خدا نگذرد از کسانی که انقلاب و اسلام را در ظاهری ترین امور خلاصه کردند و بسیاری را به دلیل همین سطحی نگری ها از این مفاهیم رماندند. بیش از یک دهه زمان لازم بود تا بسیاری از همان جوانان بی آلایش که گمان می کردند برای حفظ دین خدا تلاش می کنند دریابند به کار گل گماشته شده بودند و جد و جهدشان نه رضایت خدا را در پی دارد و نه خوشنودی خلق خدا را. اما این پایان کار نبود.
این درست که آستین کوتاه دیگر ننگ و عار محسوب نمی شد و مدیران فرهنگی همه هم و غم خود را به کار می بستند تا بدیل داریوش اقبالی و ابراهیم حامدی و سیاوش قمیشی را به خورد خلق الله دهند اما هنوز هم اهل ظاهر پر زور بودند و می توانستند به جای آستین کوتاه و نوار کاست چیزهای دیگری را بنشانند و رونق مسلمانی ببرند. یکی از این ظواهر، حضور زنان در ورزشگاه ها بود.
چنان تصویر خوف انگیزی از حضور آنان ارائه می کردند کانه با ورود آنان به استادیوم ها درهای بهشت بسته می شد و مردم همه می جهنمیدند. تا وقتی که پای زنان به استادیوم آزادی باز نشده بود اهل ظاهر برنده بازی بودند اما دیروز هر آنچه رشته بودند پنبه شد.
زنان وارد استادیوم شدند.نه پرچم سلطنت طلبان در دستشان بود و نه پرچم سازمان های بدنام سیاسی. پرچم جمهوری اسلامی ایران در دستشان بود و همراه با بقیه هم وطنانشان می خواندند: شهیدان پیچیده در گوش زمان فریادتان...
زمره عبوس زهد از همین می ترسیدند. می ترسیدند حقیقت نقاب بردارد و تبلیغات دروغین آنان نمایان شود. آن ها نه به نظام ربوی بانک ها کاری دارند که نان حلال هشتاد میلیون ایرانی را شبهه دار کرده و نه به نظام آموزشی که تبعیض و نابرابری را ترویج می کند و شکاف طبقاتی را عمیق تر.
آن ها مکلفند از ظواهر دفاع کنند و به ظواهر حمله کنند. این که مامور به این کار هستند و یا از سر احساس وظیفه به چنین اموری می پردازند موضوع این یادداشت نیست اما این قدر می توان گفت بازی به پایان نرسیده.روزگار از این شعبده ها در آستین بسیار دارد. باید منتظر ماند و دید بعد از حضور زنان در ورزشگاه چه چیز دیگری بنیاد ایمان این دوستان را متزلزل می سازد.
۴۱۴۱
نظر شما