برخی پیشنهاد جانشینی ولیعهد را داشتند و عدهای دیگر خواهان باقی ماندن شاپور بختیار (نخست وزیر وقت) بودند اما نظر امام تنها تغییر رژیم سلطنت و واگذاری حکومت به مردم بود.
«از طرف کاخ الیزه پاریس کسی پیش امام آمد و مردی را هم با خودش آورده بود که این مرد نماینده مستقیم کارتر است و پیامی دارد و آن اینکه بختیار از ماست. بختیار را ما گذاشتهایم و باید از او پیروی کنی و الا نابودتان میکنیم. البته نابودتان میکنیم را با کنایه گفت و بهقدری تند و تیز حرف زد که نماینده ژیسکار دِستن (رئیسجمهور فرانسه) پشت سر هم معذرت میخواست و میگفت به ما مربوط نیست، حضرت آیتالله مهمان ما هستند.
نماینده کارتر دوباره تکرار کرد که شوخی نیست. ما بختیار را آوردهایم و اگر با او مخالفت کنید با جان خودتان بازی کردهاید!
امام پس از شنیدن این حرفها مکث کردند و گفتند "به کارتربگویید از خمینی راجع به آمریکاییها که در ایران هستند خیلی سوال شده که باید با آنها چه کرد، ولی من هنوز دستوری ندادهام. امید است کار به آنجا نکشد که فتوای خودم را راجع به آنها صادر کنم!" امام برخاستند و رفتند و نمایندگان کارتر و ژیسکار دستن که به خیال خودشان حالا خیلی باید با امام حرف بزنند، گیج شده بودند.» (روزنامه اطلاعات، ۵۸/۷/۲۴)
۲۱۴۲۱۴
نظر شما