روسای جمهور آمریکا باید بدانند که هرچه کمتر در خصوص رویاهای خود سخن بگویند بهتر است.

دوگ باندو
هیاهو در خیابان های قاهره به ریاست جمهوری حسنی مبارک گند زد و ماجرا تمام شد. سقوط هر دیکتاتور باید آمریکایی ها را خرسند کند. پیش بینی ها حاکی از این است که در همین چند هفته آتی چند دیکتاتور دیگر هم در خاورمیانه و یا جهان اسلام جام وداع را سرخواهند کشید. با این همه بازی در مصر و مکان های دیگری که خیزش های عمومی را پشت سر گذاشته و یا پیش روی دارند، تازه آغاز شده است . سخت ترین پرسش در هر انقلاب این است که چگونه پایان خواهد یافت؟ متاسفانه باید بپذیریم که در اغلب موارد خیزش های مردمی در اعتراض به رژیم های سرکوبگر منجر به روی کار آمدن دیکتاتورهایی تمام عیار تر می شود.

واشنگتن در آنچه که در مصر رخ داد، اندکی چیزی بیش از یک تماشاچی صرف بود. جان آلترمن از مرکز تحقیقات استراتژیک و تحقیقات بین الملل در این خصوص می گوید: نه معترضان مصری و نه دولت ذره ای بر سیگنال های داده شده از سوی واشنگتن حساب باز نکردند. معترضان کار خود را کردند و حسنی مبارک نیز همان کاری را انجام داد که از دستش برمی آمد: سقوط .

حقیقت این است که ایالات متحده در این قبیل شرایط نه گزینه های خوب و نه خوبتر در چنته ندارد. در تاریخ نام واشنگتن با نام دیکتاتورها گره خورده و اکنون فرصت آن فراهم شده که واشنگتن فاصله خود را با این قبیل افراد معلوم الحال زیاد کند. هرگونه تلاش برای حمایت از فرد یا گروه خاصی هم در این قبیل شرایط نتیجه عکس می دهد. واشنگتن سالهاست که در مسیر اشتباه قرار گرفته و اکنون زمان ایستادن در قسمت صحیح تاریخ است . مساله مهم دیگر این است که نام ایالات متحده با مطالبه های دموکراتیک در کشوری به غیر از خود آمریکا، نامانوس است . در لبنان رهبر دروزی ها ولید جنبلاط اخیرا به حزب الله پیوست تا دولتی را کنار بزند که واشنگتن چهارشانه پشت سر آن ایستاده بود. جنبلاط یک بار در سخنان قهرآمیز خود نسبت به واشنگتن گفت: چرا باید به نصیحت های آمریکا که در قالب دفاع از دموکراسی مطرح می شود، گوش فرا دهیم؟آنها که سابقه حمایت از دیکتاتور را در پرونده خود دارند، چیزی برای آموختن به ما در چنته ندارند.

همزمان توجه داشته باشید که ایالات متحده ترس از دست دادن متحدان را هم در دل دارد . آمریکایی ها از هم اکنون برای انتخابات ریاست جمهوری دورخیز کرده اند. قابل پیش بینی است که مایکل هوکابی کاندیدای بالقوه جمهوری خواهان در انتخابات آتی خود را برای انتقاد جانانه از دولت باراک اوباما به واسطه عدم حمایت از حسنی مبارک مهیا کرده است. در چند سال اخیر نقدهای فراوانی بر اهمیت ژئوپولتیک این قبیل مرزبندی های فرامنطقه ای وارد شده و البته که این ماجرا امروز از اهمیت کمتری نسبت به روزهای جنگ سرد برخوردار است. حقیقت آن است که تولید کنندگان نفت مستقر در خاورمیانه در هر حال به همراه نفت انتظار صادرات ارزش های خود را هم دارند. حتی گروه هایی مانند اخوان المسلمین هم که از سوی غرب به تندروی شهرت دارند، از حمله به ایالات متحده استقبال نمی کنند و البته که به تبعات آن هم آشنایی دارند. برخی آمریکایی ها برای حضور در منطقه اسرائیل را بهانه می کنند اما حقیقت این است که این رژیم هم در این سالها آنقدر از نظر نظامی فربه شده که بتواند از خود دفاع کند.

