ایستاده در غبار، در کشاکش امید و دلواپسی؛ درخت 40ساله انقلاب! حالا دیگر به مبعث رسیده است و سیلی از توقعات داخلی و خارجی بر او آوار شده است.
تقویم دوباره نقطه آغاز را نشان میدهد و شروع هجرت؛ این درخت چهل ساله، "حالا" رزمنده میخواهد وگرنه که در زمانه بتشکن، همه فدایی بودند و کسی طعم صندلی قدرت و کنج عافیت را نچشیده بود؛ چرب و شیرین فیش حقوق و پاداش و محافظ و تیم همراه و عبور ویژه و نشستن آنسوی میلهها کسی را زمینگیر نکرده بود...آن روزها همه «انقلابی» بودند چه میخواستند و چه نمیخواستند! موج آنقدر سنگین بود که همه را با خود میبرد؛ کشمیری و بنی صدر و رجوی هم انقلابی بودند!
حالا اما زمان بازپرداخت اقساط انقلاب رسیده است، وام 40ساله را باید تسویه کرد.
نگاه کن! چشم دوختهاند به من و شما و آن همه مسئولی که چهار دهه است در این کشور نفس میکشند؛ شهدای ترور، شهدای خرمشهر و کربلای 5 و مرصاد...شهدای 42 و 61 و 89 و 96...همه آنها که با نفوذ منافقان، هجوم دشمنان و یا حمله داعشیان برای این نظام جان دادند؛ حالا منتظرند؛ 40سال طلبی نداشتند و حالا میخواهند عیار سنجی کنند! میدانی که فقط زمانه جنگ است که عیار واقعی آدمها عیان میشود! امشب شب عملیات است با رمز «الله اکبر» و فردا آغاز عملیات با رمز «یا زهرا»...
هرقدر هم بداخلاق و حریص و بی وجدان شدهباشیم، مظلومکُش که نیستیم؛ بله! ما هم دلخوریم از آنچه بر کشور و مردم میگذرد؛ از کوتاهیها و کمکاریها گرفته تا نقصها و خیانتها و کارنابلدیها...اما نامردی است اگر وسط جنگ، کمک مظلوم نباشیم و خاکریز را خالی کنیم.
دلخوریم اما نامرد که نیستیم!
نظر شما