این معمار باتجربه ایرانی اکنون مدتی است که به ایران رفت و آمد دارد تا تجاربش را به جوانترها منتقل کند. از جمله ویژگی آثاری که این معمار طراحی میکند حضور تم شرقی در آنهاست. در ادامه بخشهایی از گفتگو با او را مرور میکنیم.
از او سوال میکنم که چه شد وارد دیزنیلند شدید؟ باری دیگر از واژه «شانسی» استفاده میکند و بیان میکند: شانسی شد که به دیزنیلند رفتم. در آمریکا با یک شرکت معماری روی کلیسا کار میکردم و مهندس سازه ما یک عرب بود که با هم دوست بودیم. پس از پایان آن پروژه بیکار میشدم. او به من گفت: «برو به دیزنی من قبلا در آنجا کار کردهام و استعفا دادم. الان شرکت خودم را دارم. برو شاید قبولت کنند.» من هم به آنجا رفتم و مصاحبه کردم و بالاخره من را قبول کردند. به من گفتند که ما مهندس میخواهیم. من هم گفتم من مهندس نیستم. گفتند: «خب پس به عنوان کمک مهندس کار کن»؛ این شد که استخدام و نقشهکش شدم و کم کم به معماری رسیدم. دیزنیلند خودش طراح نداشت و طرحها در مرکز خلاقیت دیزنی ارائه میشد. پس از یک سال مدیرکل تصمیم گرفت این شانس را به من بدهد که به مرکز خلاقیت بروم و تحت نظر استادان قوی دیزنی شروع به یاد گرفتن کنم.
جعفرینژاد ادامه داد: زمانی که وارد دیزنی شدم تمام کسانی که آن را ساخته بودند، هنوز زنده بودند. با آنها کمکم یاد گرفتم چگونه طراحی کنم و خلاقیت به وجود بیاورم. اکنون غیر از من دیگر کسی از افرادی که شانس کار کردن با آن اساتید را داشته، نیست؛ چون همه یا فوت کردهاند یا رفتهاند. زمانی که والتدیزنی ساخت تمپارکها را شروع کرد، هفت نفر از کسانی که در استودیوهای ساخت انیمیشن، کارتونهای دیزنی را میساختند برای طراحی تم پارکها آورد. این هفت نفر شروع کردند به آموزش و انتقال دادن آنچه که از خلاقیت و رویا در استودیوهای انیمیشن مطرح بود. من شاید آخرین نفری باشم که توانستم با آن اسطورهها کار کنم. آن اساتید شامل جان هنچ، رولی کرامپ، کن اندرسون و... بودند. کن اندرسون رییس کل انیمیشن دیزنی بود که من دو سال با او در نمایشگاه جهانی افریقا کار کردم. با جان هنچ نیز پروژههای زیادی داشتم که یکی از آنها در مراکش بود.
کپی نمیکنم، الهام میگیرم
در ادامه بحث استفاده از فضای معماری خاورمیانه و حتی گاهی استفاده از فضای محل قدیمی زندگیاش در اراک را با او در میان میگذارم. کمی مکث میکند و سپس میگوید: آهان ... در بازار فرانسه و تم پارک پاریس از معماری ایران استفاده زیادی کردم؛ البته اینطور نبود که بنای ساختمانهای ایران یا تهران را در آنجا پیاده کنم. بلکه بیشتر روحیه معماری اسلامی و خاورمیانه را اجرا میکردم؛ چون همانطور که گفتم من هیچ وقت کپی بلد نیستم و روحیهای که در محل مورد نظر به وجود میآوردم در فضا حس میشد و مخاطب احساس میکرد در آن لحظه واقعا در خاورمیانه یا مراکش است.
او در همین راستا خاطرهای را تعریف میکند و میگوید: نمایشگاه جهانی مراکش را که کار کردم پسری را دیدم که در یکی از کوچه باغهایی که طراحی کرده بودم نشسته است. به او گفتم اینجا چکار میکنی؟ گفت: «یاد خونمون افتادم»؛ در واقع به گونهای حس و حال محل زندگی آن پسر بچه در آن محل پیاده شده بود که یک مراکشی فکر میکرد در قلب آمریکا در خانه خودش است. اینگونه نیست که ساختمانها را درست همانگونه که هستند پیاده کنم. کار من همانند فیلم است؛ میتوان گفت از فضای محل مورد نظر الهام میگیرم. به همین دلیل معماران تم پارک اگر به عنوان مثال قصد پیادهسازی محیط و حال و هوای ترکیه را دارند، مخاطب باید احساس کند که در کوچه پس کوچههای آنجا راه میرود.
از او سوال میکنم که ایده طراحی معماری خاورمیانه را خودش پیشنهاد میداده یا از او درخواست میشده است؟ پاسخ میدهد: ایدههایی که میدادم همه دست خودم بود و کسی درخواست نمیداد، کسی هم با خلاقیتی که به کار میبردم مخالفت نمیکرد. اینکه من در یک پروژه از تم خاورمیانه استفاده میکردم، این ماهیت تنها برای یک قسمت بود، مثلا در تم پارک پاریس قسمت ورودیاش که بازار بود با تم خاورمیانه طراحی شده بود، سپس وارد فضای آفریقا میشدیم و بعدش قسمت کابوی آمریکا بود. درواقع هر بخش داستان خاص خود را داشت و انگار که از منطقهای به منطقهای دیگر مسافرت میکردیم.
۲۴۱۲۴۱
نظر شما