متون علوم انسانی متونی هستند که در مورد نقش اجتماعی و عملکردها و فعالیت های انسان در جامعه یا ویژگی های فردی انسان بحث میکنند. اگر چه از یک طرف رفتار انسانی قواعد جهانشمول دارد که در همه جوامع کم و بیش صدق میکنند ولی در همین حال برخی از ویژگی ها یا افکار از فرهنگ و جامعهای تا فرهنگ و جامعه دیگر متفاوت است.
به نظر میرسد که قواعد خوانش متون علوم انسانی یکسری کلید واژههایی را بدست میدهند برای اینکه عالم علوم انسانی بتواند شرایط جامعه خودش را بر اساس آن کلید واژهها ارزیابی کند و به تحلیل برساند. طبیعی است که دیدگاه علوم انسانی اصولا به جامعه یک نگاه انتقادی است و به طبع وضعیت موجود را نقد میکند . به همین دلیل علوم انسانی علوم پویایی هستند که میتوانند در دراز مدت به رشد و پویایی جامعه و سیستم های اجتماعی بطور کل، کمک کنند. بنابراین در نگاه به علوم انسانی حتی اگر این علوم وارداتی باشند میشود که شرایط اجتماعی جامعه مورد نظر را مورد نقد و بررسی و تحلیل و ارزیابی قرار داد.
در واقع میتوان مصداق ها و قواعدی را از درون جامعه پیدا کرد و درباره آنها بحث و بررسی کرد. ضمن اینکه میشود در ادبیات بومی هر رشتهای هم موارد و مصادیقی را پیدا کرد برای اینکه به نظریهپردازی در حوزه علوم انسانی در آن رشتهها به طور کلی و به صورت عموم کمک کند.
طبیعی است که هر کسی که در حوزه علوم انسانی کار میکند باید با ادبیات رشته خودش دائما دم خور و مأنوس باشد و متون قبلی را مرتب مورد بازخوانی قرار بدهد. متون علوم انسانی یک معنای ثابت و واحد و دائمی ندارند و در هر بار خواندن میشود معناهای تازهای از آنها گرفت و کشف کرد. ضمن اینکه هرکسی در هر رشتهای که کار میکند باید خودش را در معرض دادهها و یافتههای جدید علمی قرار بدهد و از آخرین دستاوردهای علمی هم استفاده کند.
(برگرفته از گفت و گو با مهر)
نظر شما