فاطمه پاقلعهنژاد: فیلم کوتاه با حرفهای عمیق. فیلمهایی که زیاد به چشم نمیآیند و مخاطب زیادی ندارند اما دغدغههایش بزرگ است و پراهمیت. در سالهای اخیر با افزایش حضور فیلمهای ایرانی در جشنوارههای بزرگ جهانی، فیلمسازان فیلم کوتاه هم از این قافله عقب نماندهاند و فیلمهایشان را در جشنوارههای مختلف در سراسر دنیا به رقابت میگذارند و البته که جوایز مهمی هم در این راستا کسب کردهاند.
اما فیلم کوتاه چرا ساخته میشود؟ چرا در سالهای اخیر اقبال ستارهها و چهرههای معروفتر سینمایی به بازی در فیلمهای کوتاه بیشتر شده و چرا فضای برخی از فیلمهای کوتاه تلخ است. اینها مباحثی است که در میزگردی با موضوع «فیلم کوتاه، چالشها و دغدغهها» در کافه خبر برگزار شد. قصیده گلمکانی و محمد اسماعیلی کارگردان فیلم کوتاه و سوگل خلیق و پدرام شریفی بازیگرانی بودند که در این میزگرد حضور داشتند. فیلم کوتاه «فروشی نیست» از قصیده گلمکانی، فیلم کوتاه «روشویی» با بازی سوگل خلیق و فیلم کوتاه «موج کوتاه» به کارگردانی محمد اسماعیلی و با بازی پدرام شریفی در باکس اکران تیرگان فیلم کوتاه هنر و تجربه روی پرده سینماها قابل مشاهده هستند.
معمولا در دنیا بازیگران سینما و فیلم کوتاه تقریبا جدا هستند یعنی یک درصد کمی هم در سینما و هم در فیلم کوتاه هستند. چون به همان وجه تجربی بودن فیلم کوتاه کمک میکنند و میخواهند که چهرههای جدید شناخته شوند. ولی الان در فیلم کوتاههای ما چهره ها وارد میشوند. مثلا فرهاد اصلانی و شبنم مقدمی و پدرام شریفی و ... وقتی به شما فیلم کوتاه پیشنهاد میشود روی چه حسابی قبول میکنید؟
سوگل خلیق: برای من چالش برانگیز است که در یک زمان کوتاه بتوانی تاثیرگذار باشید. به نظر من این همان مهارتی است که در فیلم کوتاه وجود دارد. چه از نظر بازیگری و یا چه از نظر جهانبینی کارگردان، شما زمان محدودی دارید تا بتوانید این را منتقل کنید. ولی اینکه میگویید در ایران چهرهها سعی میکنند که وارد فضای فیلم کوتاه شوند من فکر میکنم که بیشتر جنبه فرهنگسازی دارد. برای اینکه آدمها فکر کنند که یک فیلم کوتاه میتواند یک فیلم سینمایی کوتاه باشد. به نظر من شاید به این دلیل است. فکر میکنم که در بخش بازیگری هم سخت است که در زمانی کوتاه بتوانی حرفت را بزنی و تاثیرگذار باشی و این هم دلیل دیگری است که از بازیگران حرفهای در فیلم کوتاه استفاده می شود.
آیا بهتر نیست که چهرههای جدید وارد فیلم کوتاه شوند؟ چون فیلم کوتاه که فروش ندارد که بخواهند برای فروش روی آن چهره حساب کنند و بیشتر حالت رزومه برای کارگردان و بازیگر را دارد.
قصیده گلمکانی: چند تا نکته وجود دارد. یک اینکه من با خانم پریوش نظریه، یک فیلم کار کردم و ایشان خیلی استقبال کردند و خیلی انرژی گذاشتند و همراه بودند. من به ایشان گفتم که خیلی جالب است چون آدمها ممکن است که حرفهای دیگری در مورد هم بشنوند ولی بعضی وقتها همین بازیگرهای مشهور چقدر همراهی میکنند. ایشان گفتند هیجانی که در فیلم کوتاه برای من وجود دارد این است که بخش آرت آن بیشتر است و برای همه چالش برانگیزتر است و در آن میشود آزمون و خطای بیشتری انجام داد و چیزهایی به وجود آورد که در فیلم بلند به دلیل ممیزیها و هزار دلیل دیگر امکانش وجود ندارد. دوم اینکه خب بالاخره وقتی یک جوانی بتواند با یک سلبریتی کار کند قاعدتا استقبال میکنیم که در حد امکان بتواند جایگاهش را به سطح بالاتر ببرد. البته این از نظر روانشناختی است، از نظر غیر روانشناختی هم این است که خب آدم دسترسی به آدمهای بااستعداد و گمنام ندارد. البته در سالهای اخیر مدرسههای مختلفی تاسیس شده اند که می توان در آنها استعدادهایی را پیدا کرد.
محمد اسماعیلی: من فکر میکنم که این سوال باید کمی جامعتر پرسیده شود چون سینما جز هنرهای جمعی حساب میشود حالا فارغ از اینکه یک کارگردان یا نویسنده قرار است که گروهی را در کنار هم جمع کند، یک کار گروهی است. خب متاسفانه در ایران هم خیلی کار گروهی موفق نبوده است چه در تیمهای ورزشی و چه در کارهای دیگر. مثل خانهسازی میماند؛ مثل اینکه شما بگویید که چرا برویم آهنگر حرفهای و یا بنای حرفهای بیاوریم. قاعدتا وقتی که میخواهید یک کار گروهی انجام دهید به سراغ بهترینها میروید. این بهترینها از دید من به عنوان کارگردان در هر شاخهای باید باشد. مثل فیلمبردار، صداگذاری، صدابرداری و... عموما سوالی که در چندین گفتگو پیش آمده است این است که چرا بازیگر مطرح؟ بیاییم اینگونه فکر کنیم که چرا فیلمبردار مطرح؟ همه بچههایی که کار میکنند با عوامل و کستینگ حرفهای دارند کار میکنند. حالا یک سری از این چهرهها کمتر شناخته شده هستند و یک سری چون بازیگر هستند بیشتر شناخته شده هستند.
