به گزارش خبرآنلاین از تبریز: به انگیزه درخشش کتاب “رکابزنان در پی شمس” با این نویسنده جوان گفتوگو کردهایم. به سبب موضوع عرفانی کتاب، گفتوگوی ما خیلی فراتر از کتاب نامبرده رفت و آقای نویسنده، دغدغههای خود را درباره لزوم بازگشت انسان به خویشتن و مباحث عرفانی بیان کرد. اهم گفتوگوی خبرآنلاین با حسن کرمی را در ادامه میخوانید:
بهعنوان اولین سؤال، چرا با دوچرخه در پی شمس رفتید؟
مسافرت در عصر ما، تیپ خود را یا بهتر بگویم رسالت خود را عوض کرده است، برای خیلیها مسافرت یعنی خوشگذرانی و استراحت، عادت کردهایم با تورهایی ۵ الی ۶ روزه برویم و برگردیم، خیلی وقتها حتی از هتل خارج هم نمیشویم، مسافرت یک حالت لوکسی پیداکرده، یعنی خیلی فرقی نمیکند که به هتلی در ترکیه، ایران و یا فرانسه بروید. اما جنس مسافرت با دوچرخه فرق میکند، شما حتماً با خودتان خلوت میکنید، هر جا که دوست داشتید توقف میکنید،به نظر من سفر به معنای واقعی زمانی است که میتوانید راجع به دیدهها و شنیدههایتان بیاندیشید و با خود خلوت کنید، دوچرخه حال و هوای سفرهای قدیمی را دارد، شهر به شهر، روستا به روستا، حتی مردم میزبان هم به تو به دیده توریست نگاه نمیکنند که باید از طریق شما پولی کسب کنند.
به سفر یکماهه شما بپردازیم، فایده معنوی این سفر برای شما چه بود؟
در قرآن کریم به سفر تأکید شده، سفر در عرفان نیز بسیار مورد تأکید است، در این سفر تمرین توکل میکردم،حرفها زیاد است، دستاوردهایم در همین ۶۰۰ صفحه کتاب آورده شده، هر اتفاقی برای من یک نشانه بود، به هر اتفاقی از دریچه مثنوی معنوی و مقالات شمس نگاهی انداختهام. آقای دکتر فرامرز قراملکی که برای رونمایی کتاب تشریف آورده بودند، جمله جالبی در مورد این سفر بیان کردند که به دلم نشست، گفتند در این کتاب سه نوع سفر وجود دارد: سیر در آفاق، سیر در انفس، سیر در منابع تاریخی و عرفانی.
در حوزه عرفان مولانا و شمس کتابهای متعددی به چاپ میرسند، یکی از کتابهای پرفروش کتاب “ملت عشق” اثر خانم الیف شافاک نویسنده ترکیهای بود، چرا کتابهایی که نویسندگان ایرانی در خصوص قصه شمس و مولانا نوشتهاند، آنچنانکه بایدوشاید مورد اقبال عموم مردم قرار نمیگیرند؟
خیلیها کتاب مرا با کتاب ملت عشق الیف شافاک مقایسه میکنند، کتاب رکابزنان در پی شمس کتابی رئال است، مبتنی بر دادههای تاریخی، درحالیکه کتاب خانم شافاک، یک رمانی است که نگاهی ایده الیستی به موضوع شمس و مولانا انداخته است، البته کتابی جذاب و خواندنی برای عموم مردم است، در خصوص عرفان مولانا و شمس در کشور ما کتابهای بسیار والایی نوشتهشده، بهعنوانمثال کتاب “پلهپله تا ملاقات خدا” را در نظر بگیرید، کتابی بسیار قوی هست، ولی در کل با شما همعقیده هستم که ما در شناساندن داستان شمس و مولانا و نحوه و ارائه داشتههای فرهنگی و عرفانی خود با مشکل مواجه هستیم.
در موضوع شمس و مولانا هم عمده فروشی می کنیم. نفت را خام میفروشیم، فرهنگ، شمس و مولانا را هم عمدهفروشی کردهایم و روی آنها خوب کار نمیکنیم، اما بیگانگان خوب به آنها توجه کردهاند و ما هم داریم از نگاه آنها به شمس و مولانا نگاه میکنیم.
