۰ نفر
۱۳ بهمن ۱۳۸۹ - ۲۰:۴۶

درباره دلایل شهادت امام حسن(علیه‌السلام) اینگونه نوشت؛ براى یافتن دلایل شهادت امام حسن(علیه‌السلام) باید به تعارض جبهه حق و باطل توجه کرد نه تعارضات قبیله‏اى و ... .

الف - نسبت ‏به امام حسن مجتبی علیه السلام

1- پیمان‏شکنى
معاویه حتى نتوانست ‏یا نخواست ‏براى ایامى چند هدف اصلى خود از جنگ با امام را برملا نسازد و به این ترتیب پرده از هدفى برداشت که آشکارترین دلیل بر سازش‏ناپذیرى دو جبهه بود. علامه مجلسى در این باره مى‏نویسد:
"چون صلح منعقد شد، معاویه متوجه کوفه شد تا آن که روز جمعه به نُخیله رسید. در آنجا نماز گزارد، و خطبه‏اى خواند، در آخر خطبه‏اش گفت: من با شما جنگ نکردم براى آن که نماز برپا کنید یا روزه بگیرید یا زکات بدهید ولیکن با شما جنگ کردم که امارت بر شما به من برسد و خدا به من داد، هر چند شما نمى‏خواستید. شرطى چند با حسن کرده‏ام، همه در زیر پاى من است. به هیچ ‏یک از آنها وفا نخواهم کرد. پس داخل کوفه شد. بعد از چند روز که در کوفه ماند، به مسجد آمد. حضرت امام حسن(علیه‌السلام) را بر منبر فرستاد و گفت: بگو به مردم که خلافت ‏حق من است. "

2- تلاش براى جذب امام
معاویه تلاش بسیارى به خرج مى‏داد که امام را به سوى خود جذب کند تا مرزهاى روشن جدایى حقیقى بین دو جبهه را بپوشاند. امام نیز با شیوه‏هاى مختلف همچنان بر جدا بودن دو جبهه تاکید مى‏کرد. یکى از شیوه‏ها تلاش براى برقرارى ارتباطهاى سببى و خانوادگى و ائتلاف قبیله‏اى بود. یکى دیگر از شیوه‏هاى معاویه ارسال هدایا و جوایز و در مجموع تحرکات عاطفى بود که البته امام نیز آنها را دریافت و به مصارف لازم مى‏رساند، اما اجازه نمى‏داد از اینها به عنوان نزدیکى وى به معاویه تعبیر شود.
امام باقر(علیه‌السلام) مى‏فرمود: حسن و حسین(علیهماالسلام) عطایاى زورمندانى مثل معاویه را مى‏پذیرفتند، زیرا حق آنان بود و آنچه در اختیار زورمداران ستمگر است، براى خود آنان حرام است ولى اگر در راه(اطاعت) و خیر به مردم برسد، براى آنان حلال است و به حق دریافت کرده‏اند. "
قال ابوجعفر بن محمد علیهماالسلام: "و جوائزهم لمن یخدمهم فى معصیة الله حرام علیهم و سحت؛ و عطایاى آنان براى کسانى که در نافرمانى خدا به آنان خدمت مى‏کنند، حرام و نارواست. "

