به گزارش خبرآنلاین، سیده حورا صدر گفت: پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بسیار امیدوار شده بودیم؛ چراکه حکومتی در ایران تشکیل شده بود که تک تک مسئولینش با پدرم دوست بودند و مرتبط. از این رو، این قدرت جایگاهی داشت که می توانست این معما را حل کند و امام صدر را آزاد کند. چندباری هم با امام خمینی دیدار کردیم و برخی از مسئولین جمهوری اسلامی را دیدیم تا به روشن شدن وضعیت پدر کمک کنند. اما اقداماتشان در حد انتظار و توقع ما نبود و متناسب با حجم و شان قضیه نبود تا این حد که حدس زدیم، آنها برایشان فرق نمی کند که یک روز زودتر یا دیرتر وضعیت پدر روشن شود. فقط آقای چمران بود که برای این مسئله فریاد می زد و فریادش هم به جایی نرسید. آقایان بیشتر به دنبال رفع و حل مسایل و مسولیتهای خودشان بودند.
دختر اول و فرزند سوم امام موسی صدر آنچنان میلی به مصاحبه ندارد. او همچنان چشمش به در است و هر آن فکر می کند، پدر زنگ خانه اش را می زند. گزیده مصاحبه وی با ماهنامه همشهری ماه را در ادامه میخوانید:
*تاکید پدرم بیشتر روی آراستگی بود. 13، 14 ساله بودم که بیشتر به سادگی پوشش و عدم وابستگی به آراستگی ظاهر تمایل پیدا کرده بودم. از این رو، روزی به من گفتند: «حجابت باید جذاب باشد و نباید نوع پوششت دیگران را از دین فراری دهد.» البته زیبایی بدون تجمل را دوست داشتند.من با مانتو و شلوار یا بلوز و شلوار و روسری بودم و مادرم با عبا بودند.
* پدرم مرا در سن 14 سالگی به فرانسه فرستاد تا تحصیل کنم؛ تصمیمی که امروز هم کمتر شخصی حاضر است، انجام دهد. به یاد دارم، ایشان به برادرم گفته بود، اگر امکاناتم برای تحصیل یکی از فرزندانم کفاف دهد، بین تو و خواهرت حتما خواهرت را انتخاب میکنم. معتقد بودند که در تاریخ به زنان اجحاف شده است.
* مهمان های غیررسمی که به منزل خودمان می آمدند، هنگام غذا خوردن جدا از هم سر سفره نمینشستند؛ همچون افرادی مثل خویشاوندان یا دکتر چمران، حاج احمدآقا خمینی و... . البته ممکن بود که جمعیت زیاد باشد و به خاطر راحتی این اتفاق بیفتد.
*رفتار امام موسی صدر با شیعیانی که کمتر در قید رعایت شرعیات بود و افرادی که در ظاهر هم امور شرعی را اجرا نمی کردند، گاهی خیلی هم نزدیک و صمیمی بود. حتی برخوردشان با مسیحی ها به گونه ای نبود که فاصله ای را حس کنیم.
*پدرم به نصیحت و هدایت کلامی و راهنمایی زبانی تأکید نمیکردند. بلکه بیشتر معتقد به دعوت رفتاری بودند. عکس هایی از ایشان وجود دارد که خانم های بی حجاب با ایشان در حال گفت و گو هستند. اینگونه به شما بگویم، رفتارشان طوری بود که هر کس با ایشان برخورد می کرد، احساس می کرد نزدیک ترین دوست امام موسی صدر است.
*پدرم به موسیقی گوش می دادند. به یاد دارم، همان آخر هفته ها ضبط و صوتی منزل داشتیم و همگی با هم به موسیقی گوش می دادیم. گاهی هم نمایش نامه های صوتی گوش می دادند. مدتی هم در منزل تلویزیون داشتیم که البته دم دست نبود و گاهی از آن استفاده می کردیم.
* در فرانسه به سینما میرفتم اما من علاقه شدیدی به سینما نداشتم و چند باری بیشتر نرفتم. البته برادرانم بیشتر می رفتند. اصلا هم احساس نمی کردیم که کار بدی انجام می دهیم. اینچنین باوری در خانواده ما نبود.
*امام موسی صدر همیشه اخبار و مسائل ایران را دنبال می کردند. البته خودشان را در لبنان موثرتر می دیدند و معتقد بودند لبنان برای تفکر و جریان تشیع بستر و پتانسیل بزرگی است که بتواند در میان سایر ادیان، مذاهب و مکاتب حرف بزند و خود را به رخ بکشد. برای همین است که در یکی از سخنرانی هایشان می گویند: «حتی اگر لبنانی در جغرافیای جهان وجود نداشت، مصلحت ما این بود که آن را به وجود آوریم.» چرا که چالش فکری را برای اسلام و تشیع رشددهنده می دانستند و در لبنان این امکان بود و هست. در لبنان تشیع مجبور است که با تفکرات و اعتقادات دیگر روبرو شود، بحث کند و پاسخ دهد که این امر، باعث ارتقای تفکر شیعی می شود. این دغدغه امام صدر بود.
.
* آقای شمس الدین به عنوان مسول وقت مجلس اعلی شیعیان لبنان و آقای سید حسین حسینی، رئیس وقت جنبش امل و خانم ربابه صدر عمهام و برادرم سید صدرالدین، بیشترین پیگیری را برای وضعیت پدرم داشتند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بسیار امیدوار شده بودیم؛ چراکه حکومتی در ایران تشکیل شده بود که تک تک مسئولینش با پدرم دوست بودند و مرتبط. از این رو، این قدرت جایگاهی داشت که می توانست این معما را حل کند و امام صدر را آزاد کند. چندباری هم با امام خمینی دیدار کردیم و برخی از مسئولین جمهوری اسلامی را دیدیم تا به روشن شدن وضعیت پدر کمک کنند. اما اقداماتشان در حد انتظار و توقع ما نبود و متناسب با حجم و شان قضیه نبود تا این حد که حدس زدیم، آنها برایشان فرق نمی کند که یک روز زودتر یا دیرتر وضعیت پدر روشن شود. فقط آقای چمران بود که برای این مسئله فریاد می زد و فریادش هم به جایی نرسید. آقایان بیشتر به دنبال رفع و حل مسایل و مسولیتهای خودشان بودند.
* کسانی که به حیات امام موسی صدر در حال حاضر اعتقاد ندارند، هیچگونه مستندی ندارند که عقلا و شرعا قابل استناد باشد. اصلا نگاه ما عاطفی نیست. پیام هایی که از سوی مسولین به ما منتقل شده است، این است که دولت لیبی گفته است بیایید با هم کمیته ای را تشکیل دهیم تا پیگیری کنیم یا شما به شخص قذافی کاری نداشته باشید، ما متهمی را به شما معرفی می کنیم، او را مجرم بدانید. اینها همه سناریوهایی است که دولت لیبی خواستارش است. این نظرات مبنای سیاسی دارد؛ نه حقوقی. به نظر ما همه نظرات منتقدان، برای بهبود روابط با دولت لیبی است؛ نه حل شدن قضیه ربودن امام موسی صدر. برای همین، ما تا آزادی امام موسی صدر به فعالیت ها و پیگیری هایمان ادامه خواهیم داد.
دختر 48 ساله امام موسیصدر که 32 سال در انتظار آزادی پدر به سر برده از پیگیریهای شعارگونه وضعیت پدرش گلایه مند است و میگوید: اقدامات مسئولان ایران در حد انتظار و توقع ما نبود.
کد خبر 92093
نظر شما