۰ نفر
۲۲ آبان ۱۳۸۹ - ۱۵:۴۰

پوپک صابری

شش سال از زمان فوت آقای صابری می‌گذرد. بعد از درگذشت ایشان در گام اول تصمیم گرفتیم موسسه گل آقا را سرپا نگه داریم و در گام دوم تلاش کردیم همه فعالیت‌های این مجموعه ادامه داشته باشد و متوقف نشود. من از سال 1370 با ستون «بچه‌ها سلام» در هفته‌نامه شروع کردم تا سال 80 که با وجود آقای صابری مسئولیت مدیریت اینجا را داشتم. شش سالی که به ما گذشته شش سال پر افت‌و‌خیزی بود.

بعد از فوت آقای صابری مجلات کار خود را ادامه می‌دادند، اما نکته قابل توجه این بود که به دلیل شتاب بالای حوادث امکان رسیدن به همه آن‌ها در یک ماهنامه نبود و نیاز داشتیم برای این کار سراغ هفته‌نامه برویم. 20 شماره از هفته‌نامه با عنوان هفته‌نامه جدید «گل آقا» تا آذر 87 منتشر شد. فضا در آن مقطع به سمتی رفت که احساس کردم موقعیت برای کار طنزنویس و کاریکاتوریست سخت شده است. پیش‌بینی من از اوضاع تصویر خوبی نبود.

خیلی‌ها اصرار کردند انتشار مجله حداقل تا زمان انتخابات ادامه داشته باشد، اما من تصمیم را گرفته بودم. در آن زمان مجله را بستیم، یک راه دیگر این بود که سراغ ماهنامه و هفته‌نامه بچه‌ها برویم، اما حقیقت این بود که هفته‌نامه بچه‌ها نیازمند سوبسید زیای بود و ارشاد مدت‌ها سوبسید ما را آنقدر کم کرده بود که تفاوتی با پرداخت نشدن نداشت. براین اساس توقف انتشار نشریه‌ها امری اجتناب ناپذیر بود.

حسین انتظامی یکی از مهمترین انسان‌هایی هستند که شاید اگر حضورشان نبود همان سال اول از ادامه راه منصرف می شدیم. ایشان در این سال‌ها ما را همراهی و تشویق کردند و از همراهان خوب ما هستند. در همه این مدتی که مجله را در نمی‌آوریم ایشان با ما تماس می‌گیرند و دلیل انتشار نیافتن نشریه را جویا می‌شوند.

اما اینکه در این مقطع سراغ انیمیشن رفتیم مسئله‌ای نبود که تازه در مورد آن تصمیم گرفته باشیم ما از مدتها قبل چنین تصمیمی داشتیم و از سال 1383 فعالیت‌هایی در این زمینه داشتیم. آقای داودی که همسر من هم هستند در زمینه انیمیشن تحصیل کرده‌اند و فوق‌لیسانس این رشته را دارند. آقای صابری آن سال‌ها به ایشان می‌گفتند کی درست تمام می‌شود که برای ما انیمیشن بسازی.

آقای صابری کارتون می‌دیدند و انیمیشن‌های روز سینما و کارتون‌های دیگر را دنبال می‌کردند. هر وقت «پلنگ صورتی» و «تام و جری» پخش می‌شد ایشان می‌گفتند چرا ما با داشتن این همه قصه کارتون ایرانی نداریم. از همان سال که سال آخر بود بخش انیمیشن را راه انداختیم و قرار بود کنار کارمان باشد.

شرایط ما را به سمتی برد که مجبور شدیم نشریات منتشر نشود، سایت را هم به سمت کارهای جوانان  ونوجوانان بردیم.

یکی از وصیت‌های آقای صابری این بود که ایشان می‌گفتند اگر دوباره به دنیا بیایم کارهایی که تا امروز انجام داده‌ام را انجام نمی‌دادم. ایشان می‌گفتند نه فعالیت سیاسی می‌کردم، نه طنز می‌نوشتم. ایشان معتقد بودند کار برای بزرگترها چندان نتیجه ندارد و اگر از روز اول برای بچه‌ها کار کرده بودند دستاورد بیشتری داشتند.