3- توهین به امام
از جمله رفتارهایى که دستگاه بنى‏امیه در برابر امام اتخاذ کرد، توهین به آن حضرت بود که در قالب‏ها و شکل‏هاى مختلفى اجرا مى‏شد و صفحات تاریخ پوشیده از این نوع رفتارهاست.
در یک مورد امام به معاویه چنین فرمود: این گروه به من ناسزا نگفتند بلکه تو به من ناسزا گفتى، زیرا، تو با زشتى انس گرفته‏اى و اخلاق ناپسند در جانت ریشه دوانده است. با محمد و خاندان او دشمنى مى‏ورزى. سوگند به خدا اى معاویه! اگر من و این جماعت در مسجد پیامبر(صلى الله علیه و آله) درگیر مى‏شدیم و مهاجرین و انصار اطراف ما بودند، جرات چنین جسارت‏هایى نسبت ‏به ما نداشتند... . " در جاى دیگر پسر عاص به معاویه مى‏گوید: "مردم به دنبالش راه افتاده‏اند. فرمان داد، اطاعت کردند. سخن گفت تصدیق کردند. این دو کار را به جاهاى باریک‏ترى خواهند کشاند. چه خوب بود که کسى را دنبالش مى‏فرستادى تا او و پدرش را لعن مى‏کردیم و دشنام مى‏دادیم و ارزش هر دو را در پیش دیگران پایین مى‏آوردیم. " در همان مجلس معاویه، اطرافیان معاویه اهانت‏هایى به امام کردند و کوشیدند مقام و منزلت وى را کم کنند از جمله این که: "تو اى حسن! ادعا کرده‏اى خلافت ‏به تو مى‏رسد تو توان آن را ندارى... ما تو را به اینجا دعوت کرده‏ایم که تو و پدرت را دشنام دهیم. اما پدرت را خدا به تنهایى سزایش را داد، ... شما مدعیان چیزهایى بوده‏اید که حقیقت ندارد... . "

4- تهمت‏ها به امام
در این بخش نیز معاویه و اموى‏ها نهایت تلاش خود را به خرج دادند تا از منزلت امام بکاهند. از جمله به امام مى‏گفتند: "تو و پدرت در قتل خلفاى قبلى شرکت داشتید. با ابوبکر درست ‏بیعت نکردید. در حکومت عمر کارشکنى کردید و عثمان را کشتید و... . "

5- توهین و تهمت‏ به امام على(علیه‌السلام)
معاویه براى در هم‏ کوبیدن جبهه امام حسن به امام على(علیهماالسلام) توهین مى‏کرد و به او تهمت مى‏زد و دیگران را هم به این کار تشویق مى‏کرد. این توهین‏ها گاه به شخص حضرت على(علیه‌السلام) بود و گاه در مورد زمامدارى و امامت او که در نوع دوم هدف خنثى‏سازى جایگاه امامت در اذهان مردم بود.
در همان مجلس قبل که معاویه یارانش را براى تحقیر امام حسن(علیه‌السلام) گرد آورد، به آنان اینگونه رهنمود داد: "شما سعى کنید کشته ‏شدن عثمان را به پدرش على نسبت دهید و این مطلب را جا بیندازید که وى از سه خلیفه قبل ناخشنود بوده‏ " و در پى آن بود که سیل حملات علیه امام على (علیه‌السلام) سرازیر شود مانند: پدرت على به خاطر دوستى دنیا و سلطنت‏ بر عثمان عیبجویى کرد و سپس در قتل او مشارکت کرد؛ پدرت ابوبکر را مسموم کرد؛ در توطئه قتل عمر دست داشت؛ پدرت با رسول خدا(صلى الله علیه و آله) دشمن بود؛ او شمشیرى بلند و زبانى گویا داشت؛ زنده‏ها را مى‏کشت؛ مردگان را متهم مى‏ساخت و ... معاویه بعد از شهادت امام حسن(علیه‌السلام) نیز به کارگزارانش نوشت: "هرگز اهانت ‏به على بن ابى طالب را فراموش نکنید. "
گاهى معاویه در حضور امام حسن(علیه‌السلام) به ایشان اهانت مى‏کرد از جمله: معاویه در سفرى که به مدینه داشت، بالاى منبر رفت و با ناسزاگویى، به مقام امام على(علیه‌السلام) توهین کرد. امام حسن (علیه‌السلام) در همان مجلس برخاست و فرمود: "... اى مردم! خداوند هیچ پیامبرى را نفرستاد مگر این که مجرمان را دشمن او قرار داد. چنان که قرآن مى‏فرماید: "و کذلک جعلنا لکل نبى عدوا من المجرمین. " من پسر على هستم و تو پسر صخر، مادر تو هند است و مادر من فاطمه. مادربزرگ تو نثیله و مادربزرگ من خدیجه است. "

