در معدن گچ در روستای رباط نمکی در حوالی خرم آباد، جوان عاشقی به نام نادر زندگی می کند. 22 ساله و اصالتا گرگانی. 12 ساعت در روز با سنگهای گچ دست و پنجه نرم می کند تا به دختر مورد علاقه اش برسد. صاحبکارش می گوید نادر از دو سالگی یتیم شده و خرج خواهر و برادرانش را میدهد.
نظر شما