کیمیایی سیسال است دورهاش گذشته،پس چرا هنوز فیلم میسازد؟ در «قیصر» و«گوزنها»، «دندان مار» گروه خوبی داشته که فیلمهایش درآمدند، «سرب» متعلق به فیلمبردار و طراح صحنه است. فلسفه بافیهای مهرجویی بیمعنی شده، استاد دیگر تمرکز و حال ندارد، چرا فیلم میسازد ؟ خسرو شکیبایی را از «هامون» بگیرید فیلم نصف میشود. شازدهها و روشنفکرها نباشند فرمانآرا سوژهای برای کارکردن ندارد. چرا کسی از بازیهای نمایشی بیضایی ایراد نمیگیرد؟ چراکسی به زبان فیلمهای بیضایی نمیگوید تصنعی ؟ آخرین فیلم قابل دیدن مهرجویی و کیمیایی کی بوده است ؟ فیلمهایشان مقوایی و اداست ، در دنیای ذهنی خود گیر کردهاند، اگر یک مشت نویسنده و شیفته مرعوب نبودند این قدر مطرح نمیشدند و.....
احتمالا از این نمونه حرفها بیمصداق وگذری که اغلب از موضع دانای کل و برای جلب توجه ادا میشود و بیشتر برای اظهار فضل است، همه ما شنیدهایم. حرفهایی که متاسفانه گاهی گویندگانشان هم آدمهای شناختهشدهای بوده و هستند، در شبکههای تلویزیونی و فضای مجازی خیلی هم رواج دارد. البته معتقد نیستم بزرگان تنها به اتکا سابقهشان از نقد و انتقاد مصون باشند اما کمترین توقع از مدعیان فرهنگ، داشتن حافظه تاریخی و رعایت حداقل انصاف و استدلال در قضاوتهایشان است.
بزرگان به این دلیل بزرگ شدهاند که کاری کردهاند و تاثیری داشتهاند.اگر قرار است آنها را نقد کنیم اولین وکمترین شرط حفظ احترام است. تاریخ با فضل فروشی کسانی که حمله به بزرگان را نشانه بزرگی میدانند تغییر نمیکند،شاید تنها مدتی فضا غبارآلود شود، برای آنهایی که نمیدانند یا نمیخواهند بدانند. به یاد بیاوریم، جنجالهایی که تعدادی از منتقدان هنگام نمایش «وقتی همه خوابیم» بهرام بیضایی در جشنواره فیلم فجر ۱۳۸۷ به راه انداختند که بیش از نقد اثر، نمایش منتقدان به نظر میرسید. یا حرفهای عجیب منتقد همیشه محبوب تلویزیون که آنچنان به ستاره شدن علاقهدارد که گاهی نقدهای سالهای پیش خود را هم از یاد میبرد.
درست است که فیلمها اخیر مهرجویی آشفته است اما چه سینماگر دیگری را سراغ دارید که ۳۵ سال با «گاو»،«دایره مینا»، «اجاره نشینها»،«هامون»، «لیلا»، «درخت گلابی» و «مهمان مامان» در اوج سینمای ایران باشد. کیمیایی قطعا بسیاری از دوستداران سینما را مدتهاست ناامید کرده ، با این وجود «قیصر»، «گوزنها»، «سرب»، «دندان مار»، حتی«گروهبان» و فصلهایی از «ضیافت» و «سلطان»، فراموششدنی هستند؟ آیا سینمای ملی نمونهای بهتر از «باشوغریبه کوچک» داشتهاست؟ حکایت غریب و ساختار درخشان روایی و بصری «مرگ یزدگرد»، «مسافران» یا سنجیدگی و دقت در اجزای «سگ کشی» دستاورد اندکی است؟ آیا خلاقیت، پالودگی و هدفمندی غیرقابل تکرار کیارستمی در «مشق شب» ، «کلوزآپ نمای نزدیک»، «زیردرختان زیتون»، «طعم گیلاس» و «کپی برابر اصل» یا تسلط تقوایی بر داستانگویی و فضاسازی در «ناخدا خورشید» و «ای ایران » و یا مرگ آگاهی در کنار شور زندگی تنیده شده در بافت «بوی کافور، عطریاس» و «خانهای روی آب» فرمان آرا که با آشنایی به فضا و سبک زندگی روشنفکری آمیخته شده را میتوان نادیده گرفت و کم اهمیت شمرد؟
با تمام این اوصاف حتما تمام فیلمسازان بزرگ و موثر تاریخ سینمای ایران هم قابل نقد هستند و باید نقد شوند اما نباید فراموش شود آنها نه موظفند و نه میتوانند که همیشه شاهکار و فیلمهای درخشان خلق کنند. مهرجویی ، کیمیایی، تقوایی، کیارستمی و فرمانآرا کارهایشان را کردهاند و تاثیرشان را گذاشتهاند و اگر نقدی هرچند تند و تیز هم برآثار متاخر آنها وارد است، نباید جایگاهشان فراموش شود...حتی اگر حرمت امامزاده را متولی نگه نداشته باشد.
* منتشر شده در روزنامه همشهری . ۲۰ آذر ۱۳۹۸
۲۴۱۲۴۱
نظر شما