شاید این سوال پیش بیاید که اصلا فیلم کوتاه را برای چه میسازند؟ به نظر من فیلم کوتاه تجربه است برای بازیگران و دیگر عوامل و اینکه سکوی پرتابی باشد برای اینکه دیده شوند و کارهای بزرگتر انجام دهند. اگر این باشد پس میشود از عواملی که خیلی هم حرفهای نیستند و همان حالت تجربی را دارند استفاده کرد. ولی اگر ساخت فیلم کوتاه دلیل و توجیه دیگری دارد پس همان فرموده شما درست است که از حرفهایها استفاده میکنیم.
محمد اسماعیلی: من فکر میکنم که مدیوم فیلم کوتاه خودش قائم به ذات قابل بررسی است و به هنر دیگری متصل نیست. این که در چند سال گذشته فیلمهای کوتاه تمایل دارند به فضای فیلمهای بلند نزدیک شوند، به این معنی نیست که ذاتا فیلمهای کوتاه باید به این گونه باشند. نه اتفاقا فیلم کوتاه قصههایی است که شما نمیتوانید آن را بلند کنید. پس عملا یعنی یک چیز منحصر به فرد.
پس یعنی هیچ ربطی به تجربه و ... ندارد؟
محمد اسماعیلی: بله یک چیز منحصر به فرد است و اسمش هم فیلم کوتاه است. اگر اینطور نبود باید اسمش را فیلمهایی که قبل از فیلم بلند میسازیم میگذاشتیم. ولی این اسمش فیلم کوتاه است قصهها و شرایط و همه چیزش فرق دارد.
قصیده گلمکانی: من فکر میکنم موضوعی که شما به آن اشاره کردید به این قانونی که وزارت ارشاد گذاشته بود برمیگردد که هر کس که میخواهد فیلم بلند بسازد باید سه تا نمونه کار فیلم کوتاه داشته باشد که حداقل ۱۵ یا ۱۰ دقیقه باشد. یعنی حتی نمیشد که سه تا فیلم مثلا یک دقیقهای ساخت. ولی اصولا به دلایل مختلف فیلم کوتاه میسازیم. یک عده به شکل مدیوم مخصوص به خودش فیلم کوتاه را میبینند که بعد از فیلم بلند هم فیلم کوتاهسازی را ادامه میدهند. عدهای هم برای کسب تجربه و اینکه ببینند چند مرده حلاجند و یا اینکه ارتباطاتشان را برای فیلم بلندشان گسترده کنند، فیلم کوتاه میسازند. من مثال آقای کیارستمی را می زنم که اینقدر هم فیلم بلند دارند ولی همچنان دوربین دستشان بود و تجربه های کوتاه انجام می دادند.
به نظر میرسد الان فیلم کوتاهها را برای جشنواره میسازند. آیا این باعث میشود که فضای فیلم کوتاه یک مقدار اجتماعیتر شود؟
سوگل خلیق: در فیلم کوتاه بازیگر خیلی مجال این را ندارد که بازی عجیب و غریبی را ارائه دهد. حرفتان درست است برای اینکه حرف کلی که در آن چند دقیقه باید زده شود، نکته اصلی فیلم کوتاه است. این به بازیگری و همه عوامل ربط دارد. اینکه می گویید به جشنواره ها می دهند برای این است که در این تایم باید یک حرفی برای گفتن داشته باشد. مثل فیلم بلند نیست که صحنه های مختلفی داشته باشد و یا صحنه درامش آخر یا اول فیلم باشد.
قصیده گلمکانی: شاید یکی از دلایلی که بازیگرهای حرفهای به سراغ فیلم کوتاه میروند همین باشد که فیلمهای کوتاه بیشتری به جشنوارهها میروند و اینگونه بیشتر دیده میشوند. نمیدانم این چقدر در دید بازیگر برای قبول فیلم کوتاه میتواند تاثیر داشته باشد.
سوگل خلیق: خب خیلی میتواند تاثیرگذار باشد. البته دو مدل فیلم وجود دارد. ولی حداقل من فیلم کوتاهی ندیدهام که روی بازیگریش خیلی فوکوس باشد البته من اینطور فکر میکنم. یعنی اگر به من فیلم کوتاهی پیشنهاد شود در راستای نگاهی که کارگردان به فیلمش دارد سعی میکنم حضور داشته باشم. فکر میکنم در فیلم کوتاه نمیشود به مقوله بازیگریش خیلی فکر کرد و رویش مانور داد. برای من این طور است.
