ها» منتشر کرد که به گفته غبرایی 50 صفحه آخر رمان ولف در ترجمه او به کل نادیده گرفته شده بود. غبرایی در مقدمه این رمان نوشته است: «مترجم سلف ام در کوره راهی که گشود، حدود 20 در صد از مطلب را به فارسی ادا کرد. من اما مدعی ام که تا 80 درصد موفق به ترجمه آن شده ام. 20 درصد باقی را می گذارم برای نسل بعد.»
در بخشی از این کتاب می خوانیم: «... کلمات را که نه - اما کلمات چیست؟ مگر هنوز نمیدانم چطور قافیه بسازم. چطور از پوپ، درایدن، حتی شکسپیر تقلید کنم؟اما نمیتوانم صبح تا غروب توی آفتاب بایستم و به توپ چشم بدوزم؛ نمیتوانم پرتاب توپ را از میان تنم حس کنم و فقط به فکر توپ باشم. همه عمرم با او سر کنم و حماقتش عذابم بدهد. بعدها مرد نخراشیدهای میشود و خروپف میکند. زن میگیرد و سر صبحانه عشقش گل میکند. اما حالا جوان است. وقتی برهنه و داغ و آشفته روی تخت افتاده، بین او و خورشید، بین او و باران، بین او و ماه نه تکه نخی حایل است و نه برگ کاغذی...».
در پشت جلد این کتاب آمده است: «در ادبیات انگلیس، دشوار میتوان رمانی را یافت که بیش از «موجها» به شعر نزدیک باشد. استیون اسپندر «موجها» را بزرگترین دستاورد ویرجینیا ولف میداند».
ویرجینیا ولف نویسنده نامدار انگلیسی یکی از بنیانگذاران جنبش مدرنیزم بود که نخبگانی چون گرترود استین. جیمز جویس. عزرا پاند و توماس الیوت نیز بیش از ۵۰ سال ادامه دهنده راه آن بودند. از اورلاندو شرح حالی که در ۱۹۲۸پرسر و صداترین اثر بود نبایدسرسری گذشت چرا که اصول و فاصله دوجنس مونث و مذکر را در اروپا ی قرن بیستم زیر سئوال برد. اما کتاب های دیگر او خانه یعقوب. سال ها. خانم دالوی و موج نیز آثاری برجسته اند. ویرجینیا که اسکیزوفرنی بود و همیشه خنده های عصبی برلب داشت در خانوادهای روان پریش بدنیا آمد و هر چند اختلال روانی میراث خانواده پدری بود اما مادرش نیز دمدمی مزاج بود. او چهارمین فرزند از ازدواج دوم پدر بود. برادر با هوش و پژوهشگرش توبی با درد آنفلونزا در جوانی مرد و برادر دیگرش آدریان هم که روان نژند بود چند بار قصد خودکشی کرد ولی خواهرش وانسا با تمام رمیده گی روحی آرامتر از دیگران با ویرجینیا همدم بود. خصوصیات خانواده ولف در نبوغ بالا و اختلالات روانی خلاصه می شود. پدر بزرگش حقوقدان بود که بعدها تیفوس گرفت. پسر خاله شاعرش از کمبریج فارغ التحصیل شد. پدرش فرهنگ قطور شرح احوال ملی را نوشت ولی با وصف آن بشدت در رنج روحی بود. خواهرش نقاشی نابهنجار ولی یکی از برادرانش اولین روانشناس انگلستان بود. آگاهان مسائل روانی با پژوهش در آثار این نابغه ادبی قرن بیستم بر این باورند که در دوران کودکی مورد عذاب و آزار جنسی واقع بوده است چون رگه های این غم در لابلای نوشته هایش موج می زند. او در سنین جوانی از مردان دوری میجست و تنها عشق نوشتن و کتاب او را به زندگی دل خوش کرده بود. ویرجینیا خجالتی و سخت کار بود و مثل پدر روزانه ۱۶ ساعت می نوشت. در بحث کتاب و نویسندگان و سیاست و غیره جدی بود ولی تلاطم امواج روحی اش با لطیفه و نشستن پای صحبت کودکان فروکش می کرد. در پنجاه سالگی با خودش حرف می زد ولی در پنجاه و هفت سالگی به خودش پاسخ هم می داد که این اوج یک طغیان اسفبار بود. در صبح مه آلود ۲۸ مارس ۱۹۴۱ در سن ۵۹ سالگی به رودخانهای در نزدیکی خانهاش رفت و سنگی بخود بست و در موج و گرداب محو شد. در یادداشتی که قبل از آن برای شوهرش لئوناردو و خواهرش وانسا گذاشت در آن نوشته بود: شما بیش از حد مهربان بودید و من را تحمل کردید. بیش از این دیگر توان ماندنم نبود.
مهدی غبرایی در مرداد ۱۳۲۴ در لنگرود به دنیا آمد. در رشته حقوق سیاسی از دانشگاه تهران تحصیلات خود را به پایان برد. ترجمه را به طور حرفهای از ۱۳۶۰ آغاز کرد. کتاب هایی که مهدی غبرایی برای ترجمه انتخاب می کند، بیشتر اوقات سرنوشت عجیبی پیدا می کنند. این کتاب ها یا توسط مترجمان دیگر هم انتخاب و ترجمه می شوند یا آنقدر در ارشاد می مانند و صابون ممیزی به تنشان می خورد که خود غبرایی از خیر چاپ آنها می گذرد.
نظر شما