مذاكرات غيرمستقيم ايران و آمریکا

۰ نفر
۲۷ خرداد ۱۳۸۸ - ۱۱:۱۲

شهرام شکیبا

گرفتار شده‌ام از دست این جماعت شورای سردبیری، اول که گفتند روزنامه به جای سردبیر «شورای سردبیری» دارد، خوشحال شدم. فکر می‌کردم مطابق معمول هر شورای دیگری، یک عده دور هم جمع شده‌اند که به هیچ وجه هماهنگ نیستند. نگو ماجرا چیز دیگری است، اینها زیادی با هم هماهنگند. همه‌شان با هم فشار می‌آورند؛ گروهی.

اساساً گروه فشار یک نمونه بارزش همین شورای سردبیری ماست. بالاخص حالا که افشاگری کرده‌ام و به همه نشان داده‌ام که چه شجاعت و شهامتی توی آستین داشته‌ام، بیشتر فشار می‌آورند. نمونه‌اش همین دیالوگ‌هایی که می‌خوانید است. «ع.ش.س» در همه آنچه می‌خوانید مخفف «عضو شورای سردبیری» است و چون همه‌شان مثل هم هستند، فرقی نمی‌کند کدام‌شان با من حرف زده.

ساعت یک بعد از ظهر
من: سلام.
ع.ش.س: سلام و زهرمار. چطوری؟
من: ای بدک نیستم.
ع.ش.س: غلط می‌کنی، بگو خوبم به مرحمت حضرتعالی.
من: خوبم به مرحمت حضرتعالی.
ع.ش.س: امروز چی می‌خوای بنویسی؟
من: هنوز نمی‌دونم. سایت‌ها رو چک کنم، خبر می‌دم.
ع.ش.س: بیخود می‌کنی. سایت‌ها قبلاً «چک و خنثی» شده‌اند. برو یه چیزی راجع به گل و بلبل و اینا بنویس.
من: گل و بلبل رو می‌دونم، ولی «اینا» کی هستن؟
ع.ش.س: احمق. اینا ماییم دیگه.
من: چشم.
ع.ش.س: چشمت چهار تا.
ساعت 3 بعد از ظهر
ع.ش.س: خب چی نوشتی؟
من: بلبل پیدا نکردم. ولی یه چیزی درباره پرنده‌ها پیدا کردم، از سایت خودمون.
ع.ش.س: بخون ببینم.
من: نوشته‌ام که نبود آب کافی و عوامل انسانی سبب مهاجرت پرندگان از دریاچه ارومیه شده است.
پرندگان مهاجر ز شهر ما رفتند
دریغ و درد ندانم که تا کجا رفتند
ع.ش.س: یعنی چی یعنی توی مملکت نه «آب» داریم نه «عوامل انسانی»؟!
من: بزرگوار، یعنی آب دریاچه ارومیه داره خشک می‌شه. نه آب کل مملکت.
ع.ش.س: عوامل انسانی رو وردار. مسئله‌ داره.
من: چرا؟
ع.ش.س: بالاخره توی انسان‌ها، آدم مسئله‌دار هم پیدا می‌شه دیگه! ما چیزی که شبهه مسئله‌دار شدن داشته باشه، چاپ نمی‌کنیم. شعرشم بده.
من: چرا؟
ع.ش.س: چرا مال گوسفنده. روزنامه چرا نداره. توش دریغ و درد و اینا داره.
ساعت 4 بعد از ظهر
ع.ش.س: خب چیکارش کردی؟
من: نوشته‌ام دریاچه ارومیه طی یک اقدام خودسر در حال خشک شدن است و پرندگان هم در حال مهاجرتند.
پرندگان مهاجر ز شهر ما رفتند
هزار حیف ندانم که تا کجا رفتند
ع.ش.س: باز هم که حیف و اینا توشه؟ اونم هزار تا. احمق وقتی ما چند میلیون نفر رو می‌نویسیم ده‌ها هزار نفر، می‌دونی اگه بگیم هزار حیف یعنی چند تا حیف؟ اصلاً عدد نیار. بنویس خوب شد. بنویس «خدا رو شکر» بنویس
پرندگان مهاجر ز شهر ما رفتند
خدا رو شکر ندانم که تا کجا رفتند
من: باشه می‌نویسم. می‌تونم برم یه جایی دو ساعت دیگه بیام، درستش کنم؟
ع.ش.س: کجا می‌ری؟
من: حوالی ونک یه کاری دارم.
ع.ش.س: نه خیر، اونجا باد میاد،‌ خس و خاشاک می‌ره توی چشمت. می‌خوای بری بیرون هوا بخوری. از همین پیاده‌روی بغل روزنامه می‌ری تا میدون ولی‌عصر و زود برمی‌گردی. ساعت 5 باید مطلبت رو تحویل بدی.
ساعت 5 بعد از ظهر
من: درستش کردم. شعرشم درست شد. همون شد که می‌خواستی.
پرندگان مهاجر ز شهر ما رفتند
خدا رو شکر ندانم که تا کجا رفتند
ع.ش.س: «پرندگان مهاجر»ش رو هم عوض کن. مهاجر هم آدم رو یاد اسمی بعضی‌ها می‌ندازه، هم بار منفی داره. جاش بذار قهرمان.
من: یعنی بنویسم
پرندگان قهرمان ز شهر ما رفتند
خدا رو شکر ندانم که تا کجا رفتند؟
ع.ش.س: «رفتند» هم بده. بنویس «آمدند و خوش آمدند».
من: با این حساب می‌شه:
پرندگان قهرمان ز شهر ما آمدند و خوش آمدند
خدا رو شکر ندانم که تا کجا آمدند و خوش آمدند
ع.ش.س: نه، یه کم بو داره. یه چیزی دیگه جای «پرندگان» بذار.
من: مثلاً چی؟
ع.ش.س: چه می‌دونم، اسم یه جونور دیگه بذار. اسم خودت خوبه. فقط قهرمانش یه کم مسئله‌داره که اونم عیبی نداره.
من: پس می‌نویسم:
شهرام شکیبای قهرمان ز شهر ما آمدند و خوش آمدند
خدا رو شکر ندانم که تا کجا آمدند و خوش آمدند
ع.ش.س: نه اینم خوب نیست. کاشکی می‌شد جای اسمت یه جونور دیگه گذاشت. اصلاً ولش کن. عوض ستون امروزت یه عکس گل یا دریا یا دماوند یا شاید عکس خودمو چاپ کردم و تیتر زدم «سونامی گل و بلبل» تو زود برو خونه. از پیاده‌رو هم برو. زود باش که خونوادت نگرانت نشن. فردام نمی‌خواد بیای. استراحت کن!

کد خبر 10926

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بtaran IR ۰۴:۲۰ - ۱۳۸۸/۰۳/۲۹
    1 0
    avalan salam !!! rastesh man hamishe az in ghesmat kheyli khosham miad ama ensafan hala k sojehay entekhabati kam rang shode in safam 1 kam lo0o0s shode safe k na soton!!! ama khodayesh karetooooooooon20