معاویه در مجلسى دیگر که به امام على(علیه‌السلام) هتاکى زیادى کرد، امام حسن (علیه‌السلام) فرمود: "اى پسر جگرخواره! آیا به امیرمؤمنان ناسزا مى‏گویى؟ با این که پیامبر فرمود هر کس به على ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته و هر کس به من ناسزا بگوید، به خدا ناسزا گفته و کسى که به خدا ناسزا گوید، خداوند او را براى همیشه به دوزخ وارد مى‏کند. آنگاه به عنوان اعتراض مجلس را ترک کرد. "

6- برکنارى یاران على(علیه‌السلام)
معاویه بعد از اعلام نقض پیمان صلح با امام حسن(علیه‌السلام) دستورالعملى صادر کرد که بر اساس آن تمام یاران و محبان اهل‏بیت(علیهم‌السلام) باید از کارهاى حساس و غیرحساس کشور اسلامى شامل (حجاز، عراق، ایران، شامات) برکنار مى‏شدند: "انظروا الى من اقامت علیه البینة. انه یحب علیا و اهل‏ بیته فامحوه من الدیوان واسقطوا عطاءه و رزقه و من اتهمتموه بموالاة هؤلاء القوم فنکلوا به و اهدموا داره... ؛ درباره هر کس دلیلى اقامه شد که او على و اهل‏بیت او را دوست دارد، نامش را از دیوان‏ها محو کنید و حقوق و مزایایش را نپردازید و هر کس را که به دوستدارى اهل‏بیت(علیهم‌السلام) متهم کردید، کار را بر او سخت ‏بگیرید و خانه‏اش را خراب کنید. "

7- کشتن شخصیت‏هاى شیعى
معاویه مى‏کوشید از این طریق نیز جبهه حق را تضعیف کند و اجازه نفس کشیدن به آنان ندهد. لذا گاه به طور مستقیم بر دار کشیدن آنان را نظارت مى‏کرد و در مواردى خود فرمان قتل مى‏داد. اشخاصى مانند: حجر بن عدى و فرزندانش در مرج عذرا، رشید هجرى، کمیل بن زیاد، میثم تمار، محمد بن اکثم، خالد بن مسعود، جویریه، عمر بن حمق، قنبر، مزرع و ... قربانى این شیوه شدند و پیش‏بینى‏هاى امام على (علیه‌السلام) تحقق یافت. "عمت ‏خطتها و خصت ‏بلیتها " "و اصاب البلاء من ابصر فیها واخطا البلاء من عمى عنها "؛ این بلیه‏اى است که همه جا را مى‏گیرد ولى گرفتارى‏اش به طبقه‏اى معین اختصاص دارد. و فتنه کور و تاریکى است که دامنه آن فراگیر و همگانى و گرفتارى آن ویژه افراد خاص(شیعیان) است. بلاى آن به کسى مى‏رسد که بینا باشد و به هر کور و بى‏تفاوت راه پیدا نمى‏کند.

ب - نسبت‏به ارزش‏ها
نشانه‏هاى تعارض را مى‏توان در رویکرد جبهه اموى نسبت‏ به ارزش‏ها نیز جست و جو کرد. این جبهه همواره در تقابل و جنگ با ارزش‏هاى ناب اسلامى بود که از جمله مى‏توان به این موارد اشاره کرد:

1- رویکرد به بدعت‏ها و ...
حکومت معاویه سرتاسر آکنده از انواع خلاف‏ها و ظلم‏ها در ابعاد مختلف آن بود که برخى عبارتند از:
در ایام خلافت ‏خود چهل روز در نماز جمعه صلوات بر رسول خدا(صلى الله علیه و آله) را ترک کرد. وقتى علت را پرسیدند: گفت: "نام پیامبر بر زبان جارى نمى‏کنم تا اهل بیت او بزرگ نشوند. "

معاملات ربوى را تجویز کرد. به طورى که ابودرداء در برابرش ایستاد و گفت: "از رسول خدا(صلى الله علیه و آله) شنیدم که مردم را از معاملات ربوى نهى کرد، مگر آن که وزن دو جنس با یکدیگر برابر باشد. " و معاویه بى‏اعتنایى کرد و ابودرداء - با این که قاضى دمشق بود - از کار دست کشید و به مدینه رفت. برخى از احکام حج را عملا تغییر داد. او در هنگام احرام بر خود عطر زد.