اینکه یک نویسنده در اولین اثر خود، دو جایزه مهم ادبی را از آن خود بکند، اتفاق مبارکی است. فکر میکردید یک روزی کتابی که ۵ سال نگارش آن به طول انجامیده، چنین جایزههایی کسب بکند؟
بله، از روزی که شروع به سفر کردم و تمام شبهایی که بعد از خستگی سفر با دوچرخه، دیدهها و شنیدهها و خواندههایم را مکتوب میکردم، میدانستم این کتاب دیده خواهد شد موضوع کتاب موضوعی بود که در حال حاضر خیلیها تشنه شنیدن از آن هستند، پس مشخص بود کتاب خوبی از آب درمیآید.
جایزه ادبی جلال برای من هیجان خاصی داشت، چون اولین جایزهای بود که کتاب "رکابزنان در پی شمس " کسب میکرد، پس از جایزه ادبی جلال، برنده کتاب سال جمهوری اسلامی شدم؛ آنهم لطف خاصی داشت.
از جایزه جلال برایتان بگویم؛ این فستیوال یک شاخهای و ادبی است و در بخش مستند نگاری، نقد ادبی، رمان و مجموعه داستانهای کوتاه به معرفی برترینها میپردازد ولی جایزه کتاب سال عناوین مختلفی را مورد داوری قرار میدهد، از کتابهای ادبی تا کتابهای علمی و دانشگاهی .
بهعنوان یک نویسنده جوان کسب دو جایزه طی یک سال برایتان چه حسی داشت؟
حسی امیدوارکننده، حسی که در شهر بومی آن را از من دریغ کرده بودند ولی این موفقیت برای بسیاری از کسانی که سنگاندازی میکردند، ثابت کرد که توانایی پیشرفت دارم.
کتابی که در شهر مادری حق رونمایی به آن ندادند، توانست طی یک سال دو جایزه را از آن خود کند، این موفقیتها برایم بسیار ارزشمند بود.
با این حال الآن وظیفه شما در نویسندگی سنگینتر شده، برنامهای برای نگارش کتاب بعدی دارید؟ و اگر جواب این سؤال مثبت است، موضوع کتاب آتی شما چه خواهد بود؟
بله، ایدههای جدیدی در ذهن دارم؛به نظرم موقعیت کمی اضطرابآور شده است چراکه در اثر اول دستوبالم بازتر از الآن بود و هرگونه که دوست داشتم میتوانستم بنویسم ولی الآن توقعات بالا رفته و باید آثار بهتری را به مخاطبان ارائه دهم.
در خصوص سؤال دوم هم میتوانم بگوییم در ذهنم ایدههای جدیدی دارم و میخواهیم اثری نزدیک به این اثر در قالب رمان بنویسم که تم عاشقانه و عرفانی داشته باشد چراکه عشق، عرفان و اخلاقیات در جامعه گیرایی دارد و برای چون منی که دغدغه اینها را دارم، نوشتن در این باب سهلتر از موضوعات دیگر خواهد بود.
در دیدار قبلی که با شما داشتیم صحبت از سختی عرضه و فروش کتاب شما به میان آمد، با کسب جایزه دوم ، این مشکل حل شده است؟
در راستای فروش کتاب همچنان با مشکل مواجهم، و کاری نتوانستم برای پخشش انجام دهم.
متأسفانه هرجایی هم میروم با مافیای پخش مواجه میشوم، با هرکجا تماس میگیرم هرکدام بهانه میآورند و میگویند ما خودمان چند انتشاراتی داریم و با آنها کار میکنیم.
انتشارات کتاب شما کار عرضه را برعهده نگرفته است؟
اصولاً باید انتشارات عرضه کتابهای را که منتشر میکند، عهدهدار شوند ولی این روند نهتنها در شهر ما بلکه در کل کشور اینگونه نیست، کتاب من هم دچار چنین مشکلی شده است.
من هم چون کار اولم بود با مشکلات بسیاری روبهرو شدم؛ چون هم تازهکار بودم و هم اولین اثری بود که به نام من چاپ میشد، چه در نشر، چه در پخش کتاب همچنان دچار مشکل هستم.
کتاب شما به چاپ چندم رسیده است؟
در حال حاضر کتاب رکابزنان در پی شمس به چاپ دوم رسیده است.
