۰ نفر
۲۷ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۳:۰۲

امریکایی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که صلح خاورمیانه بدون مشارکت همه کشورهای عربی امکان‌پذیر نیست.

این روزها خاورمیانه جولانگاه سفر مقامات امریکایی است. هیلاری کلینتون مصر و فلسطین و اسرائیل را در نوردیده و جورج میچل علاوه بر آنجاها به سوریه و لبنان هم رفته است.

امریکایی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که صلح خاورمیانه بدون مشارکت همه کشورهای عربی به خصوص کشورهای متضرر از اسرائیل امکان‌پذیر نیست. البته این باور تازگی ندارد ولی ظاهرا آقایان هر از گاهی این حقیقت را فراموش می‌کنند. از این رو تصمیم گرفته‌اند که کشورهای دیگر را نیز وارد میدان کنند. به همین دلیل در حالی که حضور اردن و مصر را برای مذاکرات صلح کافی می‌دانستند، جورج میچل به سوریه آمد و به لبنان رفت تا آنها را نیز وارد بازی کند. سوریه‌ای که تا دو سال پیش دشمن ایالات متحده محسوب می‌شد و جورج بوش آن را هم‌ردیف محورهای شرارت خود می‌دانست اکنون به دوست ایالات متحده تبدیل شده است!

قبل از آن که بحث را ادامه دهم باید موضوع پروسه جدید صلح را به دقت واکاوی کنیم. پر واضح است که مذاکرات صلح راه به جایی نمی‌برد. این را هم می‌دانیم که اوباما پروسه صلح را به چشم یک پرونده سرنوشت‌ساز برای خود می‌بیند. نگاهی به زمان آغاز مذاکرات صلح بیندازیم. دور جدید مذاکرات صلح تقریبا یک ماه زودتر از انتخابات کنگره امریکا آغاز شد. اوباما با زور تهدید، محمود عباس را در حالی که پیش از آن بر توقف کامل شهرک‌سازی‌ها اصرار داشت پای میز مذاکره نشاند. این نشان می‌دهد بیش از فلسطینیان و اسرائیلی‌ها که دو طرف اصلی درگیر در پروسه صلح هستند، این ایالات متحده، باراک اوباما و حزب دموکرات است که برای مذاکرات صلح دست و پا می‌زنند.

نخستین پرسش که در این جا مطرح می‌شود این است که چرا این قدر دیر مذاکرات صلح آغاز شد؟ پاسخ این است که اوباما گمان می‌کرد که می‌تواند با فشار آوردن به نتانیاهو و اسرائیل دل فلسطینیان را به دست آورد و روش تازه‌ای از دیپلماسی امریکا را به نمایش بگذارد. هر چه باشد او با شعار صلح و تغییر سکان کاخ سفید را به دست گرفت و می‌بایست به نوعی نمایشی برای تحقق شعارهایش اجرا می‌کرد. اما ظاهرا تجربه صهیونیست‌ها بر تازه‌کاری و ساده‌انگاری اوباما و تیمش غلبه کرد. برخوردهای سرد با نتانیاهو در سفرهایش به امریکا، دیدار نکردن با آویگدور لیبرمن، وزیر امور خارجه تندروی اسرائیل و سفرهای مکرر جورج میچل به خاورمیانه برای فشار آوردن به اسرائیلی‌ها هیچ کدام اثر نداشت. ظاهرا نتانیاهو می‌دانست این فشارها فقط ظاهری است و پیمان امریکا و اسرائیل عمیق‌تر از چنین فشارهای خنده‌داری است. در آخر وقت‌کشی نتانیاهو جواب داد. هنگامی که انتخابات کنگره نزدیک شد و موج انتقادها به اوباما به دلیل ناتوانی‌اش از برگزاری مذاکرات صلح بالا گرفت و روزنامه‌های غربی اوباما را مرد بی‌عرضه مذاکرات صلح لقب دادند، اوباما وقت را تنگ دید. شعارهایش را نادیده گرفت و بر عکس فشارها را متوجه عباس کرد. حتما وقتی اوباما عباس را تهدید می‌کرد، نتانیاهو در دل می‌خندید.

