بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر درباره شرایط اکران حال حاضر سینمای ایران یادداشتی را در اختیار سایت «خبر سینما» گذاشت.

به گزارش خبرآنلاین، متن یادداشت پانته‌آ بهرام را در ادامه می‌خوانید:

 

 «گویا در یک بعدازظهر جمعه میانه مرداد ماه حدود ساعت 3، یک سفینه فضایی جایی حوالی مرکز کویر مرکزی ایران فرود می‌آید و مقداری شبه آدم از آن پیاده می‌شوند.


قدم‌زنان طبق قراری از پیش تعیین شده، هر کدام راه شهری را در پیش می‌گیرند و در آنجا تکثیر می‌شوند و از آنچه شنیده‌ام، ما نوادگان ابتر و ناسورِ این جانوران فضایی هستیم لابد.


ایران سرزمین ما نیست! جانمان گره خورده این خاک نیست! حقی از منابع و هوای اینجا نداریم گویا! پدران و مادرمان از پشت و سلسه این وطن نیستند!


جنگ‌ها و خون‌ها و شکست‌ها و برتری‌ها مال پیشینیان ما نیست! علم و دانش و هنر را گذشتگان ما به اقصی دور نفرستادند! جا نمازِ ترمه مادربزرگ و بوی یاس، خاطره ما نیست اصلا! این پدران ما نبودند که با تعزیه و نقالی، موسیقی و نمایش و عشق را، همزمان حفظ کردند و با چنگ و دندان هنر را با این سرزمین متصل نگاه داشتند و صادر کردند! ما مردمیم، دشمن مردم شاید، از آنچه شنیده‌ام. چرا که دستگاه محترم لانترماژیک (مجیک) را واسطه حیل کرده‌ایم و بر شاخ، بن می‌بریم!!


ما اینجا زندگی نمی‌کنیم؟! ما نگران فرهنگ در حال فروپاشی این قوم باستانی نیستیم! ما نیستیم مگر جاندارانی عجیب که از جایی بس دور آمده‌ایم به شر! یک نفر ما را از خودمان نجات دهد!!»
 

58247

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 261368

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۵:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۳
    11 3
    خانم بهرام چقدر زیبا گوشه ای از واقعیت تلخ جامعه امروز ایران را تصویر کردید،سپاس از شما
  • بدون نام IR ۱۸:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۳
    5 2
    این که خواندم شعر بود از درد دل غمگین روزگامان اثری از تهاجم بی فرهنگی خودمان، که از درون، اصالت و دیانت ما را نشانه رفته. روزها در حال اثبات خودمان به همنوع ، هم وطن،هم دین و... ولی جز آهی خسته با حسرتی کش دار نسیبی نیست منتظر یک معجز ،یک موسقی ،یک شعر ، یک انتظار واقعی از یک نفر که با تشری سهمگین مارا از بیداری خودپسندی و یکه تازی و خودخواهی بخوباند تا دوباره بخوانم از شاعری که بگوید، از بنی آدم از یک دیگر ، از گنبد گیتی از دماوند، از عشق از اسانیش و بگوید که آیا ما را دیگر امید رستگاری نیست؟
  • بدون نام IR ۱۹:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۳
    10 3
    عجب متن قشنگی.
  • بدون نام IR ۱۹:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۳
    7 2
    یک نفر ما را از خودمان نجات دهد!! چرا مخالفت با من مادر هستم؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  • بدون نام IR ۲۱:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۳
    4 17
    یکی مارا از دست فیلم های مبتذل نجات بدهد