قصیده گلمکانی: من با آن چه که شما میگویید موافقم دلیلش هم خیلی ساده است برای اینکه بازار فیلم کوتاه خیلی محدود است . وقتی فیلم بلند میسازی میدانی که لااقل در چرخه اکران میتوانی باشی حتی به صورت محدود. ولی برای فیلم کوتاه یا جشنوارهها است و یا فروش تلویزیونی. فروش تلویزیونی که در ایران فکر نمیکنم معنایی داشته باشد. ولی در کشورهای خارجی بازاری برای خودشان دارند. کشورهای خارجی چه جور فیلمهایی را ممکن است از ایران بخرند؟ خب به فیلمی میپردازد که موضوعش بیشتر در راستای خواستههای آنها است و بیننده عام بتواند با آن ارتباط برقرار کند. بیننده عام هم کسی است که اخبار ساعت ۸ تلویزیون را دنبال میکند و مسلما اخبار منفی در رابطه با ایران میشنود. پس فیلمهایی هم که ساخته میشود باید در همان راستا باشد. بچه ها هم اگر اینطوری فیلم را میسازند، مثلا من فیلمهایی را دیدهام که در آن کم مانده است که به ایران فحش بدهند.
این فضایی که در سینما به آن سیاهنمایی می گویند در فیلم کوتاه بیشتر است؟
قصیده گلمکانی: بله چون نظارت نیست.
محمد اسماعیلی: حالا این را به نظر من باید قصیده گلمکانی جواب بدهند که خارج از کشور هم زندگی کرده. من با موضوعات این شکلی کمی زاویه دارم. چون به نظر من هر هنری مثل هنر تجسمی ، نقاشی، گرافیک، موسیقی و ... در دنیا فستیوال دارند و هر هنرمندی که یک فعالیتی انجام میدهد این پتانسیل را دارد و قرار است که کارش دیده شود. من نمی دانم چرا این واژه در هنر سینما اینقدر خودش را گل درشت میکند؟ هر هنرمندی میخواهد کارش را به دیگران نشان دهد و یک چیزی در ذهنش بوده است. حالا اینکه آن آدم رند بوده و به سراغ موضوعی رفته که احتمال موفقیتش بیشتر است این هنر او بوده. من که اصلا در این حد نیستم که بتوانم این واژه را از روی دوش فیلم و سینما بردارم ولی میگویم که چرا به آن طرف فکر نمیکنیم؟ مثلا اگر در ادبیات میآیند و فلان جایزه را در فلان شهر میگیرند آیا این واژه سیاه نمایی وجود دارد؟ من بعید می دانم. این واژه ای است که در دههای مثل یک مهر بر پیشانی سینماییها خورد
قصیده گلمکانی: شاید دلیلش این است که سینما هنر عمومیتر و قابل فهمتری است. قاعدتا عکسهای هنرهای معاصر در گالریها وجود دارد. من در گالریهای فرانسوی کار میکردم و میدیدم که در خیلی از عکسها سیاهنمایی میکنند. مثلا زن در داخل خانه یک طور است و در خیابانها با چادر است. خب این هم یک نوع سیاهنمایی است. ولی چون مخاطب کمتر و خاص دارد، راجع به آن کمتر صحبت می شود. در صورتی که هر کسی میتواند به سینما برود.
محمد اسماعیلی: من سعی کردم در صحبتهایم این دو موضوع را با هم بگویم. یکی این که سینما به این دلیلش بیشتر دیده میشود و دوم اینکه فیلم برای جشنواره میسازیم. خب هر هنرمندی میخواهد که کارش دیده شود منظورم این است که این وجه سوال را هم سعی میکنم بیان کنم. اگر یک نفر داستانی مینویسد بنا به شرایط و محیطش است. حالا یکی ده هزار تا تیراژ دارد و یکی هزار تا. ولی خب باز هم دوست دارد که این را در رقابت بگذارد و داوران دربارهاش نظر دهند. این حق طبیعی یک هنرمند است.
قصیده گلمکانی: در واقع یک انتخاب است که برخی از آرتیستها حاضرند با اغراق بیش از حد برای درآمدزایی و یا شهرت و یا بعضیها هم که واقعا دغدغهشان است که خب واقعا این را میشود تشخیص داد. بین کسی که واقعا دغدغهاش است و کسی که میخواهد فقط جایزه اول را در فلان جشنواره بگیرد.
