دکتر شهرام پازوکی / مدیر گروه ادیان و عرفان مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران

روز بزرگداشت مولوی و حافظ هر دو در ماه مهر واقع شده و جای آن دارد که اندکی در مورد جایگاه و تفاوت های این دو شاعر در جهان معاصر سخن گفت. امروزه به طور معمول به حافظ و مولوی به دید شاعر و ادیب نگاه می‏کنند در حالی که بعد عرفانی آنها مغفول مانده است.

هر چند حافظ به عنوان مهمترین شاعر زبان فارسی اهمیت ویژه‎ای دارد اما آن چه درباره او مغفول مانده، عرفان حافظ است؛ یعنی به یک معنا شعر حافظ از عرفان حافظ جدا نیست و بنابراین اگر ما حافظ را فقط شاعر و ادیب بدانیم و شعر را هم به معنای سانتی‏مانتالیسم آن که در حال حاضر مرسوم است، در نظر بگیریم، در حق او جفا کرده‏ایم چرا که بی هیچ تردیدی حافظ یک شاعر اهل عرفان است.

اگر به اشعار حافظ نگاه کنیم بی هیچ تردیدی جنبه‏های عرفانی بسیار قوی ‎و نابی در اشعار او خواهیم یافت. البته حافظ در حالات و مراتب سلوک به هیچ وجه همتا و همپای مولانا نیست که این مسئله در اشعار این دو نیز هویدا است. در مورد مولانا بهتر است بگوییم که مولانا یک عارف شاعر است نه یک شاعر عارف.

از یکی از بزرگان عرفان در قرن پیش پرسیده بودند که مقام عرفانی حافظ بالاتر است یا مولانا. وی این طور پاسخ داده است که اگر به این دو بیت آنها نگاه کنید پاسختان را می‏گیرید. مولانا می‏گوید "عشق از اول سرکش و خونی بود / تا گریزد آنکه بیرونی بود" در حالی که حافظ می‎گوید "که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها".

نکته‏ دیگری که باز درباره حافظ مورد غفلت قرار گرفته است، طعنه زدن های او به زاهدان و عابدان و برخی از صوفیه زمانه‏اش است. این برداشت اشتباه است که گویی حافظ زهد، عبادت و تصوف را نفی می‎کند در حالیکه اصلاً اینطور نیست. حافظ در عین اینکه صوفی را نقد می‎کند، از "روضه خلد برین خلوت درویشان است" هم سخن می‏گوید و بنابراین باید به این نکته توجه داشت که به درستی در مورد حافظ قضاوت شود.

نفی زهد و عبادت در دو حالت ممکن است رخ دهد، یا باید فردی در مقامی بالاتر باشد و از بالا به زهد و عبودیت نگاه کند و در نتیجه به جای توجه به زهد و عبودیت ظاهری، به معنا و حقیقت آن توجه کند، یا در حالت دوم از مقامی نازل تر انتقاد کند. در واقع هیچ عارفی نیست که از صوفیه زمان خودش انتقاد نکرده باشد و نقد تصوف همواره در درون خود صوفیه وجود داشته است. نکته جالب توجه این است که فقط در میان اهل تصوف و عرفان است که انتقاد از خود همواره وجود دارد و این سنجش، ارزیابی و پالایش مدام باعث می‏شود عرفان و تصوف کمتر آلوده شود.

درباره پیام مولوی و حافظ برای جهان امروز باید گفت، اندیشه‏های متفکرانی مثل حافظ و مولانا زمان و مکان بر نمی‏دارند و خطابشان جهانی و دائمی است. اگر توجه به حافظ و مولوی فقط به بعد ادبی‏شان مصروف شود جفا به هر دوی آنهاست.

کد خبر 97092

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • a poet IR ۱۴:۳۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۱
    0 0
    ممنون.خوب بود.
  • بدون نام IR ۱۹:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۳/۲۶
    2 0
    در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن شرط اول قدم ان است كه مجنون باشي