نسبت ‏به شعائر هر طور مى‏خواست عمل مى‏کرد. مثلا در نماز عید فطر و قربان اذان و اقامه اضافه کرد. با این که پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرموده بود: "لیس فى العیدین الاذان و الاقامة. "

خطبه نماز عید را قبل از نماز خواند... آب را در ظرف طلا نوشید، غذا در آن خورد. لباس حریر پوشید و ... .

2- علنى کردن منکرات:
ماهیت ضد دینى حکومت‏ بنى‏امیه چنان مبتذل بود که منکرات آنان به صورت علنى نیز بروز مى‏یافت. مانند آن که معاویه طى نامه‏اى زیاد بن عبید(ابیه) را به پدر خود، ابوسفیان، نسبت داد: "من امیرالمؤمنین معاویة بن ابى سفیان الى زیاد بن ابى سفیان... " این کار معاویه موجب شد گروه‏هاى زیادى مانند امام حسن و حسین(علیهماالسلام)، یونس بن عبید، عبدالرحمان بن حکم، ابوعریان و ابوبکره و حسن بصرى و... به این رفتار اعتراض کردند و نوشتند که رسول خدا(صلى الله علیه و آله) فرمود: "الولد للفراش وللعاهر الحجر؛ فرزند مال مادر است و زناکار باید سنگسار شود. "

پس باید او را زیاد بن سمیه نامید نه زیاد ابن ابى سفیان. زیرا به شهادت ابى مریم سلولى ابوسفیان از جمله کسانى بود که با سمیه روابط نامشروع داشت و این انتساب معاویه خلاف صریح فرمایش رسول خدا بود و ...

3- مبارزه با مشروعیت‏ حکومت علوى:

در کنار تمام خلاف‏هاى فوق، آنچه هدف اصلى معاویه بود، ساقط کردن حکومت علوى و فرزندان وى از مشروعیت ‏بود. وى تلاش مى‏کرد براى تثبیت ‏حکومت ‏خود، جبهه مقابل را از مشروعیت‏ بیندازد و براى این کار شیوه‏هاى عجیبى نیز به کار برد که برخى عبارتند از:

الف - مشروعیت‏بخشى به خلافت ‏خلفاى سه‌گانه:
معاویه براى این هدف از شخصیت‏هاى دینى و روحانى وابسته استفاده کرد تا به خیال خود زمینه کم رنگ شدن احادیث نبوى در مورد على(علیه‌السلام) را فراهم سازد. لذا او بارها از کارگزاران خود مى‏خواست:

1- "با کمال دقت راویانى را که طرفدار عثمان هستند و در فضایل او سخن مى‏گویند، شناسایى کنید و در مجامع شرکت دهید و بزرگ بدارید و نام آنان را به همراه روایات و احادیث آنها درباره عثمان و پدرش براى من بفرستید. " به این ترتیب در مدت زمانى اندک احادیث متنوعى در مورد عثمان خلق شد.

2- معاویه همچنین به کارگزارانش فرمان داد چون روایات درباره عثمان زیاد شده، از این پس به گویندگان و نویسندگان بگویید درباره ابوبکر و عمر و دیگر صحابه حدیث ‏بسازند. هر حدیثى را که درباره ابوتراب شنیدید، آن را رها نکنید، مگر این که حدیثى از صحابه در رد آن براى من نقل کنید. چنین روایاتى چشم مرا روشن و ادله و حجت مربوط به ابوتراب را کم رنگ‏تر مى‏کند و حجت‏شان را باطل مى‏سازد. "