آیا این اتفاق ناشی از این حرفی است که بعضی از فیلمسازهای فیلم کوتاه میگویند که معروفترین جشنواره فیلم کوتاه ما فرمایشی هستند و ورود به آنها برای هر کسی قابل دسترسی نیست؟ و شاید با این موضوع باز به سوال اول برگردیم. اینکه یک عده به سراغ بازیگرها و یا عوامل چهره میروند، به این دلیل که بگویند که فلان آدم فیلم ما را پسندیده و برای ما کار کرده است. به همین دلیل شما هم باید در این جشنواره فیلم ما را قبول کنید؟
محمد اسماعیلی: من فکر میکنم که نه این وجود ندارد. در جشنواره فیلم کوتاه تهران سال پیش چیزی حدود ۱۰۰ تا فیلم کوتاه وارد شده است. اگر همه این فیلمها عوامل حرفهای داشتند و یا همه آنها بازیگران حرفهای داشتند، من میگفتم چه آدم باهوشی که توانسته این را حدس بزند. ولی خب این طوری نیست. در آن ۱۰۰ تا شاید ۱۰ تای آنها بازیگر حرفهای داشته باشد. ما از شهرستان و جاهای مختلف فیلم داشتیم. من فیلم داشتهام که وارد جشنواره مهم ایران شده است و فیلمی هم داشتهام که ورود پیدا نکرده است. یعنی هر دو طرفش را هم داشتم. اگر هیئت انتخابی وجود دارد و قرار است که داوری کنند، امکان دارد که آن هیئت فیلم من را دوست نداشته باشند یا اگر فیلم من در این جشنواره جایزه گرفته است امکان دارد در جشنواره دیگر جایزه نگیرد. خب من باید به عنوان یک فیلمساز این را بپذیرم. این که شرایط سینما و یا جشنواره ایران بده بستانها و یا لابیهایی دارد، اما شاید کلا ده درصد باشد. ولی ۹۰درصد دیگر خود فیلم است. مگر می شود که یک نفر یک فیلم خوب ساخته باشد و دیده نشده باشد. این امکان ندارد مگر اینکه در خانه اش گذاشته و به کسی نشان نداده باشد. جشنواره فیلم کوتاه تهران ۳۶ و یا ۳۷ سالش است و جشنواره دیگر مثلا دو سالش است. تو در آن دوساله هم نتوانستی وارد شوی. یا حتی جشنواره منطقهای هم نتوانستی وارد شوی. یعنی در آنجا هم لابی وجود دارد؟ خیر. مثلا در سال ۹۰ شاید در کل سال سینمای ایران ۷۰ یا ۹۰ و یا ۱۲۰ تا فیلم کوتاه می ساخته، الآن ۳۰۰۰تا شده است. به خاطر شرایط تولید و دیجیتال شدن، تولیدات زیاد شده است. پس رقابت شدیدتر می شود. شاید نزدیک به ۵ یا ۱۰ درصد از این فیلمسازها که الان دارند کار میکنند موفق میشوند که فیلمشان را وارد جشنواره کنند. خب مابقی چگونه نارضایتیشان را باید بیان کنند. مثل همیشه شروع به درست کردن حواشی میکنند.
قصیده گلمکانی: من تا یک حدی میپذیرم. چون به نظر من طبیعی است و در همه جای دنیا این ارتباطات وجود دارد. و این موضوع در بعضی کشورها بیشتر است. ولی به نظر من ناکامی یک بخشی هم به خاطر این است که یک فیلم ساخته آن فیلم هم معمولی بوده ولی خودش فکر میکرده شاهکار ساخته است.
من در جشنوارههای مختلف فیلمهای کوتاهی میبینم که واقعا بعضیهایش عجیب و غریب است، مخاطب حرف فیلمساز را نمیفهمد. این فیلم باید چه دغدغهای داشته باشد و یا چه طوری باشد که دیده شود؟ فرض کنید مثلا طرف دانشجوی کارگردانی است و میخواهد یک فیلم کوتاه بسازد. به نظر شما چه کند که دیده شود؟
محمد اسماعیلی: به نظر من اگر سوال را به گونهای دیگر مطرح کنید خانم خلیق بتوانند پاسخ بگویند. شما به عنوان یک بازیگر وقتی یک فیلم به شما پیشنهاد میشود چه فاکتورهایی را در نظر میگیرید؟
سوگل خلیق: خب وقتی که فیلمنامه فیلم کوتاه را میخوانید اینقدر کوتاه است که سخت است که آن نکته را از داخلش دریافت کنی مثل همان لحظه دیدنش است که شاید متوجه نشوید که نکتهاش کجاست ولی وقتی که با کارگردان راجع به ایده فیلمبرداری صحبت می کند و جزئیات سکانسها و حالتهای قرارگیری دوربین را میفهمی، خرد خرد احساس میکنی که همه چیز کمی سختتر میشود. برای من این بخشش خیلی هیجانانگیز است که در فیلم کوتاه میتوانم چیزهایی را تجربه کنم که با یک عده دیگری همراه شوم. در «روشویی» این اتفاقات برای من جذاب بود. در یک تایم کوتاه یک فیلمبرداری خیلی سخت در پیش داشتیم که سکانس پلان بود. در فیلم بلند این اتفاق نمیافتد و این میزان هیجان وجود ندارد. در فیلم کوتاه ما همه چیز را آزمون و خطا می کنیم. برای مثال در کارگردانی یا فیلمنامه و یا مثلا من در بازیگری. ولی باید یک چیزی وجود داشته باشد که دلت به آن قرص باشد. مثلا تورج اصلانی فیلمبردار فیلم است و حداقل دلم به این قرص است. به نظر من این هیچ اشکالی ندارد که هیچ، باعث دلگرمی تیم هم میشود. حالا مثلا اگرمن در بازیگری دارم خودم را امتحان میکنم که یا موفق میشوم و یا شکست میخورم. یک کس دیگری در گروه وجود دارد که من میتوانم روی او حساب باز کنم و بگویم که ما در این قضیه موفق بودیم.
دغدغه شما برای ساختن فیلم کوتاه چه بود؟
محمد اسماعیلی: ذات سینما همیشه برای من جذاب بوده است و همیشه دوست داشتم سینما کار کنم. حالا در یک دوره به عنوان عکاس، دوره دیگر به عنوان فیلمبردار و یک دوره دیگر به عنوان تدوینگر و حالا هم که به فیلمسازی رسیدهام. به هر حال هر آدمی به عنوان یک هنرمند، ایدهها و قصههایی دارد که دوست دارد با دیگران به اشتراک بگذارد. خب سینما یکی از آن ابزارها است که من بتوانم قصههایم را به اشتراک بگذارم. اینکه حالا مشخصا یک ایدئولوژی و موضوع خاص باشد، نه اینگونه نیست. من عاشق سینما هستم و اینکه بگویم فقط میخواهم این کار را برای سینما انجام بدهم، برای من نبوده است. من دوست دارم یک جورایی در سینما زندگی هم کنم. حالا این زندگی، یک روز تلخی دارد، یک روز شیرینی دارد و سختی دارد و من هم با آن پیش می روم.
