توجه جدی به دیپلماسی عمومی بعد از یازدهم سپتامبر و آگاهی آمریکا از شدت احساسات ضد آمریکایی در جهان در دستورکار دولت بوش قرار گرفت و در دوره حضور باراک اوباما در کاخ سفید نیز دستیاران وی مکررا از ضرورت تقویت دیپلماسی عمومی برای تاثیرگذاری بر افکار مردم جهان صحبت کردند.نو لیبرال های آمریکائی در پیروی از سیاست های نومحافظه کاران ،در همان اوایل تصدی دولت اوباما به این نتیجه رسیدند که دنیای غرب اگر به امنیت آتی خود میاندیشد، باید از هیچ تلاشی برای جلوگیری از یکپارچگی مسلمانان فروگذار نکند.در این ارتباط کارشناسان جنگ نرم،به اوباما،پیشنهاد کردند که در سخنرانی ها از مفهوم "جهان اسلام" که نماد وحدت مسلمانان است اجتناب کرده و به جای آن تنها از مفهوم "مسلمانان"استفاده میکند.
در این ارتباط، تضعیف جهان اسلام از طریق ایجاد اختلاف میان کشورها و مذاهب اسلامی بود.تقویت فرقه های جعلی بخصوص افراط گرایان مسلمان در کشورهای افغانستان،پاکستان و یمن،دامن زدن به اختلافات کشورهای مسلمان با ترفندهائی از جمله بزرگ نمائی تهدید نظامی ایران برای کشورهای منطقه،با طرح موضوع ساختگی " هلال شیعی" و بهره برداری از اختلافات مرزی میان کشورهای اسلامی از محورهای دیپلماسی عمومی آمریکا است.نخبه پروری با رویکرد نفوذ یا پرورش نخبگان سیاسی همچون نویسندگان،شعرا و هنرمندان در کشورهای کلیدی ،به عنوان عناصر نفوذی و حمایت از این نخبگان برای بهره برداری های لازم،نیز از ترفندهای دیپلماسی عمومی اوباما برای ایجاد تفرقه در جهان اسلام می باشد.این قبیل نخبگان نفوذی،نخست از طریق رسانه ها در قالب برگزاری مصاحبه و مناظره به عنوان چهره های اندیشمند و محبوب معرفی شده و سپس افکار و اندیشه های خاص آنان در جهت اهداف غرب در میان مردم اشاعه می یابد.در مقاطعی نیز،به این افراد جوائز مطرح در عرصه اندیشه و هنر،نظیر نوبل و اسکار هم داده می شود. قدرت های بزرگ با اشاعه تفکرات این افراد از طریق شبکه های ارتباطی کوشش می کنند تا اندیشه ها و آداب خود را در دیگر جوامع رواج دهند.برای نمونه اظهارات یک به اصطلاح عالم شیعی کویتی در اروپا بر علیه همسران پیامبر از جمله عایشه،که با فتوای حکیمانه رهبر انقلاب اسلامی خنثی شد،از ترفندهای غرب برای بهره گیری از نخبگان ساختگی برای خئشه دار کردن وحدت مسلمانان بود.در موضوع فتوای آن کشیش افراطی و دعوت به قران سوزی نقش طراحان دیپلماسی عمومی اوباما آشکار بود.
چالش اصلی دیپلماسی عمومی اوباما،پیوند خوردن منافع ملی آمریکا با منافع اسرائیل است.چراکه حمایت بدون چون و چرای آمریکا از این رژیم بدنام ،خود به خود موجب تنفر ملت ها بخصوص مسلمانان از آمریکا شده و فرصت های بسیاری را از دیپلماسی عمومی اوباما گرفته است.بیداری اسلامی و رشد آن در میان کشورهای اسلامی که نمونه هائی از آن را در کشورهائی مثل تونس،مصر،اردن و یمن می توان دید،نیز از دیگر چالش های دیپلماسی عمومی اوباما در قبال اسلام تلقی می شود.چالش دیگر اوباما،تاکید کشورهای اسلامی و علمای مسلمان برضرورت تحکیم اتحاد است،که دراعتراض گسترده و یکپارچه مسلمانان و عقب نشینی کشیش افراطی آمریکا متجلی شد و بر این واقعیت مهم و با ارزش صحه گذاشت که اگر مسلمانان دنیا وحدت اسلامی را جدی بگیرند و با یکدیگر همسو باشند، دشمنان و مستکبران عالم چارهای جز عقبنشینی در برابر آنان را نخواهند داشت.
واقعیت این است که جهان اسلام ، به دلیل ویژگی های سرزمینی، جمعیتی،موقعیت جغرافیائی و دارا بودن منابع طبیعی ، در صورت همبستگی و تفاهم می تواند به قدرتی بزرگ و تاثیر گذار در معادلات بین المللی تبدیل شود.لذا در این مقطع که بیداری اسلامی رو به اوج گرفتن است و شرایط کنونی به نفع آمریکا و اسرائیل رقم نخورده است ،کشورهای مسلمان و علمای اسلامی می توانند با برنامه ریزی و اقدامات موثر در عرص های رسانه ای و مجامع بین المللی چالش های دیپلماسی عمومی آمریکا را افزونتر کرده و با استفاده از فرصت های موجود، نمادی از یک اراده اسلامی برای مشارکت در امور جهانی را به نمایش گذارند.
نظر شما