این سیاست چنان پیش رفت که هر کسى حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه و آله) نقل مى‏کرد، دیگر به حدیث او با شک و تردید نگاه مى‏کردند. امام باقر(علیه‌السلام) در مجلسى براى آگاهى مردم از اینگونه احادیث ‏بیش از صد مورد را خواند و فرمود:
"مردم گمان مى‏کنند اینگونه احادیث صحیح است. آنگاه فرمود: هى والله کلها کذب و زور؛ اینها همه به خدا قسم، دروغ و بهتان است. "
ابان بن تغلب مى‏گوید: "خدمت امام باقر(علیه‌السلام) عرض کردم: بعضى از آن احادیث را بیان فرمایید امام فرمود: رووا ان سیدى کهول اهل الجنة ابوبکر و عمر و ان عمر محدث و ان الملک یلقنه و ان السکینة تنطلق على لسانه و ان عثمان الملائکة تستحیى منه ... ؛ روایت مى‏کنند که ابوبکر و عمر دو آقاى پیران اهل بهشت هستند و مى‏گویند عمر از ملائکه خبر مى‏گرفت و ملائکه مطالب را به وى تلقین مى‏کردند و آرامش و وقار بر زبانش جارى مى‏شد و مى‏گویند عثمان کسى است که ملائکه از او حیا مى‏کنند ... پس امام فرمود: به خدا قسم همه اینها دروغ است. "

ب) قداست زدایى از سیماى امیر مؤمنان(علیه‌السلام)

اقدام دوم معاویه این بود که از سیماى امام قداست زدایى کند و با این ترفند جایگاه او را از دل‏ها بزداید.
شهید مطهرى(ره) مى‏نویسد: "على(علیه‌السلام) از دنیا رفت و معاویه خلیفه شد، بر خلاف انتظار معاویه، على(علیه‌السلام) به صورت نیرویى باقى ماند و معاویه آن طورى که اعمال بیرون از تعادل و متانتش نشان مى‏دهد، از این موضوع خیلى ناراحت‏ بود لهذا تجهیز ستون تبلیغاتى علیه على(علیه‌السلام) کرد. "

بخشى از تلاش‏هاى معاویه در این عرصه چنین است:
دستور داد در منابر رسما على(علیه‌السلام) را سب کنند و آن را در خطبه‏هاى نماز و منابر رواج داد و با تهدید و ارعاب مردم را وادار به این کار مى‏کرد.
در موردى از احنف بن قیس خواست که به على(علیه‌السلام) لعن کند و او چون با اصرار معاویه رو به‏رو شد، بر منبر رفت و گفت:

"معاویه مرا به لعن على امر کرده است، معاویه و على اختلاف داشتند. به هر کدام ظلم شده است، او را دعا مى‏کنم. لعنت ‏خدا و ملائکه و خلق تو اى خدا بر کسى باد که ظلم کرده است و لعنت تو بر فئه باغیه از اینها باد. " مردم هم گفتند: آمین.
صحابه منافق را وادار به جعل حدیث علیه امام مى‏کرد. از جمله سمرة بن جندب را با 400 هزار درهم وادار کرد بگوید آیه "من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله ... " که درباره على(علیه‌السلام) در لیلة‌المبیت است درباره ابن ملجم نازل شده است.

در این زمینه کار به جایى رسید که دست‏ به بدعت در احکام هم زدند. مثلا چون در خطبه‏هاى نماز عید على(علیه‌السلام) را سب مى‏کردند و مردم به خاطر این که نشنوند از محل نماز خارج مى‏شدند، خطبه‏ها را مقدم بر نماز کردند.

امام باقر(علیه‌السلام) در مورد این اقدام بنى‏امیه مى‏فرمود: "و یروون عن على علیه‌السلام اشیاء قبیحة و على الحسن و الحسین علیهماالسلام ما یعلم الله انهم قد رووا فى ذلک الباطل و الکذب و الزور؛ مطالب زشتى را درباره على علیه‌السلام و حسن و حسین علیه‌السلام نقل مى‏کردند که خدا مى‏داند همه‏اش باطل و دروغ و بهتان بود. "