در برنامه هایتان ساخت فیلم بلند است؟
محمد اسماعیلی: در اواسط حرفهایمان که در مورد کستینگ حرفهای صحبت می کردیم، میخواهم یک چیزی را به آن متصل کنم. خوشبختانه تاکنون شانس با من بوده است و من توانستم که با دوستان کار حرفهای انجام بدهم. حالا این یا روحیه آن آدمهایی بوده است که من توانستم با آنها کار کنم و یا شرایط فیلم و هر چیز دیگری بوده است. من را به نقطهای رسانده که از لحاظ مالی، کاملا این کار را به شکل دوستانه پیش بردهام. اتفاقا میخواهم این قسمتش را بگویم که تمام فیلمهایی را که من ساختم، که این چهارمین فیلمم بود، همیشه از منظر اینکه چقدر هزینه کردم برای مخاطب یک سوال مهم بوده است. چون ظاهرش به گونهای بوده که احساس کردهاند که خیلی گران تمام شده است. در صورتی که من با حداقلها فیلم می سازم. وقتی بودجه فیلمم را در قیاس با سرمایه فیلم کوتاهی که فقط در ماشین فیلمبرداری شده است، قرار میدهم، در کمال تعجب میبینم که چقدر به هم نزدیک هستند و کسی باورش نمیشود و از من میپرسند که تو واقعا این کار را کردی و من میگویم بله، آن عوامل حرفه ای به من لطف داشتند و دستمزدی نگرفتهاند. این اتفاقا آن جایی است که به تجربه مربوط میشود یعنی اگر شما چیزی از خودت نشان دادهای که آن آدم حرفهای در عرصه سینما، میپذیرد که با تو کار کند یعنی به خاطر پولت نیست. او هم میفهمد که میخواهیم این ریسک را بکنیم که ببینیم چیزی درمیآید یا نه. حالا آن که کارش بهتر بوده است، ریسک کمتری می کند و آن کس که تازه کار است ریسک بیشتری می کند. از این بابت می گویم که برای من ساخت فیلم کوتاه در اشل و هزینههای خودش، زمانی معنا پیدا میکند که بتوانم با آن کستینگ حرفهای و هزینه اندکی که برای آن در نظر گرفتهام، بتوانم فیلمم را بسازم. اینکه حالا من بخواهم یک فیلم بلند بسازم، مثل این میماند که یعنی هزینه بیشتری میکنید؟ ولی من میگویم من در فیلم بلند هم همین قدر هزینه را به شخصه انجام میدهم. به سراغ آدمهایی می روم که با این فیلم همدل باشند و نه اینکه فقط هزینههای مالی را حساب کنند. پس بله در برنامهام است و اگر خدا بخواهد و شرایطش جور شود. من درگیر نوشتن یک فیلمنامه به شکل اشتراکی هم هستم. قطعا من هم دوست دارم فیلم بلندم را هم بسازم ولی الان که در موردش صحبت میکنم، اینکه من بعد از ساخت فیلم بلندم هم به سراغ فیلم کوتاه بیایم، بله امکان دارد. چون فیلم کوتاه یک پتانسیلهایی دارد که در فیلم بلند نیست.
قصیده گلمکانی: اولا که قبلا آدمهای حرفهای لطف میکردند و در پروژههای مختلف بدون دستمزد کار میکردند. اما الان وضعیت اقتصادی ایران از پارسال به گونه ای شده است که حتی آن آدمها هم مجبورند که پول بگیرند. خیلی از بازیگران من یادم است که افتخاری فیلم بازی میکردند ولی الان اول میپرسند که قضیه مالی چی میشود؟ برای من ساخت فیلم کوتاه خیلی لذت بخش است. به چه دلیل؟ برای اینکه سرعت عمل در آن بالا است و من آدم سریعی هستم و در شبانهروز سه ساعت بیشتر نمیخوابم و خیلی زود حوصلهام سر میرود. فیلم کوتاه جوابگوی این ویژگی شخصیت من است، اینکه سریع یک ایده به ذهنت بیاید و سریع فیلمنامه را بنویسی و با دوستان تماس بگیری و شروع به ساختن کنی. ولی فیلم بلند این طوری نیست و هر چقدر هم که سریع باشی پروسه فیلم بلند به این شکل است که اجازه نمیدهد که این طوری بسازی. من همان اولین فیلم کوتاهی که ساختم فیلمنامه فیلم بلندم را هم نوشتم ولی به گونهای به ساخت فیلم کوتاه معتاد شدهام یعنی به گونهای سرعت عمل من را ارضا می کند. من برای فیلم بلند الان هم سرمایهگذار و هم تهیهکننده دارم. ولی فیلمنامهام را دوست ندارم. یعنی برعکس همه هستم که فیلمنامه دارند و تهیهکننده ندارند و دوست دارم فیلمنامهام آن طوری که باید باشد، باشد. این وسط برای اینکه حوصله ام سر نرود خواستم یک فیلم کوتاه دیگر بسازم. و یک فیلنامه نوشتم و خواستم به سبک همیشگی بسازم. بعد شروع به حساب کردن کردم و دیدم که حتی اگر عوامل و بازیگرها هم دستمزد نخواهند، پول اسنپ و غذای سر صحنه حدود صد و خرده ای میلیون می شود و پشیمان شدم.