آیا قرار است این مذاکرات به نتیجه برسد؟ لجاجت کابینه تندروی صهونیستی به اندازه‌ای بالا است که در نهایت یا عباس کوتاه می‌آید یا مذاکرات به شکست می‌انجامد. نتانیاهو با توجه به ضعف دستگاه دیپلماسی اوباما و این که خود را در موضع قدرت می‌بیند، تمدید زمان توقف شهرک‌سازی‌ها را رد می‌کند. وقتی که تا همین دو ماه پیش شروط عباس برای آغاز مذاکرات را رد می‌کرد و در نهایت این عباس بود که به مذاکرات تن داد، حالا چرا باید کوتاه بیاید؟ وقتی امریکا به نتانیاهو فشار می‌آورد، نتانیاهو هم از امریکا می‌خواهد که به عباس فشار بیاورد، عباس هم تحت فشار امریکا قطعا کوتاه خواهد آمد. چون اگر امریکا پشت عباس نباشد، حکومت خودگردان به رهبری او کمتر از دو روز سقوط می‌کند.

رسانه‌ها اعلام کردند، میچل طرحی پیشنهاد داده که مورد حمایت اروپایی‌ها نیز واقع شده است. توقف شهرک‌سازی‌ها سه ماه تمدید شود و ظرف این سه ماه تکلیف مرزها روشن شود. تکلیف مرزهای کشور مستقیل فلسطین! مشخص نیست وقتی قرار است مرزهای 1967 ملاک باشد، اسرائیل در درون خاک فلسطینی‌ها شهرک‌سازی ‌کند و موضوع بیت‌المقدس که اسرائیل تمام آن را می‌خواهد و فلسطینی‌ها به نصف آن راضی هستند و بیش از 40 سال است، حل نشده، چگونه قرار است مرزی تعریف شود؟ کدام مرز، با کدام مشخصات جغرافیایی و اعلام استقلال کشور فلسطین به پایتختی کجا؟

مقاومت فلسطین مخالفت قاطع خود را با مذاکرات صلح ابراز داشته است. جنبش حماس و حرکت جهاد اسلامی از دمشق رسما مذاکرات را صلح را رد کرده‌اند. این بدان معنا است که حماس به حمایت کشور میزبان اعلام موضع می‌کند. حال جورج میچل به سوریه و لبنان آمده تا در چنین وضعیتی همراهی دمشق و بیروت را با مذاکرات صلح مهیا سازد!

موضع سوریه کاملا مشخص است. آنچه رئیس جمهور بشار اسد همواره تاکید کرده حمایت از مقاومت است. بسیاری از دستاوردهای سوریه از طریق مقاومت به دست آمده است. بی‌تعارف بگویم، اگر مقاومت نبود، سوریه نه حرفی برای گفتن داشت و نه کسی به سراغ آن می‌آمد. اگر جورج میچل به دمشق می‌آید برای این است که مقاومت در سوریه است. تصور کنید اگر حماس، جهاد اسلامی و حزب الله نبودند، چرا باید اسرائیل از سوریه حساب می‌برد، امریکا دست به دامن آن می‌شد که پروسه مذاکرات صلح را بپذیرد و در آن نقش‌آفرینی کند؟

اگر مقاومت نبود، سوریه‌ای که یک بار در جنگ با اسرائیل شکست سنگینی را متحمل شده بود، چگونه می‌توانست ادعای بازپس‌گیری بلندی‌های جولان کند و چه تضمینی وجود داشت که اسرائیل زمین‌های بیشتری را تصاحب نمی‌کرد؟

تلاش میچل برای جدا ساختن مقاومت از سوریه، آب در هاون کوبیدن است. اکنون اعتبار سوریه در برابر اسرائیل به وجود مقاومت است. آسان‌تر بگویم این سوریه بود که ادبیات سیاسی جدید خاورمیانه را تعریف کرد و به حقانیت و مواضع سوریه اعتبار بخشید. اگر ادبیات سیاسی سوریه متفاوت از دیگر کشورهای عربی است به خاطر وجود مقاومت است. بی‌شک این موضوع را بشار اسد و نظام سوریه به خوبی می‌داند و حاضر نیست به همین سادگی از کنار آن بگذرد چرا که این اعتباری نیست که به این سادگی‌ها به دست آمده باشد. آقای میچل اشتباه آمده‌ای.

ترجمه: سیدعلی موسوی

*دکتر نسیم الخوری، استاد دانشگاه بیروت، مشاور ارشد سیاسی سلیم الحص نخست وزیر سابق لبنان،مدیر مسئول سابق مجله المستقبل، روزنامه‌نگار و عضو هیئت امنای منبر الوحدة الوطنیه که این یادداشت را به طور اختصاصی برای خبر نگاشته است.

کد خبر 93413

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین