تابه حال شده سوار یک تاکسی بشوید و او بدون آنکه اجازه دهد مقصدتان را بگویید شمارا به سویی ببرد؟ مثلا بگوید: «تو چکار به مقصد داری، حالا من یا میبرمت بهارستان یا تجریش یا شهرک غرب. تو ماشین سواریات را بکن و از من متشکر باش!».
بعید می دانم چنین اتفاقی بیفتد یا شما زیر بار چنین ماجرایی بروید. حق اولیه و طبیعی شماست که مقصدتان را خودتان انتخاب کنید. حتی اگر راننده نخواهد از شما پولی بگیرد هم حق ندارد شما را جایی ببرد که نمیخواهید. شما نه وقت اضافی دارید، نه عشق ماشینسواری. تازه این حرکت، توهینآمیز هم هست. حق مسلم شما این است که از مقصد مطلع باشید. اصلا انتخاب مقصد حق مسلم شماست.
این اتفاق ممکن است در خیابان برایتان نیفتد، اما بیشک در جشنواره فیلم فجر می افتد. حکایت سینماهای جشنواره چند سالی است اینطوری شده. به مردم بلیت فروخته میشود بی آنکه خریدار بداند بلیت کدام فیلم را خریده و بابت کدام فیلم پول داده. اطلاعات در کمترین حد ممکن به مردم که اتفاقا کلی در صف ایستادهاند، داده میشود و مسئولان جشنواره، خود نیز بیش از این اطلاعات ندارند. پس حق اولیه و بدیهی خریدار بلیت، یعنی آگاهی از نام فیلمی که قرار است ببیند، رعایت نمیشود.
سینمای رسانهها هم از این قاعده مستثنی نیست. تا داخل سالن نشدی و تیتراژ فیلم را ندیدی نمیتوانی مطمئن باشی برنامهای که لحظاتی پیش اعلام کردهاند، حقیقت دارد یا نه. این همه راه را تا برج میلاد میروی بعد تازه متوجه میشوی برنامهای که از همکارت شنیدهای یا برایت پیامک زده به کل جابهجا شده، تو اصلا نمیخواستی این فیلم را ببینی، یا مثلا فیلمی که برایش به برج میلاد آمدی، دو سئانس جلوتر رفته، یا اصلا در سئانس قبل پخش شده و رفته پی کارش (مثل فیلم محمدعلی طالبی که اولش قرار بود ساعت 18 شنبه پخش شود و من هم میخواستم ببینمش ولی همان 10 صبح نمایش داده شد!). هیچکس هم جوابگو نیست.
حرکت از این توهینآمیزتر؟ این حرکت از جهت دیگری هم توهینآمیز است وآن اینکه برنامهریز - کدام برنامه؟! - شما را بیکار فرض کرده و فرض اولیهاش این است که شما کلا کار و کاسبی ندارید و موظفید از 10 صبح تا 10 شب در سینما حاضر باشید و بگوید «اینکه ما چه فیلمی نشان میدهیم دیگر به تو چه مربوط؟ تو ماشین سواریات را بکن، فیلمت را ببین. هر فیلمی گذاشتیم ببین و از ما متشکر باش!»
نمیدانم تا همین چند سال پیش که برنامهها کمی منظم تر بود، برنامهریزها چکار میکردند و شاخ کدام غول را میشکستند. یا قبلتر که برنامه چاپ شده کل 12، 11 روز جشنواره، همان موقع خرید بلیت (ونه مثل حالا در روز اول جشنواره) در اختیار همه قرار میگرفت تا هرکسی بتوانند برای خودش برنامهریزی کند، چه مدیریتی پشت جشنواره بود. به گمانم آن موقع مدیر وبرنامهریز کارش را بلد بود و فقط وظیفهاش را انجام میداد، در خلال این انجام وظیفه، خود به خود به مردم احترام می گذاشت و حق طبیعی مخاطب مراعات میشد.
وقتی قرار باشد با تمام قوا و به هر قیمتی اسمهای درشت جشنواره را بیشتر کنیم و به نامها پز بدهیم نتیجه اش همین می شود که ناچاریم اسم کلی فیلم ناآماده را در بخشهای مختلف جشنواره بگنجانیم و با نرسیدن هرکدام، برنامه را بارها و بارها عوض کنیم. مخاطب هم که مهم نیست. حق اعتراض ندارد، او فقط باید ماشین سواریاش را بکند، بهارستان یا تجریش یا شهرک غرب، چه فرقی میکند؟!
54
نظر شما