یک مسئلهای که در مورد فیلم کوتاه وجود دارد این است که مخاطب محدودتری دارد و تعداد جشنوارههای کمتری نسبت به فیلم بلند داریم. فقط دو جشنواره تخصصی فیلم کوتاه داریم، جشنواره تهران و جشنواره خانه سینما. در صورتی که برای فیلم بلند در شهرهای مختلف جشنواره برگزار میکنیم. با توجه به اینکه ساخت فیلم کوتاه راحتتر است و امکانات کمتری میطلبد به نظر شما نیاز است که این تمرکز از روی تهران برداشته شود و در شهرهای دیگر هم جشنواره فیلم کوتاه برگزار شود؟
قصیده گلمکانی: من کلا خیلی موافقم که نه فقط در مورد جشنوارهها، بلکه در مورد همه چیز تمرکز از پایتخت برداشته شود و به شهرهای دیگر و البته نه فقط به شهرهای بزرگ بلکه به شهرهای کوچک هم انتقال پیدا کند. وقتی شما با کشوری مثل آلمان که این چنین سیستمی دارد مقایسه میکنید، میبینید که فقط پایتخت نیست که همه به آن هجوم میآورند و رقابت ناسالمی برگزار میشود که حسادت و تمام خصوصیات دیگر انسانی با آن قاطی میشود و باعث میشود که آدمها سرخورده شوند و به اهدافشان نرسند. به شدت موافق هستم و فکر میکنم جوانهای شهرهای دیگر هم اینقدر انرژی دارند که خودشان هم برای ایجاد چنین جشنوارههایی همکاری کنند.
آقای اسماعیلی شما هم به عنوان کارگردان فیلم کوتاه در مورد موضوع تمرکززدایی از پایتخت برای ما توضیح می دهید؟
محمد اسماعیلی: به نظر من تعداد جشنوارهها هر چقدر که بیشتر باشد بهتر است. به خصوص اینکه ۱۰ سال پیش اگر در کل ایران ۳۰۰ تا فیلم ساخته میشد الان ۳۰۰۰ تا ساخته میشود. خب وقتی تعداد جشنوارهها بیشتر باشد این پتانسیل وجود دارد که تعداد بیشتری از فیلمسازان بتوانند فیلمشان را به مخاطبان عام و داوران نشان دهند. ولی تنها نگرانی که من در مورد جشنوارهها به دلیل شکل سیاستگذاریها دارم این است که خیلی از جشنوارهها به اولین و دومین ختم خواهد شد و دیگر به سومین نمیرسد. مثلا اولین جشنواره فلان در شهر فلان، دومین جشنواره فلان در شهر فلان و سومین دیگر به وجود نمیآید و برگزار نمیشود. پیشنهاد من این است که اگر قرار است که در شهرهای دیگر اتفاق بیفتد باید بسترسازی کنند. حالا لازم نیست که هزینه زیادی هم کنند. مثلا بگویند ما با این موضوع پنج جایزه میدهیم. حالا این پنج جایزه مثلا به هر فیلمی ۵ تا ۱۰ میلیون بدهند که بتواند آن فیلمنامه را بسازد. اینکه ایونت برگزار میکنند و فرش قرمز میاندازند و هنرمندان را دعوت میکنند، اگر بخواهند برای هر جشنواره فیلم کوتاه هم اینطور هزینه کنند که حدود ۲میلیارد تومان هزینه رفت و آمد و خوراک مهمانها میشود بعد جایزهای که میخواهند به فیلمساز بدهند ۲میلیون و ۵۰۰ تومان است! خب اصلا چرا این جشنواره را برگزار میکنید؟ این چه کمکی سیستم فیلم کوتاه میکند؟
آقای شریفی چه میشود که شما بازی در فیلم کوتاه را با توجه به رزومهای که در چندسال اخیر برای خودتان ساختهاید، قبول میکنید؟
پدرام شریفی: به نظر من واژه «چهره» خیلی درست نیست. برای من فیلم کوتاه خیلی جدی بود و این شانس را داشتم که زمانیکه تئاتر کار میکردم، همزمان فیلم کوتاه هم کار می کردم و این همیشه برای من فرصتی بوده که تجربه کم خطری داشته باشم. حالا این یک بخشش به کاراکتر من است که خیلی طول کشید تا اولین فیلم سینمایی بلند را بازی کنم. خیلی وسواسی بودم و یک کارهایی را نمیخواستم انجام دهم. مثلا سریال نمیرفتم و میخواستم مدل خودم وارد شوم و فیلم کوتاه برای من تنها راهی بود که آن تجربهای که میخواهم را به دست بیاورم و لذت بازی جلوی دوربین را در فضایی که دوست دارم بتوانم داشته باشم. هر چه که جلوتر آمدم به هر حال فیلم کوتاه را بیشتر شناختم. مثلا اگر در سال ۸۸ برای من این بود که فقط یک فیلمی جلوی دوربین بازی کنم، دیگر در سال ۹۵ اینگونه نبود. ولی خب بیشتر با این مدیوم آشنا شدم و اساسا بازی کردن فیلم کوتاه برای من یک مسئله جالبی شد. توانستم کشف کنم که فیلم کوتاه بازی کردن چه چالشی میتواند برای من داشته باشد که در ده دقیقه بتوانی یک کارکتر را بقبولانی و باورپذیرش کنی و سرنوشتی داشته باشد. اینها همه برای من جالب بود و تا الان هم برایم جالب است. من اساسا آن مفهوم چهره شدن را نمیفهمم و راجع به خودم که اصلا این چنین چیزی را قبول ندارم.
