یکی از اصلیترین مبانی علم سیاست، استحکام دولتها و تبیین سیاست خارجی است. یک دولت موفق دولتی است که بتواند سیاست خارجی مستحکم و مبتنی بر حفظ پرستیژ ملی اعمال کند. زمانی که ما دانشجو بودیم سیاست خارجی مبتنی بر سیاست داخلی بود، یعنی یک سیاست داخلی خوب میتوانست سیاست خارجی خوب را نتیجه دهد، اما الان سیاست خارجی میتواند موقعیت داخلی را قوت بخشد و جلوه بهتری از دولت ارائه کند. اینها فرض و اصول تغییرناپذیر در سیاست است.
دولتها تلاش میکنند با دولتهایی که از موقعیت مناسب و نفوذ بیشتری در عرصه جهانی برخوردارند رابطه برقرار کنند تا بتوانند از دولت متقاضی گسترش روابط در بازیگری بینالمللی استفاده کنند. فرستادن پیام تبریک به مناسبتهای مختلف - مثلاً روز ملی کشورها- هم یک عرف دیپلماتیک است. یک رئیسجمهور برای اینکه در تصمیمات سیاسی کشوری جا باز کند این کار را انجام میدهد. اما حتی وقتی قرار است تماس بگیرید تا روز تولد کسی را تبریک بگویید جدا از اینکه آن شخص چقدر برای شما مهم است باید به این مسئله هم توجه داشت که شما چقدر برای او مهم هستید.
اصل فرستادن پیام خوب و مهم است. زمانی که این پیام به کشورهای صاحب قدرت و نفوذ در دنیا فرستاده شود سنگینی و وجاهت آن دیده میشود. فرستادن این پیامها موجب ارتقای مناسبات میشود، اما ما چه مناسباتی با «دماغه سبز» داریم؟
فرستادن پیام تبریک به کشورهایی مثل ونزوئلا، نپال، مالاوی و دماغه سبز نه تنها هیچ تأثیری در ارتقای سطح پرستیژ کشور ندارد بلکه آن را تقلیل میدهد و این با اصل احصای منافع ملی در سیاست خارجی منافات دارد. فرستادن پیام تبریک برای این کشورها و ابراز امیدواری برای اینکه «مناسبات میان جمهوری اسلامی ایران و دماغه سبز در کلیه زمینهها و در راستای منافع دو ملت رشد و گسترش یابد» موجب افزایش آمار کشورهایی که ما با آنها رابطه داریم میشود، اما آقای رئیسجمهور باید به تبعات این قضایا میان 5 میلیون فارغ التحصیل و 2 میلیون دانشجوی علوم سیاسی اهمیت بدهند و با توجه به روابط رو به تخریب با کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا برایگذار لحظهای از بحرانی اسیر احساسات نشوند؛ رابطه با کشورهایی که نه از لحاظ قدرت سیاسی و نه از نظر پرستیژ سیاسی حرفی برای گفتن ندارند.
مبانی قدرت برای کشورها عبارت است از سرزمین، جمعیت، منابع زیرزمینی، ارتش، صنعت و مجموعه عواملی که میتواند به یک دولت پتانسیلهای قدرت بدهد. دماغه سبز با 4033 کیلومتر مربع مساحت و 423613 نفر جمعیت هیچ پتانسیل قدرتی ندارد. جمعیت اسلامشهر تهران با 2 میلیون نفر از این مجمعالجزایر بیشتر است. یا حتی در تهران مناطقی هست که بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارد.
یک کشور با پرستیژ هم کشوری است که به مبانی پایبند است. در حالی که چاوز این پرستیژ را ندارد. او از طرفی اوباما را در آغوش میکشد و از طرفی با ما روابط سیاسی دارد.
با توجه به اینکه ایران در اتحادیه اروپا بایکوت شده، برای فرار و بیاثرنشان دادن این بایکوت، مانوری از جانب آقای رئیسجمهور برای کاهش فشارهای داخلی و خارجی آغاز شده، اما این یک مانور بدون مطالعه است. فرستادن پیام تبریک برای این کشورها نه تنها هیچ سودی عاید کشور نمیکند، بلکه زیان هم دارد. با ادامه کارهایی از این دست از سوی دستگاه اجرایی کشور بیم آن میرود که مجبور شویم برای فرار از فشارهای بینالمللی به همین کشورها باج دهیم مانند آنچه درباره ونزوئلا رخ داد.
به نظر میرسد مدتی است دیپلماسی ما دارد فدای یک سری مسائل عاطفی میشود و این به زیان کشور و جبرانناپذیر است. رئیسجمهور کشوری مثل غنا 5 مرتبه به ایران میآید، دنبال دوست در بورکینافاسو میگردیم. اما بازتاب این مثلاً گسترش روابط چیست؟
اگر دستگاه دیپلماسی مبانی علم سیاست را قبول نداشت دیگر بحثی شکل نمیگرفت، اما اکنون که ادعای این وجود دارد که همه حوزهها به صورت علمی اداره میشد باید به مبانی علم سیاست اتکا کنیم و تحت هیچ شرایطی ملت و افتخارات گذشته را فدا نکنیم. در این راستا استفاده از کارشناسهای ورزیده میتواند تصمیمگیریهای عجولانه و تحت تأثیر شرایط عاطفی را کاهش دهد. آنچه در سیاست خارجی باید به دست بیاید این است: منافع ملی و سیاست خارجی یعنی تضمین منافع ملی. هم بازیگران و هم تصمیمگیران باید به این نتیجه برسند که قبل از هر تصمیمگیری به فکر نسل آینده و عزت و کرامت انسانی ملت ایران باشند. دلمان میسوزد. اگر کسی نداند که این وقایع چقدر با آداب دیپلماسی فاصله دارد، تحت تأثیر عواطف قرار میگیرد و با احسنت و به به از کنار آن میگذرد، اما بعد از 46 سال معلمی، دلم میسوزد برای بچههایمان و برای نسلهای آینده.
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی
نظر شما