با فضایی که امروز در آن قرار گرفتیم ، دولت باراک اوباما باید بر غیرممکن بودن خلق تغییرات سیاسی جدی در کشورهایی که هزاران فرسنگ از واشنگتن فاصله دارند، اغراق کند. وقت آن فرا رسیده است که واشنگتن از دموکراسی حمایت کرده و رابطه دوجانبه مسالمت آمیز با دیگر ملت ها و دولت ها را توشه راه کند. کاخ سفید باید پای خود را از مداخله های درون کشوری بیرون کشیده و نه تلاشی برای پایین کشیدن دیگری از اریکه قدرت کند و نه تقلایی برای به قدرت رساندن محبوب خود. واشنگتن ید طولانی در حمایت از بیگانگان نه چندان محبوب در نزد ملت ها برای تامین منافع خود دارد. گاه همین آقایان کاخ سفید نشین در مقام انتخابی سخت قرار می گیرند: ترجیح جوزف استالین بر آدولف هیتلر را به یاد آورید.

در بسیاری از این موارد هم تامین منفعت زودگذر ارزش نقض ارزش هایی را نداشته که واشنگتن داعیه دار آن بوده و است. دانیل اولیور که در زمان ریاست جمهوری ریگان مقامی دولتی را در اختیار داشت در این خصوص می گوید: مردم مصر منفعت کبیر خود را در آزادی مدنی و فردی دانستند و آن را محقق کردند. در این مسیر هم اندک توجهی به منافع ملی ایالات متحده نداشته و ندارند.

درک این حقیقت سخت است که چرا ایالات متحده برای تامین منفعت های کوتاه مدت خود مصری ها را در زنجیر دیکتاتور نگاه داشت . این استراتژی همان گونه که پیش بینی می شد، خصومتی از آمریکایی ها را در دل مردمان مصر کاشت. حتی زمانی که دولت در ایالات متحده به شکل موقت دوستانی را در دولت های برای خود خریداری می کند باز هم آنها با توسل به حافظه تاریخی که دارند بدل به دشمنانی می شوند بالفعل. تجربه ایران در سال 1979 را به یاد آورید: سقوط شاه که دوست ایران بود و روی کار آمدن دولتی که حتی چشم دیدن کاخ سفید را هم بعد سی سال ندارد. ایالات متحده هر بار برای اصلاحات به زور متوسل شده و ابتکار بازی را در نظامی گری در دست می گیرد، ظاهرا نتیجه بهتری را به خود اختصاص می دهد. البته نتیجه همواره آنگونه که پیش بینی می شود نیست.

تخریب آسان است و بازسازی سخت. در عراق پس از حمله سال 2003 میلادی ایالات متحده حداقل 200 هزار نفر جان خود را از دست دادند. 2006 را به یاد آورید، دولتمردان آمریکایی نتیجه انتخابات عمومی را که به نفع حماس بود، نپذیرفتند. بنابراین نسبت تعصب هم به نسبت حماقت قبلی اضافه شد. همواره ماحصل تغییرات ناگهانی خشونت و سرکوب است . واشنگتن از این پس باید بازی زیرکانه ای را در پیش بگیرد. نه باید با جریان های دموکراسی خواهی مخالفت کند و نه باید آنها را که برخلاف منافع ملی اش هستند، ترغیب کند.

واشنگتن نشین ها باید بدانند که زمان دیکته کردن اوامر به این و آن گذشته است. باید به این توهم پایان داد. روسای جمهور آمریکا باید بدانند که هرچه کمتر در خصوص رویاهای خود سخن بگویند بهتر است.
آنها که در مصر و یا خاورمیانه نشسته اند استحقاق آزادی را دارند. حقیقت اما این است که واشنگتن باید بر ناتوانی خود در تاثیرگذاری بر تحولات منطقه اذعان کند.
ریل کلیر 26 فوریه / ترجمه : سارا معصومی

 48

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 133370

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 11 =