۱- درک حقیقت، به غواصی در اقیانوس شبیه است. کشف حقیقت بویژه در عالمِ سیاست و مدیریت، از آنچه که واقع می شود، بسیار دشوار است. اگر در پی درک حقیقت و یک شناخت کاملا حقیقی از رخ دادها هستید، بدانید کار آسانی، پیش پای شما نیست. درک حقیقت به غواصی در اقیانوس شبیه است. کاری دشوار و زمان بر است.
۲- سیاست غرضآلود است. فضای اطلاع رسانی در این اتمسفرِ سیاست، آلوده و غالبا غرض آلود است. هر گروه سیاسی و هر باند و حلقه ای، برای گرفتن ماهی خود از آبِ گل آلود و در بزنگاه های بسیار حساس و سودمند، سخت به تکاپو می افتد و برای به کرسی نشاندن دیدگاههای خود، دست به کار مهندسی افکار عمومی می شود.
۳- خیلی زود قضاوت نکنید. غالبا نباید در این مواقع تعجیل کنید. بگذارید اندکی زمان بگذرد تا بتوانید از پسِ غبارها، صحنه را ببینید.
۴- روشمندتر تحلیل کنید. اگر کنش گر و عضوی از زمین بازی نیستید، بعبارتی اگر در این حلقه و آن حلقه نیستید(انتفاعی ندارید)، و صرفا قصد تحلیلِ و شناخت وقایع را دارید، در مقامِ تحلیل، بیشتر اندیشه کنید. دوستان و دشمنان، وقایع را کاملا سودار تحلیل و تفسیر می کنند. کافیست روشمند تر(منطبق بر روش علمی)، تحلیل کنید.
۵- فهم آنچه از موافقان و مخالفان می شنوید، اندکی به تامل و تدبیر نیاز دارد. همه آنچه موافقان یا مخالفان می گویند، غلط نیست اما الزاما هم همه آنچه که می گویند درست هم نیست! گاهی می توان حرف درست را از افراد غیر همسو و مخالف شنید و گاهی هم برعکس. جداسازی و فهمش، اندکی به تامل و تدبیر نیاز دارد!
۶- رسانهها مهندسی میکنند. رسانه ها(اعم از تلگرام، اینستاگرام و روزنامه ها)، بی نظر نیستند. پشت هر کانال و رسانه ای، صاحبان اندیشه و مهندسانی قرار دارند که پیام هایشان را مهندسی می کنند. بنابراین در مقام تحلیل و شناخت، به این رسانه ها دل ندهید و عقل تان را تابع شان نکنید. در عین حال که آنها با سطحی ترین لایه فهم که در نگاه اول شاید درست هم بنظر بیاید، پیام هایشان را به خورد ِمغز شما می دهند.
۷- گاهی پای مسائل شخصی و سازمانی در میان است. برخی معتقدند ایرانی ها، عموما آدم های پیچیده و غیر مترقبه ای هستند. اما بنظر درست تر این است که بدون تعمیم، گفته شود برخی آدم ها، ویژگی های جالب و ظریفی دارند.گاهی از درِ دروازه تو نمی روند ولی از سوراخِ سوزن وارد می شوند...ممکن است گاهی از کنار خیلی از اتفاقاتِ کلیدی و اساسی، با تسامح بگذرند اما از مسائل شخصی و هتکِ حرمتِ مستقیم و گاهی کوچک، به آسانی نمی گذرند. گویی برای برخی ها، حملات مستقیم و نادیده انگاشتن های کاملا مستقیم، مهم تر از مسائلِ بزرگ تر و بنیادی است. بنظر می رسد پای روانشناسی و تفاوت های فردی در میان است...در واقع، مهم تفسیر درونیِ هر کس از اهمیتِ پدیده ها، آستانه شخصیِ تحمل، و نوعِ زاویه دید است که افراد را به واکنش وامی دارد.
۸- سیاست مداران هم مغلوب احساسات میشوند. سیاست کاران، الزاما همه رفتارشان منطبق با حساب و کتاب و سیاست نیست. آنها هم دل دارند و احساس، و گاهی هم تصمیمات شان را با دل شان می گیرند، بویژه که پای شخصِ خودشان در میان باشد.
۹- خیلی صُلب به رخدادها نگاه نکنید. در عالم سیاست و روابط انسانی، باید وقایع را منعطف و خاکستری نگاه و تحلیل کنیم. به عبارت دیگر خیلی صُلب به رخ دادها نگاه نکنید، گاهی ساده تر از آن چیزی است که فکرش را می کنید. خیلی زود هم رفع می شود. حتی با یک شوخی و خنده!
۱۰- از رخدادها، روابط علی و معلولی نسازید. همزمانی ها وقایع، همیشه تحلیل بّردار نیست. گاهی چند واقعه با هم مصادف می شوند اما الزاما رابطه علت و معلولی ندارند. بین اصلِ سفر رئیس جمهور یک کشور و یک استعفاء، الزاما نسبتی برقرار نیست. بنابراین سعی نکنید همیشه چیزی را به چیزی بچسبانید، اگرچه این قاعده همیشه هم برقرار نیست. واقعا پیچیده است!
۱۱- تیرانداز، نشانها را میداند. با همه کاوش ها و پدیده خوانی ها، همه ابعاد و وجوه پیشامدها را نمی توان درک کرد. در بسیاری از موارد، بجز بازیگران، کسان دیگری را یارای قضاوت نهایی نیست. برخی مواقع، افراد ترجیح می دهند با یک تیر، چند نشان بزنند. اما قطعا توهمات و اغراضِ سودار، راهنمای خوبی برای نشان ها نیست.
* صاحبنظر در حوزه برنامهریزی و توسعه
۲۱۴۲۱۴
نظر شما