۰ نفر
۸ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۲:۳۴

محمد رضا مهاجر:

 با پدرش آمده بود قم زیارت. پسرک تشنه اش شد .

در حرم کمی آب خورد.

*** آب نبات دلش خواست .

به پدرش گفت. پدر خرید.

*** -بابایی میشه بریم دریاچه ی قم رو ببینیم؟

-باشه بابا جون ، برگشتنی میریم.

*** پسرک آرام رفت کنار دریاچه . پشتش را کرد به پدرش .

آب نبات را انداخت توی دریاچه .

زیر لب گفت «خدا کنه بتونه همه ش رو شیرین کنه ».

کد خبر 88755

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مسعود IR ۱۲:۵۸ - ۱۳۸۹/۰۶/۰۸
    0 0
    قشنگ بود :)
  • بدون نام IR ۱۶:۲۴ - ۱۳۸۹/۰۶/۰۸
    0 0
    خوب بود.
  • سامان پرتو IR ۲۱:۳۰ - ۱۳۸۹/۰۶/۰۸
    0 0
    عالي بود
  • بدون نام IR ۰۴:۴۰ - ۱۳۸۹/۰۶/۱۲
    0 0
    بی معنا بود