تأثیرپذیری از قرآن توسط شاعران و نویسندگان، نیاز به برنامهای اساسی و بلندمدت دارد؛ منظومکردن ترجمهی قرآن، به اثر مؤلف ارزش ادبی و قرآنی نمیبخشد. منظوم کردن قرآن، نشانهی تأثیرپذیری از این کتاب نیست، بلکه روح قرآن باید در متون ادبی نمایان باشد.
به قول مرحوم «بدیعالزمان فروزانفر» در کتاب «سخنوران» تأثیر قرآن در شاهنامهی فردوسی، بیش از هر متن کهن دیگری نمایان است و روش او هم ترجمهی آیات یا نقل آیات قرآنی در اشعارش نیست، بلکه روح مفاهیم و آموزههای قرآنی را پذیرفته و در شاهنامه منعکس کرده و از نکتههای ظریف آن کمال استفاده را برده است.
شاعران و نویسندگان نیز اگر بخواهند آثار قرآن را در کارهایشان منعکس کنند، میبایست اثری پرمحتوا ارائه دهند، برای مثال شما دشت بایری را در نظر بگیرید که در آن بارانی باریده و رودخانهی کوچکی جاری شده است، اما بعد از مدتی آن رودخانه خشک خواهد شد، اما همچنان روستاهای اطراف دشت از آب و آبادانی بهرهمند خواهند بود، چون کاریزها و قناتها زیر زمین جریان دارند و روستاها را سیراب میکنند.
تأثیر قرآن بر ادبیات نیز باید ظاهری نباشد بلکه در بطن اثر جاری باشد؛ مانند حافظ که خود میگوید:«زحافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد / لطایف حکمی با نکات قرآنی» اما هیچگاه آیات قرآن را به صورت شعر در نیاورده است.
نظر شما