۰ نفر
۲۸ آبان ۱۳۸۹ - ۰۸:۳۴

یزدان سلحشور

یک - رودریگز را از کی می‌شناسیم؟ ماجرا با یک خبر کوتاه شروع شد: «یک فیلمساز جوان آمریکایی با هفت هزار دلار یک فیلم ساخته که صد و پنجاه میلیون دلار فروش کرده» فیلم را ما ندیده بودیم، اما فکر کردیم یا فیلم خیلی الکی بوده یا خبر، خیلی تبلیغاتی.

همان موقع در ایران یک فیلم کم خرج لااقل شصت تاهفتاد هزار دلار، خرج ساخت‌اش بود و خرج ساخت یک اثر مستقل در آمریکا حدود پنج میلیون دلار؛ بنابراین اصلا با عقل جور در نمی‌آمد که یک فیلم این‌قدر ارزان ساخته شود و این‌قدر گران بفروشد.

بعدها که فیلم را را دیدیم دیگر اصلا باورمان نشد. فیلم از این کار آخر رودریگز که استیون سیگال و رابرت دنیرو توش بازی می‌کنند خیلی بهتر بود. حالا بحث بر سر این است که چه بلایی سر این فیلمساز آمده که آن فیلم بی‌ستاره که با بازی دوست و همسایه [نه استعاره است نه کنایه، واقعا باهمین آدم‌ها] شکل گرفته بود و تازه آن هفت هزار دلار هم با قرض و قوله و خون‌فروشی [اشتباه نخوانده‌اید! سه بار خون‌اش را فروخت تا کار را به مرحله تدوین برساند] جور شده بود خیلی جان‌دارتر بود تااین کار شلخته و تقریبا فاقد فیلمنامه که ضعیف‌ترین کار کیمیایی خودمان مقابل‌اش شاهکار است.

تازه انتهای فیلم وعده هم داده که «قداره»‌های دو و سه هم ساخته خواهد شد. واقعیت امر این است که من هیچ‌وقت از کارهای این کارگردان خوشم نیامده، اما همیشه برای تسلط‌اش بر ابزار کار و به عنوان یکی از بهترین تکنیسن‌های هالیود احترام قائل بوده‌ام. با این همه در «قداره» از این تسلط تقریبا خبری نیست همچنان که از فیلمنامه‌های حساب و کتاب‌دار «دسپرادو»، «روزی روزگاری در مکزیک»، «بچه‌های جاسوس1»، «از بام تا شام 1» و«شهر گناه».

این فیلم اخیر حتی از فیلم ناموفقی مثل «وحشت سیاره» که چند سکانس خوب و ایده‌هایی برای ارتقای ژانر داشت نا‌امید‌کننده‌تر است و بیشتر یادآور آثارخیلی ارزان چینه‌چیتا در دهه شصت است. راستی یک سئوال: چرا هر وقت کار شسته‌رفته‌ای از رودریگز می‌بینیم، توی شناسنامه اثر بر می‌خوریم به اسم تارانتینو؟ [گاهی اوقات البته این حضور صرفا منحصر می‌شود به چند سکانس جمع و جور] راستی! با این اوضاع و احوال باید فاتحه فیلم‌های پست‌مدرن را در هالیوود خواند؟ 

دو - توی مسیر تجریش سوار مترو بودم و انواع دستفروش‌ها داشتند انواع اجناس ارزان را با بالا و پایین رفتن به جماعت می‌فروختند. کوپه‌ها هم از این کوپه‌های جدید بود که به هم راه دارند. یک دفعه شنیدم یک بنده‌خدایی دارد جنس واقعا تازه‌ای می فروشد: دو تا بلیت «ملک سلیمان» هزار تومن! بلیت‌ها مال چهار تا سینمای پدر‌مادر‌دار  بودند و چاپ رنگی هم داشتند با عکس امین زندگانی. سئوال این است: چرا باید بلیت‌های فیلمی که به روایت آمار دارد به مرز فروش یک میلیون دلاری نزدیک می‌شود، به یک‌ششم قیمت در مترو فروخته شود؟ [به خدا منظور خاصی ندارم فقط دارم سئوال می‌کنم.] 

سه - «مختارنامه» کارجالب توجهی است، اما مشکل این است از مجموعه «امام علی(ع)» سرتر نیست که هیچ، ارزش‌های هنری‌اش متاسفانه به پای آن کار هم نمی‌رسد چه در دیالوگ‌نویسی چه در ورود ایده‌ها به متن و چه در بازی‌ها [ مگر بازی اصلانی در نقش ابن زیاد].

خیلی بد است که یک هنرمند با خودش مسابقه بدهد و از خودش ببازد. این واقعیت تلخ برای میرباقری پیش آمده است. آیا پذیرفتن این واقعیت به این معنی است که این مجموعه بد ساخته شده یا قابل مقایسه با آثار باری به هر جهتی است که سال‌هاست از تلویزیون ایران شاهد ساخت و پخش‌شان هستیم؟ نه! به نظرم اگر بخواهیم کار میرباقری را با چنین متری اندازه کنیم به نتایج منصفانه‌ای نمی‌رسیم و احتمالا بیشتر از همه به شعور خودمان توهین می‌کنیم.

کد خبر 109253

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مری IR ۱۳:۴۲ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۱
    0 0
    همه این حرف ها از روی حسادته... مختارنامه بهترین سریالیه که تا به حال ساخته شده. چطور توی این مسائل نظر مردم رو نمی پرسید که همه با این سریال حال می کنن؟؟؟ فقط نظر شما مهمه؟ ملک سلیمان هم با وجود ایرادهایی اساسی در فیلمنامه اش خوش ساخت و قابل توجهه. الکی و رو دلی حرف نزنید.

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین