به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در سالهای نخستین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، موضوع رابطه با ایالات متحده آمریکا به یکی از حساسترین و پرچالشترین مباحث سیاسی کشور تبدیل شد. در این فضای پرتنش، هرگونه اظهار نظر یا تحلیل درباره امکان برقراری ارتباط با آمریکا، واکنشهای شدید و بعضا تندی را به دنبال داشت. در این میان، کیومرث صابری فومنی، طنزپرداز برجسته و بنیانگذار مجله «گلآقا»، در خاطرات خود به نکات قابل تأملی درباره دیدگاههایش نسبت به رابطه با آمریکا و تعاملاتش با مقام معظم رهبری اشاره میکند. این خاطرات، که با زبانی طنزآلود اما حاوی نکات عمیق سیاسی و اجتماعی بیان شدهاند، میتوانند نگاهی متفاوت به فضای فکری و سیاسی آن دوران ارائه دهند:
... در اوایل رهبری آیتالله خامنهای (من سال ۶۳ گل آقا بودم) سال ۶۹ آمدم مجله را تأسیس کردم، خدائیش هم با ایشان مشورت نکردم. سال ۶۳ با ایشان مشورت کردم. گفتم: «میخواهم بروم مجله طنز برای مملکت درآورم.» گفت: «الان اصلا وقتش نیست.» در سال ۶۹ من فکر کردم موقعش است، درآوردم، چاپشدهاش را پیششان بردم. گفتم: «ولی این را من منتشر نکردهام چاپ شده است تمام است شما ببینید اگر بنا باشد چنین چیزی نباشد من این را خمیر میکنم.» گفت: «این را دیگر با من مشورت نکردی.» گفتم: «نه، الان مشورت میکنم؛ چون اگر به شما میگفتم و میگفتید بکن، رهبری یک مملکت، ولی امر، من دیگر خدا را بنده نبودم، و اگر شما گفته بودید یا میگفتید نه، من چطور میتوانستم دربیاورم» من میگفتم: «این الگو و نمونه، چه کار کنم آقا؟» و ایشان ارشاد کردند و ما مجله را درآوردیم.
من در یکی از ملاقاتها [به شوخی] به ایشان گفتم: «آقا من سر مجله گل آقا حاضر به معامله هستم.» گفت: «چه معاملهای؟» گفتم: «یک چیزی میگیرم بعد روی جلد را همانجوری میکنم. منتها خیلی بایستی قضیه مهم باشد.» گفت: «مثلا چه مهمی؟» گفتم: «مثلا برای برقراری رابطه با آمریکا، بالاخره بایستی افکار عمومی را ساخت.» گفتم: «میآیم اینقدر در روی همین جلد روی آمریکا یواشیواش شل میکنم که دولت اگر برود رابطه برقرار کند قبح آن ریخته باشد.» ایشان خیلی تند و محکم (چون من قبلا به ایشان گفته بودم که میخواستم یک مجله دیگر دربیاورم به نام «فصل جدید»، امتیازش را هم گرفتم ولی در نیاوردم...، بعد به ایشان گفتم یک فصل جدیدی شروع شده است، گفت: ابدا. که بعدها آقای هاشمی در نمازجمعه گفتند کسانی که خیال میکنند یک فصل جدیدی شروع شده است اینجوری نیست و فلان، حمله کردند، خطبه نمازجمعه بعدی را که آقای خامنهای تشریف آوردند، گفتند آن کسانی که میگویند فصل جدید، آدمهای خائنی که نیستند، اینها از روی تحلیل این حرف را میزنند، یک مقدار بار را کم کرد، کسی را [به اسم] نگفت ولی من میدانم که این سوژه را من اینجوری گفتم، البته دهها نفر دیگر هم گفتند، یکی از آنها من بودم، گفتم: فصل جدید که نیست، همانی است که امام گفته است ولی حالا، آقا چه میدانم جنگ را هم میخواستیم ۲۰ سال ادامه بدهیم، ۸ ساله تمام کردیم) گفتند که «ابدا، خط امام در قطع رابطه با آمریکا جدی است.»
بعد آن آقا آن مقاله را نوشت، [اشاره به مقاله «مذاکره مستقیم» عطاءالله مهاجرانی] آن یکی آن را نوشت، همه دیدیم که جامعه ملتهب شد، که آقای خامنهای بزرگوارانه همان شب در مورد کسی که راجع به مذاکره مستقیم نوشته بود گفتند: «اصلا قصدم این بنده خدا نیست این آدم خوبی است؛ تحلیل خودش را نوشته است.» اینقدر جو خطرناک بود که حرفش را هم نمیشد بزنی. ببخشید ارتباط با آمریکا زنا که نیست که، حالا یکی بیاید بگوید این به این علت خوب است، اینقدر جامعه این را نمیپذیرد و اینقدر آمریکا خدائیش ناپاکترین دشمن این انقلاب است که دیگر آدم کمعقل فقط گاهی اوقات از این دسته گلها به آب میدهد! گفتم: «به هر حال آقا آخر یک روزی شاید به من یک چیزی بدهید باج سبیل میگیرم، روی جلد میآیم برای آمریکا یواشیواش کار میکنم.»
گل آقا در ستون «دو کلمه حرف حساب» روزنامه اطلاعات با عنوان «مذاکرات مستقیم!!» چنین نوشت: «میگویم ول کن شاغلام... ول کن این یقه صاحبمرده بیصاحبمانده بنده را، ول نکنی، خودم آن را جر میدهم! بعد میزنم به سیم آخر، بعدش محکم میزنم توی گوش جنابعالی، طوری میزنم که تئوری قبض و بسط حضرتعالی قاطی و پاطی بشود و صدای آن زیر این گنبد دوار بماند! میگوید: به سر مبارک ول نمیکنم. مش رجب ما را فرستاده که زیر همین گنبد دوار با زبان خوش با حضرتعالی مذاکرات مستقیم بنماییم! می گویم گاز بگیر زبانت را! دهنت را ببند! چشمت را باز کن. مقالات جراید را بخوان. مسئول آن روزنامه، وزیر است. آن یکی وکیل است. آن یکی مشاور است. آن یکی... برو عمو! برو عوام! تمام عقل تو و مش رجب و غضنفر و ممصادق را روی هم بگذاری توی همین جیب کوچکمان جا میگیرد! ما گل آقاییم. توی خشت خام هم که نگاه کنیم، پشت سرمان تا یک فرسخی آنور پشتبام را میبینیم! حالا برو... برو تا روزنامهها ملتفت نشدهاند، یک دیشلمه به ما بده بعد در آبدارخانه را پیش کن! هرکی پرسید چی شده بود، بگو هیچی چرت گل آقا مختصر پاره شده بود، رفو کردیم خوب شد!». «گل آقا»
منبع: خاطرات کیومرث صابری فومنی(گل آقا)، تهران: موسسه تنظیم آثار امام خمینی، ۱۳۸۶
۲۵۹
نظر شما