جایزه مالی جشنوارهها را دریافت کردهاید؟
از این دو جشنواره، فقط جایزه مالی جلال آل احمد به بنده تعلق گرفت، جایزه نقدی کتاب سال به دلیل اینکه جایزه نقدی جلال آل احمد را در کارنامه داشتم، به بنده تعلق نگرفت.
جایزه مالی بخش مستند جشنواره جلال نیز بهطور مشترک به بنده و نویسندهای دیگر اهدا شد.
با توجه به گرانی کاغذ، هزینهای که دریافت کردم را هم باید برای خرید کاغذ هزینه کنم.
یعنی همه کارها را از کاغذ گرفتن تا چاپ بر عهده یک نویسنده است؟
من همهکارهای کتاب رکابزنان در پی شمس را خودم انجام دادهام، از لیتوگرافی گرفته تا چاپ.
حتی بسیاری از دوستان به من میگویند تو تجربه راهاندازی یک موسسه انتشاراتی را داری چرا برای خودت انتشاراتی برپا نمیکنی؟ ولی من نمیخواهم وارد یک صنف ورشکسته شوم.
الآن خود را یک حرفهای میدانید؟
انتشار یک اثر خوب مساوی با اتمام رسالت یک نویسنده نیست، باید اینطور بگویم که من در آغاز راه هستم، آنهم در شرایطی که کتابخوان در جامعه ما کم شده و این هم برای نویسندگانی که نیاز به دیده شدن دارند، یک اوضاع نامناسب است.
وقتی میتوان در کاری حرفهای شد که بتوان تماموقت بر روی آن کار تمرکز کرده و از آن طریق امرارمعاش کرد. با این تعریف در ایران نویسندۀ حرفهای خیلی کم داریم. سؤالی که برای خودم هم پیش آمده این است که آیا نویسندهها در تمام دنیا نیز مثل من اضطراب گران شدن کاغذ بهصورت ۷۰۰ یا ۸۰۰ درصدی در طول دو سال را دارند یا نه؟ آیا آنها نیز با پخشها، چاپخانهها، صحافیها و... وارد چالش میشوند یا نه؟ آیا آنها نیز مانندِ بنده وقتی پول کتابها را بعد از گذشت یک سال از فروش، دریافت میکنند متوجه میشوند که حتی هزینه چاپ و پول کاغذ مصرفی را نگرفته اند؟
تعداد نویسندگان حرفهای هم سن و سال من خیلی کم است و بیشتر نویسندگان حرفهای پیش از انقلاب و یا اوایل انقلاب معروف شدهاند چراکه در آن زمان تیراژ بالا بود و خوانندگان بسیاری از یک کتاب استقبال میکردند.
به نظرم ما اگر بخواهیم کتابی بنویسیم که ماندگار شود، باید این کتاب سمتوسوی حزبی نداشته و برای مردم و از دغدغههای آنها بنویسد.
من فقط به تبریز فکر نمیکنم بلکه میخواهم آثاری بنویسم که در حد ملی و حتی چیزی فراتر از آن باشد تا بتوانم فرهنگ و عرفان کشورمان را به دنیا معرفی کنم.
در دیدار قبلی صحبت از چاپ ترکی استانبولی کتابتان شد، این ایده بهجایی رسیده است؟
نسخه ترکی استانبولی کتاب رکابزنان در پی شمس توسط خود بنده در حال تهیه است، ۳۰ درصد آن ترجمهشده و امیدوارم بهزودی به پایان برسد و برای نشر آن اقدام بکنم.
در کتاب رکابزنان در پی شمس میخواهید مخاطب را با خود همراه کنید؟ دلیل این همراهی چیست؟
درواقع با کتاب خود خواستهام خواننده را دوستانه بر روی ترک دوچرخهام بنشانم و در تجربهای عرفانی شریک کنم، و این بیتکلفی و همراهی میتواند کتاب را برای خوانندگان قابلفهمتر کند.
خیلی از مخاطبان در تماسهایشان میگویند که خودشان را در این سفر با من همراه میبینند.
سعی میکنم در کتابهای بعدی هم مخاطبم را با خود همراه کنم و آنها را به سفری هیجانانگیز ببرم.
46
نظر شما