بدتر از همه اینکه حواشی از متن سبقت گرفتهاند، جناحهای سیاسی هم به میدان آمدهاند و از این نمد کلاهی میخواهند. اگر نگاهی به فضای مجازی بیندازید در مییابید که تقریبا به عدد نفوس کشور، وکیل مدافع و دادستان و قاضی و هیأت منصفه و حتی جلاد داریم. بدتر از همه، رسانهی ملی نیز با عملکرد خام خود به کاراناول غمگینی که هر لحظه آشفتهتر میشود دامن زد.
چنین است که من بنا ندارم وارد ماهیت جرم شوم یا شخصیت مرحومه و شوی پریشان او را تحلیل کنم و مثل شعبدهبازی ماهر، از کلاهم پرستویی بیرون بکشم و همه را به تماشای این جشن دیوانهوار فرا بخوانم. نقد رفتار مضحک رسانهی ملی و زنهار به ارتش سری توییتر هم سودی ندارد. نمیتوان ناظران را خاموش کرد. کار خود را کردهاند و آبی است که ریخته، پس نهیب چون منی بیفایده است.
خطر واقعی جای دیگری است. دو خانوادهی شوریده، که یکی عزادار است و دیگری مبهوت، تحت فشار سنگین این مصیبت؛ هر کدام چیزی میگویند و پیدرپی یکدیگر را به تقصیر و قصور متهم میکنند. البته واضح است که رسانههای زرد و حتی بعضی از جناحهای سیاسی از این رویه راضی باشند پس مخاطب من در این یادداشت فقط این دو خانواده است: خانواده مرحوم استاد (فرزند داغدیدهاش، مادرش و پدر و برادرش)و همسر و دختر آقای نجفی
به هر دو صمیمانه تسلیت میگویم و عاجزانه خواهش میکنم سکوت کنید. به رسانههای حقیقی و مجازی بیاعتنا باشید و صبر پیشه کنید. آنچه پیش آمده، میتواند صدبار بدتر شود اگر به جنگی بینتیجه با هم بیاویزید و ناخواسته، حرفی بزنید که داغتان را عمیقتر کند و مولد کینه و نفرت شود. این پرونده، میتواند پایانی بهتر از آغازش داشته باشد اگر هر دو خانواده بپذیرند که خوددار باشند و سکوت کنند. تبعات این ستیز لفظی، نقش مخرب خود را در پروندههای متعدد جنایی نشان داده. باید اجازه داد که پرونده در مسیری طبیعی جلو برود. صحبتهای هر دو طرف شنیده خواهد شد اما شاید آسیب ناشی از این مجادلات لفظی، به آسانی التیام نپذیرد. خواهش میکنم صبور باشید. بله. قبول دارم. کار دشواری است. همه مبهوتاند چون این ماجرا، اتفاقی ساده نبود.

فقط اتفاقی ساده نبود. پروندهی قتل میترا استاد، به تنهایی ابعاد فاجعه را جابهجا کرد.
کد خبر 1266509
نظر شما