به هر حال شما یک بازیگر حرفهای هستید که فیلمهایی را که بازی کردید با توجه به وسواسی که خودتان از آن گفتید همه فیلمهای موفقی بوده است؟
پدرام شریفی: بله. ولی این اصلا در تعارض با این نیست که یک آدمی که میخواهد فیلم کوتاه بسازد این قضیه جلوی من را بگیرد و در آن بازی نکنم. برای فرقی نمیکند کارگردان در کجای مسیر است یا فیلم چندمش است. ممکن است که یک کارگردان ایدهای برای فیلم کوتاه داشته باشد و به شدت برای من آدم جذابتری باشد از آدمی که چندین فیلم بلند ساخته است. خود آن آدم، کار، نقش، قصه و... میتواند وسوسهکننده باشد مانند یک فیلم سینمایی که آدم درگیرش میشود.
الان در بین فیلم هایی که در حال اکران است این فیلمی که شما داشتید خیلی فیلم عجیبی است و فکر می کنم که نسبت به فیلمهای بلند خیلی هم تجربه سختی بود؟
پدرام شریفی: بله. خیلی. من خیلی دوستش دارم. خیلی کاراکتر پرچالشی برای من بود. خیلی خیلی سخت بود و اصلا شرایط کارمان هم خیلی سخت بود و این خیلی باحال بود. اساسا روحیه من بیشتر این طرفی است. یعنی دوست دارم که در موقعیتی قرار بگیرم که از تمام تواناییام بتوانم استفاده کنم، راحت باشم و حرف طرفم را بفهمم. کار با آقای اسماعیلی همه اینها را برای من داشت.
برای اینکه آن سکانس را بازی کنید، سکانسی که آهنها را میجود و واقعی دربیاید که خیلی هم واقعی به نظر میآمد، واقعا که آهن نجویدید؟
پدرام شریفی: نه، خدا را شکر.
خانم خلیق شما هم برایمان از تجربه بازی در فیلم کوتاه میگویید؟ با توجه به اینکه با کارگردانهایی مثل حسن فتحی و رضا میرکریمی کار کردید.
سوگل خلیق: به نظر من این تجربیاتی که آدم در دوران کاری انجام میدهد برای من حداقل اینگونه است که هیچوقت سقف خواستههایم را کوتاه نمیکند. همیشه فکر میکنم که تا وقتی که دارم این کار را انجام میدهم مدیوم برای من فرقی نمیکند و اندازهاش فرقی نمیکند. فرق نمیکند که فیلم کوتاه باشد یا بلند. اگر یک چیزی در آن قصه بتواند من را درگیر خودش کند، این میتواند همیشه و در هر سنی برای من جذاب باشد که انجامش دهم. فکر کنم این بزرگترین دلیلی است که نخواهم بین فیلم کوتاه و بلند مرزبندی کنم. به نظر من همیشه یک چیزهایی میتواند برای بازیگر یا کارگردان و یا فیلمبردار جدید و تازه باشد و تو خودت را به تجربههایی که قبلا کردی محدود نکنی. درباره سوالی که از آقای اسماعیلی و خانم گلمکانی پرسیدید. من دلم میخواهد که سمت منفیاش را ببینم که در نهایت به نظرم باز هم مثبت است. هر چقدر هم که فیلم کوتاه ساخته شود و یا تعداد جشنوارهها زیاد شود، به نظر من این در راستای آن فرهنگسازی است که قرار است اتفاق بیفتد. اینکه شما خوب و بد نکنی. یا اینکه چه فیلمی هنری است و چه فیلمی هنری نیست. باید بگذاریم هر آدمی در هر جای ایران استعدادش را نشان دهد و این را به عهده مخاطب بگذاریم که سلیقهاش را در چه دنبال میکند. به نظر من زیاد شدنش حتی اگر بخواهیم منفی نگاه کنیم که کیفیت نخواهد داشت و سالها طول میکشد، از این وجه هم باز اتفاق مثبتی است که هر کسی سلیقه خودش را دنبال میکند.
چه چیزی باعث شد که این فیلم کوتاه را بپذیرید؟ یک فیلم سخت از این نظر که خیلی ریز به ریز اطلاعات به مخاطب میدهد تا اینکه به نقطه اوج که همان نقطه پایانی است میرسد.
سوگل خلیق: قصه «روشویی» شاید خیلی قصه تازهای نباشد ولی برای من بازی کردن آن کاراکتر که تا لحظه آخر فیلم فکر می کنی که این دوست صمیمی کاراکتر اصلی فیلم است و حالا پشت این قصه چه اتفاقی افتاده است، این نکتهای بود که خیلی برای من جذاب بود. نکته دوم هم این که در یک خانواده کاملا سنتی و مذهبی این اتفاق رخ میداد، اتفاق ویژهتری بود. از سوی دیگر کل فیلم یک سکانس پلان که هیچ کاتی در آن نیست. خب از این نظر خیلی بیشتر شبیه تئاتر بود و اینها همه یک مجموعه کامل بود که این فیلم برای من جذاب شود.
