یک: میخواهم سرم را ...
«مختارنامه» چند هفته است شروع شده و البته قضاوت دربارهاش هنوز زود است، اما چه در حوزه بازیها چه درحوزه فیلمنامه شباهت کمی دارد با مجموعه «امام علی(ع)». یعنی باید بیخیال میرباقری هم شویم همان طور که بیخیال خیلی های دیگر شدیم؟ چرا هر چقدر جلو میرویم انگار داریم عقب عقب میرویم؟ وقتی بر میگردم به مجموعههای قدیمی و فیلمهای قدیمی، انگار یک دنیای بهتر خودش را به رخ میکشد دنیایی پر از استعداد، خلاقیت، پیشنهاد. آن روزگار واقعا تمام شده؟ میدانم زمان به عقب بر نمیگردد، اما چه کنم میخواهم سرم را ...
دو: یادت بخیر یول براینر!
«زامبیلند»، «ون هلسینگ»، «هری پاتر»، «ارباب حلقهها» در فیلمی مهیج از شهریار بحرانی، فیلمی که سالها به یاد خواهی داشت. فیلمی پر آنتریک. «امیر ارسلان نامدار» را فراموش کنید. ماسیس را از یاد ببرید. سینما اسکوپ. تمام رنگی. یادآور «ده فرمان». این میتوانست متن آنونس ملک سلیمان نبی باشد اگر در دهه چهل ساخته میشد. تازه آن موقع هم جلوههای ویژه اش مقابل «شبنشینی در جهنم» کم میآورد.
راستی این «لئولو» که شرکتاش برای آثار هالیوودی آنقدر خوب کار میکند چرا زورش به ما ایرانیها رسیده و با گرافیک بازیهای رایانهای [که بر اساس فیلمهای یادشده شکل گرفته اند] لااقل پنج میلیون دلار پول این مملکت را باد هوا کرده؟ چرا بحرانی فیلمنامهای نوشته که مقابل فیلمنامههای ماسیس و دیگر ساختههای ارزان چینهچیتا کم میآورد؟ اصلا این فیلم، فیلمنامه دارد یا خلاصه فیلمنامه؟ یاد فیلم «سلیمان و ملکه سبا» بخیر! چقدر سلیمانش باورپذیرتر بود. البته خدای نکرده نمیخواهم امین زندگانی را با یول براینر مقایسه کنم و روح آن خدا بیامرز را در قبر بلرزانم! «شیاطین حمله میکنند. اجنه مردم را تسخیر میکنند. شگفتانگیزتر از «کتاب آفرینش». اثری متفاوت از سینمای ایران. برنامه امشب سینماهای تهران و شهرستانها.»
سه:...
«در این جا بس دلم تنگ است
و هرسازی که میبینم بد آهنگ است
بیا رهتوشه بر داریم
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا همین رنگ است» [اخوان ثالث]
آخر بازی همین است رفیق! همین! باور کن.
یزدان سلحشور
کد خبر 100822
نظر شما