شما که تشتِ خیانت و رسواییتان دستکم از خرماپزان مرداد سنه ۱۳۳۲ از بام ملت ایران افتاده، حلیمِ خونچکان زرسالارانِ صهیون را هم میزنید که چه شود؟!
بر کمتر کسی پوشیده است که این کینهٔ ازلی که قدمتی حداقل ۷۷۷ ماهه دارد، و شاید قریبِ به ۵۰ هزار سپیدهدم و شامگاه، با سردمداران دیوانیتان -از هر نِحله و مرام و مسلکی- همراه بوده و هست، حالا در ۶۶ سالگیاش، هویداتر از همیشه شده است.
زمستانِ بهارگونی که اسلافتان، آخرین شاهِ پهلوی و تیولاش را از مهلکهٔ خشم سلسلهبرانداز این ملت، بهدر بردند، داغ و درفش از گردهمان برداشته شد. اما، دوباره از همان زمهریز زمستانی که به انگشتِ اشارتی، دستنشاندهٔ تکریتیتان در گرماگرم نبردِ مدافعان این آب و خاک با پلشتمسلکانِ بعثیمرام، زهرِ گازهای شیمیایی را به جانِ ملت ایران و عراق نشاند، تا ویلیام راجرزِ مدالافشان، که به غمزهٔ مستانهتان بر عرشهٔ ناو یواساس وینسنس، فرمان انهدام هواپیمای ایرباس مسافربری ایرانی را در آسمان نیلگون خلیجِ هماره فارس، صادر کرد، و از مغازلهها و کرشمههای دیپلماتیکتان تا تمهید دمادمتان در پُشت و پَسله برای تحریم مردم، حالا، پردههای کینهتوزیتان یکی از پس دیگری برمیافتد.
البته که بد نیست وقتی سردمداران اعمالِ تحریم و اشاعهدهندگان کنش و منشِ ترور، فهرست تهیه میکنند و «ملت»ی را در فهرست تحریم و «سپاه»ی را در فهرست ترور قرار میدهند، نیمنگاهی هم به سیاههٔ گفتار و کردارشان بیاندارند؛ سیاههای که مطمئناً با هیچ بزکی نمیتوان آن را آراست.
هر چند که در این انقلاب، همه «پاسدار»یم و همه یک «سپاه»، اما به حرمت «پاسداران زیتونیپوش»ی که حریم ملک و جان و آبرویمان را در همه این سالها نگهداشتهاند و امان حرم را، آن به آن ارزانیمان، کلاه از سر برداریم و تمامقد بایستیم که: سپاه، پاسدار انقلاب است.
نظر شما