ویدئویی پخش شده از کودکان مظلوم و معصوم کرمانشاه و سرپلذهاب که میگویند علی دایی را دوست دارند و دلشان میخواهد او را شب عید و لحظه تحویل سال ببینند. کودکی که میگوید یک شب پس از زلزله، وقتی برای اولین بار به جای اتاق خود، در چادر خوابیده، از سرما میلرزیده، کودکانه و بیغل و غش از دایی میخواهد اگر سرش شلوغ است و نمیتواند شب عید به کرمانشاه برود، از طریق تلویزیون با او حرف بزند، نمونهای از مردم قدرشناس ایران است. یا آن کودک دیگری که میگوید دایی را به اندازه پدری که در زلزله از دست داده، دوست دارد و دلش میخواهد لحظه تحویل سال، او را ببیند.
کودک زلزلهزده کرمانشاه، برای تحویل سال، خانه نو عیدی نمیخواهد، او به تماشای مردی که قهرمانانه به یاری زلزلهزدگان رفت، قانع است، حتی تماشا از راه دور و از پای تلویزیون...
کوچک و بزرگ ندارد، مردم ما قانع اند و خدمت نکردن به این مردم، چیزی غیر از خیانت نیست. این مردم قانع و قدرشناس را بیشتر دوست داشته باشیم.
شما که غریبه نیستید، وقتی فیلم کوتاه قدرشناسی کودکان کرمانشاه را میدیدیم، پهنای صورتمان خیس اشک بود اما لبخند به لب داشتیم که قهرمان این کودکان، یک نفر از جامعه فوتبال است. همین فوتبال که توی سرش میزنند و تخریبش میکنند، هنوز هم جایگاه دستنیافتنیاش در قلب مردم را حفظ کرده است. علی دایی برای رکورددار شدن در جهان، صد و چند گل زد اما برای فتح قلب مردم، همین که کنارشان بود، کفایت کرد... به قول رضا کیانیان نازنین؛ عجب مردمی داریم، این مردم نازنین...
* این یادداشت در سرمقاله چهارشنبه ۲ اسفند روزنامه خبرورزشی چاپ شده است.
نظر شما