4- تلاش براى تشکیل حکومت موروثى

آنچه هدف اصلى معاویه بود و تمام اقداماتش بر محور آن دور مى‏زد، قبضه کردن حکومت و تثبیت آن در دست‏ بنى‏امیه بود؛ همان هدف پنهانى که امام حسن از آن آگاه بود و براى اتمام حجت در شرایط صلح، آن را گنجاند:
"هذا ما صالح علیه الحسن بن على بن ابى طالب معاویة بن ابى سفیان: صالحه على ان یسلم الیه ولایة امر المسلمین على ان یعمل فیهم بکتاب الله و سنة رسوله صلى الله علیه و آله و سیرة الخلفاء الصالحین و لیس لمعاویة بن ابى سفیان ان یعهد الى احد من بعده عهدا بل یکون الامر من بعده شورى بین المسلمین ... ؛ این قرارداد صلحى است‏ بین حسن بن على بن ابى طالب و معاویة بن ابى سفیان: با او مصالحه کرد به این که ولایت امر مسلمانان را به او واگذارد، به این شرط که بین مسلمانان بر اساس کتاب خدا و شیوه پیامبر و سیره خلفاى صالح عمل کند و معاویه حق ندارد که پس از خود کسى را به جانشینى و خلافت انتخاب کند و تعیین خلیفه بر اساس شوراى بین مسلمانان باشد. "

و یا به این صورت که: "المادة الثانیه ان یکون الامر للحسن من بعده فان حدث به حدث فلاخیه الحسین و لیس لمعاویة ان یعهد به الى احد. "
اما معاویه در راستاى همان هدف اصلى خود، بعد از پانزده سال که موانع سر راه خود را برداشت، تصمیم گرفت ‏یک همه پرسى عمومى به راه اندازد و براى فرزندش یزید از عموم مردم مکه، مدینه، شامات، عراق و ... بیعت‏ بگیرد. براى این کار به تمام مراکز حکومتى بخشنامه کرد و مخالفان را با شدت تمام سرکوب کرد. اما مدتى بعد از طرح گرفتن بیعت عمومى متوجه شد که گروه‏هاى خواص همچنان مخالف او هستند و بالاترین خطرها نیز به دو دلیل از جانب امام حسن علیه‌السلام است:
اولا: بسیارى از مخالفان منتظرند ببینند سلاله رسول خدا(صلى الله علیه و آله) چه مى‏کند چرا که در صلح نامه شرط کرده بود، براى معاویه خلیفه و جانشینى تعیین نشود.

ثانیا: امام مجتبى(علیه‌السلام) در میان مردم مسلمان از پایگاه بسیار قوى برخوردار است و شایستگى عظمت و لیاقت او براى تصدى خلافت و زمامدارى جامعه زبانزد است.

از طرفى معاویه مى‏دانست که اگر موضوع ولایتعهدى را به مردم واگذارد، هیچ کس کم‏ترین توجهى به یزید نخواهد کرد. از این رو معاویه به فکر افتاد نظر مخالفان را به سوى خود جلب کند و نامه‏هایى به حسین بن على، عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن جعفر و ... نوشت. امام حسین(علیه‌السلام) در پاسخ نامه او نوشت:

"اتق الله یا معاویة! واعلم ان لله کتابا لایغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها، واعلم ان الله لیس بناس لک قتلک بالظنة و اخذک بالتهمة و امارتک صبیا یشرب الشراب و یلعب بالکلاب ما اراک الا و قد او بقت نفسک و اهلکت و اضعت الرعیة والسلام؛ اى معاویه! در مورد جانشینى فرزندت یزید و اصرار بر آن از خدا بترس. بدان که براى خداوند منان صحیفه‏اى است که تمام اعمال ریز و درشت را ثبت مى‏کند و هیچ عملى از آن مخفى نخواهد ماند.

معاویه! بدان خداوند همانند مردم نیست که بخشى از آنان را با کم‏ترین سوءظنى بکشى و عده‏اى دیگر را متهم نمایى و دستگیر کنى. فرزندت یزید که آرمان تو است، شراب مى‏آشامد و به سگ‏بازى مشغول است. معاویه! مى‏بینم که تنها با این کارت خودت را متزلزل می‏سازى و دین خود را نابود مى‏کنى و مردم را از بین میبرى. "

به نقل از شیعه نیوز/62

 

کد خبر 127671

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین