ولی اینقدر در این روزها در مورد چک استراماچونی حرف زده شده است که کلی به اطلاعات من افزوده شده است. گویا قرارداد ایشان یک میلیون و ششصد میلیون یورو یعنی 22 میلیارد تومان است. سفیر و وزیر و احتمالا چندین کاروان متخصص امور مالی و تحریم و وکیل در کنار رئیس بانک مرکزی وارد کار شدند تا پول جناب استراماچونی را بپردازند.
ما ملت جالبی هستیم. مردم ما با آلودگی دسته و پنجه نرم میکنند، روزهاست که مدارس تعطیل شده است، بوی گند شهر را گرفته است و کسی نمیداند از کدام چاله بو میآید. خانوادههای بیشماری درگیر مشکلات دارو و درمان هستند و مشخص نیست تا به حال چند نفر به خاطر نبود دارو جانشان را از دست دادهاند. اما ما بسیار شیک و مجلسی تلاش میکنیم برای حفظ تیم استقلالمان و اهتزار پرچم آبی در ورزشگاهمان مربی خارجی هم داشته باشیم؛ نه تنها استقلال که پرسپولیس برانکوی کرواسی را دارد و سالها نیز کیروش پرتغالی سر مربی تیم ملیمان بود.
من به عنوان یک دانشگاهی اعتراف میکنم اگر آب و هوای شهرتان خراب است، اگر حمل و نقل عمومی ندارید، اگر مشکل دارو دارید، اگر سیل می آید، اگر فاضلاب شهر گرفته است، اگر اقتصادتان ایراد دارد، اگر تولیدات داخلی بی کیفیت است، اگر کسی را ندارید مربی تیمهای کشورتان کنید و اگرجامعه پر است از مشکلات اجتماعی و خشونت و هزار درد بی درمان دادش را سر دانشگاه بکشید. اصلا دانشگاه درست شده است انسانهایی تربیت کند که مشکلات کشور را حل کنند. مدیران و فارغ التصیلانی که نمیتوانند مشکلات را حل کنند مانند بازیکنان تیمی هستند که نمیتواند گل بزنند. بازیکنی که بلد نیست گل بزند یا بازی بلد نیست، یا مربی درست و حسابی ندارد، یا زمین تمرین ندارد، یا مریض و معیوب است و باید درمان شود یا کارش چیز دیگری است و به اشتباه مثلا با پارتی و سهمیه وارد تیم شده است.
وظیفه دانشگاه آموزش درست و پژوهش درست است. بعد از راه افتادن موج مقاله سازی در دانشگاهها، آموزش نیم بند هم از دانشگاهها رَخت بست، ولی پژوهش جایش ننشست. دانشگاهی که از پژوهش خالی شد مانند درخت بی برگی است که نمیتواند فتوسنتز کند. متاسفانه در این سالها به دلیل سیاستهای نادرست به جای انجام پژوهش درست، اغلب دانشگاهیان و دانشجویان به مقاله سازی رو آوردند. همین دکههای مقاله سازی روبروی دانشگاه شاگردان خود ما هستند. هر پژوهشی به پژوهشگر، مواد و وسایل پژوهش نیاز دارد. ما به پژوهشگرانمان – یعنی دانشجویان دکتری - یک ریال پول نمیدهیم. تازه آخر کار هم آنها را به خاطر انجام کار بیشتر به جرم "اضافه سنوات" نقره داغ میکنیم.
تصور کنید میخواهید خانهای بخرید و فروشنده به شما میگوید که به جز یک سرپرست، ریالی به کارگران و مهندسان و نقشه کشان پول نداده است و تمام مواد به کار رفته هم از کارگاه همسایه کش رفتهاند؛ آیا شما حاضرید آن خانه را بخرید؟ آیا به آن ساختمان اعتماد دارید؟ آیا میدانید که دولتهای ما برای پژوهش چقدر هزینه میکنند؟ بودجه سال 98 گرانتهای پژوهشی دانشگاه تهران با حدود 2041 عضو هیئت علمی و پذیرش سالانه 7000 دانشجوی کارشناسی ارشد و 1200 دانشجوی دکتری فقط 12 میلیارد تومان است! یعنی نصف درآمد جناب استراماچونی! تازه هنوز ما از حقوق بازیکنان، هزینههای اردو و زمین اطلاعی نداریم. در دانشگاه تهران گرانت پژوهشی از زمان اجرا شدن طرح گرانت (یعنی از زمان استخدام من نزدیک بیست سال گذشته) از 200 هزار تومان بالاتر نرفته است، در حالیکه حقوق سی تا چهل برابر افزایش داشته است.
با این اوضاع و احوال انتظار دارید که دانشمندان و فارغ التحصیلان و مدیران ما "بوشناسی" هم بلد باشند، آلودگی را رفع کنند، حمل و نقل عمومی راست و روست کنند، محیط زیست را بفهمند و به مردم زیستنی محترمانه و اخلاق مدار بیاموزند؟ به جرات میتوانم بگویم که تنها جایی که ما تحصیل کردهها خوب پیشرفت کردهایم و گاهی هم دانشجویانمان دزدکی از ما میآموزند کشف "بوی پول" است. فقط یک مثال آن همین قانون جریمه اضافه سنوات است که من فکر میکنم فقط افرادی با دانش هوش مصنوعی است که میتوانند چنین روشهای خلاقانه "پول یابی" را برای اداره یک دانشگاه کشف کنند. رئیس جمهور حق دارد از دیگر کشورها برای استفاده از دانش ما در هوش مصنوعی دعوت کند.
نتیجه گیری اخلاقی: مهم آبی دلتان است، بیخیال آسمان.
* استاد دانشگاه تهران
نظر شما