پدرام شریفی: یک چیز خیلی کوتاه هم من راجع به فیلم کوتاه بگویم. اساسا فیلم کوتاه یک ویژگی درجه یکی که دارد این است که ما با آدمهایی در فیلم کوتاه طرفیم که خیلی سینمای واقعی و درستی دارند. یعنی آدمی که دارد فیلم کوتاه میسازد، واقعا عاشق سینما است. مسئلهاش سینما است. در این فضا کلی آدم حسابی وجود دارد که به هر دلیلی ممکن است که پایشان به فیلم بلند باز نشود. همان حرفی که آقای اسماعیلی زدند، در همه جشنوارههای دنیا وقتی که یکی یک فیلم کوتاه درست و حسابی میسازد، اگر که از او حمایت شود و جایزه ای که به او میدهند جایزهای باشد که بتوان با آن کاری کرد و یک کمکی برایش باشد، شاید کلی سینماگر درست و حسابی بتوانیم داشته باشیم. یعنی این دامنه خیلی میتواند بازتر باشد. من انواع فیلمنامهها را میخوانم و بیشتر اوقات میبینم که فیلمنامههای کوتاه خیلی بهتر از فیلمنامههای بلند هستند. مثلا آدم میگوید که چه جالب این آدم از آن کارگردان فیلم بلند خیلی بیشتر کتاب خوانده و میفهمد و خیلی سلیقهاش هم خوب است، ولی خب آن بنده خدا فقط راه را پیدا نمیکند.
شما خودتان به این افراد کمک میکنید؟
پدرام شریفی: بله اگر بتوانم حتما این کار را میکنم ولی خب الان بحث سر پول و سرمایه است و این موضوع الان مشکل اصلی فیلمسازان ما است. کسانی که میخواهند فیلم خودشان را بسازند و به نظر میآید که خیلی فیلم خوبی هم از کار درمیآید، ولی سازوکاری برای آن نیست.
فیلمسازی به شما فیلمنامهای میدهد و میگوید که من اینقدر سرمایه برای ساخت فیلم کنار گذاشتهام و دیگر پول بازیگر ندارم، شما میپذیرید؟
پدرام شریفی: بله، صددرصد.
محمد اسماعیلی: من سال ۹۵ آقای شریفی را که دیدم متوجه شدم که ایشان پتانسیل بازی در فیلم من را دارند. البته آن زمان نمیشناختمش و وقتی که فیلمنامه را برایش فرستادم، حتی شمارهاش را از یکی از دوستان گرفتم. من وقتی با ایشان تماس گرفتم خودم را معرفی کردم و فیلمهایی که ساخته بودم را هم نام بردم و بعد که ایشان فیلمنامه را خواندند به من خبر دادند که قبول میکنند در فیلم من بازی کنند. هیچ رانتی این وسط وجود نداشت. من حتی آن زمان به این فکر نمیکردم که حتما باید یک رانت یا واسطهای این وسط داشته باشم. فقط این تصمیمگیری را به عهده خودشان گذاشتم.
قصیده گلمکانی: من در مورد استعداد میخواهم بگویم. بعضی بچهها میگفتند که حتما باید پارتی داشته باشی تا بتوانی موفق باشی. آقای اسماعیلی عکاس بودند و عکسهای خیلی خوبی دارند. حتی عکاسی را هم آکادمیک نخواندند و خودشان یاد گرفتند. یعنی یک استعدادی داشتند که آن را به هر شکلی پروراندند. الان با وضعیت اینترنتی که وجود دارد دیگر کسی نمیتواند بگوید که من امکانات ندارم، الان دیگر هر جای ایران تا یک حدی اینترنت وجود دارد. به نظر من بخشی از این به تنبلی فرهنگی ما مربوط میشود. خب راحتتر این است که راحت بشینیم و بگوییم که پدر من معروف نبود و من نتوانستم و یا چون پول نداشتم، نشد.
من سر غر زدنشان به آنها حق نمیدهم ولی بخشی را میگویم خب درست است اگر قصیده گلمکانی به یک بازیگر پیشنهاد بدهد خب به سبب شناختی که از پدرش وجود دارد، راحتتر می پذیرد تا اینکه مثلا فرد دیگری پیشنهاد بدهند.
پدرام شریفی: خب هر کسی یک زیستی دارد. باز هم به نظر من این هیچ ربطی ندارد. یعنی من به عنوان کسی که به او پیشنهاد میدهند، اگر قصیده گلمکانی را ندیده باشم و به من پیشنهاد بازی بدهد، بعد من فیلمنامه را بخوانم و به نظرم بیخود بیاید، ممکن است که مثلا اگر آدمی باشم که بخواهم نپذیرم، شاید محترمانهتر قبول نکنم ولی، باز سر کارش نمیروم چون به نظر من جنم آن آدم خیلی مهم است. این بخش که خود آدم چه کار میکند خیلی مهم است.
محمد اسماعیلی: خب مثلا خانم گلمکانی در جشنواره اسپانیا جایزه A گرفتند مگر آنجا پدرشان را میشناختند؟
پدرام شریفی: خب این قضیه در بازیگری که خیلی بیشتر میتواند باشد. باز من به عنوان کسی که حتی یک خطاط در خانواده نداریم چه برسد به کسی که آرتیست باشد، هیچ وقت به این فکر نکردم که فلانی به واسطه پدرش موفق است چون در نهایت ممکن است که ورود هر کس یک ماجرایی داشته باشد. اگر آن آدم جنم نداشته باشد و خودش کارش خوب نباشد، نمیتواند ماندگار شود. برای خود من هم این چالش بود، من با این که کارم را شروع کرده بودم میتوانستم مثل بعضیها شروع به غر زدن کنم ولی تصمیمم را گرفتم و به خودم گفتم که من نباید به کار کسی کار داشته باشم و به سمت هدفم حرکت کردم. انسان باید خودش شروع کند و کار کند اتفاقات خودشان در طول مسیر رخ میدهند.
۲۵۸۲۵۸
نظر شما