من نیز کارم را با کودکان شروع کرده بودم و سایت را به رده سنی کوچکتر بردم و این امید در ما شکل گرفت که کار برای کودکان بیشتر نتیجه می‌دهد.

از سال 1388 در حال فکر کردن به این هستیم که باید فعالیت‌های ما به چه سمتی برود. از یکسال قبل جلساتی برگزار کردیم و فکر کردیم و در نتیجه الان تعدادی ترجمه نوجوان داریم که برای نمایشگاه بین‌المللی سال بعد منتشر می‌شود و در سال بعد کارهای تالیفی برای کودکان خواهیم داشت. به هرحال تفکر ما این بود که انتشار کتاب ماندگاری بیشتری خواهد داشت.

جشنواره «گل آقا» هم حاصل مدت‌ها جلسه و رایزنی بود. سال 88 زمانی که موعد برگزاری جشنواره رسید احساس کردیم فضا مناسب جشن گرفتن نبود و مردم در شرایط ویژه‌ای بودند؛ خوشبختانه این تنها زمینه‌ای بود که ارشاد هم با ما موافق بود البته آنها گفتند که این جشنواره از آنجا که بازتاب خوبی نداشته و «در شان» برگزار نشده باید به صورت دوسالانه برگزار شود! اگر شرایط دیگری بود به گونه‌ای دیگر عمل می‌کردیم، اما در آن مقطع تصمیم گرفتیم سکوت کنیم و جشنواره را برگزار نکنیم.

خوشبختانه بازتاب این جشنواره بسیار زیاد بود. جشنواره ما به گونه‌ای بود که همه دور هم نشستند، اما بعضی از مسئولان حتی تاب شنیدن حرف و صحبتی که در این مراسم مطرح می‌شد نداشتند، آقای فرهادی در این برنامه گفتند بعد از 30 سال یک جشنواره مردمی دیدم، یا فرهاد توحیدی گفت خانم صابری کلاسی بگذارید و آموزش دهید که چطور می‌توان سالن مراسم جشنواره را پر کرد، اما همین حرف‌ها را نیز مسئولان نتوانستند تحمل کنند.

حتی یکروز قبل از اهدای جوایز از ما خواستند جوایز را تغییر دهید. از ابتدا ما این مسئله را مطرح کردیم که تصمیم‌های ما متعلق به خودمان است و البته روی کارهایی تمرکز کردیم که حتما مجوز داشته باشد که اکران شده باشد، اما حتی این فضا هم تحمل نشد.

آقای صابری دوست داشتند جوانان در همین مملکت بمانند و کار کنند و بهای زیادی برای این‌ها پرداخت. اینکه می‌خواهیم این فضا را حفظ کنیم به دلیل احساسی است که آقای صابری داشتند؛ ایشان می‌خواستند مردم را شاد کنند نه اینکه بخندانند. ایشان می‌گفتند کار من خنداندن نیست کار من نشاندن لبخند است؛ لحظه‌ای که تلنگری بزند و نکته‌ای را یادآور شود.

هر کدام از بچه‌ها که از ایران می‌رفتند آقای صابری غصه می‌خورد و ما نیز تلاش کردیم آن فضا را حفط کنیم، اما حالا منتقدان باید بگویند کار زیادی از دست ما برآمده یا نه؟

کد خبر 108087

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • شهرام شکیبا IR ۱۴:۰۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۳
    1 0
    درود بر دوستان طنز پرداز بالاخص آنها که در مکتب گل آقا نشاندن لبخند را آموخته اند.
  • مهسا IR ۱۷:۰۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۳
    1 0
    دلمان برای گل آقا تنگ شده، برای مجله هایش....ممنون از شما

آخرین اخبار