هانس ابینگ اقتصاددان هنر و هنرمند معاصر کتابی نوشته است با نام «چرا هنرمندان فقیرند؛ در آمدی بر اقتصاد استثنایی هنر» و در آن به سوالاتی چون هنر چیست و چه کسی هنر را تعریف میکند؟ ارزش هنر در چیست؟ چه عواملی یک هنرمند را فقیر یا ثروتمند میکند؟ چرا به هنر علاقه داریم و از آن حمایت میکنیم؟ پاسخ داده است. این کتاب را حمیدرضا ششجوانی و لیلا میرصفیان ترجمه کردهاند و در نشر علمی فرهنگی منتشر شده است. «چرا هنرمندان فقیرند» پیش از این با همین ترجمه از سوی انتشارات تحقیقات نظری منتشر شده است. ابینگ سال ۱۳۹۵ در ایران درباره اقتصاد گالری داری و بهطور کل اقتصاد هنرهای تجسمی با تکیه بر این کتاب تالیفی خود سخنرانی کرده است.
با حمیدرضا ششجوانی گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
به نظر شما چرا بسیاری از هنرمندان و هنر دوستان معتقدند که نمیتوان روی هنر قیمت گذاشت؟
حرفشان درست است به این دلیل که قیمت، همه ارزشهای هنر را در خود متبلور نمیکند. گرفتاری اقتصاددانها هم همین است که باید یکسری ارزشها را به رقم درآورند؛ نه این که این ارزشها را نشناسند بلکه قادر نیستند آن را به رقم تبدیل کنند. چون آن چه که قیمت را توضیح میدهد واحدی است که ارزشهای دیگر هنر را پشتیبانی نمیکند. فرض کنید ارزش میراثی و آموزشی این هنر را هم میدانیم ولی قادر نیستیم آن را به رقم تبدیل کنیم. یعنی دربازار کسی بایت ارزش میراثی هنر پول نمیدهد. قیمت بازتابدهنده ارزش بازاری است درحالی که سایر ارزشها را پشتیبانی نمیکند.
ولی این اتفاق همچنان رخ میدهد و ما شاهد این هستیم که قیمتگذاری روی آثار هنری انجام میشود.
بله به این دلیل است که باید در بازرا فروش برود. ما ارزشهای بازاری و غیربازاری داریم. ارزشهای غیربازاری هنر بسیار بیشتر از سایر کالاها است.
آنطور که من با خواندن کتاب «چرا هنرمندان فقیرند» متوجه شدم ابینگ میگوید هنر نباید به دنیای مادیات تعلق داشته باشد؟
نویسنده توضیح میدهد که چرا اکثر هنرمندان فقیرند؛ یکی از دلایلی که برای این امر برمیشمرد این است که هنر مقدس شمرده میشود و از این رو هنرمندان حاضرند برای آن فداکاری کنند و از گرفتن پول بگذرند، به جای این که درآمد ریالی کسب کنند درآمد روانی به دست آورند و میتواند در کنارکار هنری مثلا کارمند باشد.
مفهومی وجود دارد به نام جریمه درآمدی که در بین هنرمندان بسیار زیاد است؛ یعنی من هنرمندم، لیسانس دارم، با این سن و با این پایگاه طبقاتی و همه اینها با کارمند اداره پست که لیسانس دارد و شبیه من است برابر است اما او ماهی چهار میلیون دریافتی دارد و من ماهی دو میلیون، حد فاصله بین این دو را جریمه درآمدی میگویند. هنرمندان به این دلیل که هنر را مقدس میدانند حاضرند فداکاری کنند و از بخشی از درآمدشان بگذرند و جریمه درآمدی بدهند. یکی از دلایل فقیر بودن هنرمندان بالابودن این جریمه درآمدی است.
بخشی از کتاب هم به اهمیت هدیه دادان به هنرمندان اختصاص دارد. این هدیه دادن شبیه همان پول خرید و فروش آثار نیست؟
خیر. چون در ایران چنین فضایی کم است شاید این موضوع کمی گنگ به نظر برسد. مثلا در کشوری مانند آمریکا بسیاری از کارهای هنری که انجام میشود یا کمکهایی که به هنر صورت میگیرد به این دلیل است که مالیاتشان کمتر میشود. اینها را جزو حوزه هدیه در نظر میگیرند. بسیاری دوست دارند اسپانسر هنر شوند زیرا در پرداخت مالیات و پرستژشان تاثیر دارد. از این رو حجم هدیه در بازار هنر و هزینههای مصرفی هنر در کشورها مختلف بالا است. مثلا ممکن است پنجاه درصد پول بازار کار شامل هدیه شود؛ یعنی پنجاه درصد درآمد هنرمندان از پول این هدیه تهیه میشود.
چرا باوجود پایین بودن درآمد این رشته هنر تا این اندازه جذاب است و مردم بسیاری به این سمت گرایش دارند؟ موضوعی که نویسنده در کتاب هم به آن اشاره کرده است.
همانطور که هنر مقدس است، هنرمند هم مقدس میشود. یعنی هنرمند ربطی به جهانی دارد که جهان مادی نیست. دلیل دیگرش این که هنرمندان درآمد روانی به دست میآورند یعنی به جای این که پول کسب کنند حال خوبی پیدا میکنند.
یعنی جایگاه اجتماعی بالاتری به دست میآورند؟
عموما این طور است؛ ولی در جامعه ما که ارزشهای مادی مطرح است که چنین نیست.نکته دیگری که هست، یک فریبکاری برای هنرمندان وجود دارد، بدین صورت که هنرمندان خود را فریب میدهند و دیگران هم دچار این فریب میشوند و ما نمیدانیم یک هنرمند اگر چقدر زحمت بکشد قادر خواهد بود دیده شود، یکسال، پنج سال یا بیشتر.
ابینگ در این کتاب هرموضوعی را که بررسی میکند هم در مقام هنرمند و هم در مقام اقتصاددان هنر نظرات خود را ارائه میدهد. برایم جالب است که همزمان در این دو حوزه نظرات متضادی ارائه میدهد.
هانس ابینگ دوست و استاد من، فردی باهوش است و تحملش بالاست به نظرم موفقیت کتابش در این است که توانسته این حوزههای به ظاهر متناظر را با یک ترتیب لذت بخشی کنار هم بچیند.
در پایان اگر مطلبی مانده بفرمایید.
اولین بار دانشگاه هنر اصفهان و انتشارات تحقیقات نظری کتاب «چرا هنرمندان فقیرند» را در اوایل دهه نود در چند نوبت با تیراژ سیصد منتشر کرد و در نهایت حدود ۲۵۰۰ نسخه چاپ شد. تا این که این کار را به نشر علمی و فرهنگی واگذار کردیم. در فروردین ۹۵ کتاب بازبینی و صفحهرایی شده را به نشر تحویل دادیم که سه سال در نوبت نشر ماند و با خلف وعده فراوان مواجه شد. در عرصه هنر یک اثر هنری سه سال منتظر چاپ بماند بسیار ناراحت کننده است. در این سالها بازار نیاز داشت که بداند چه چیزهایی در جریان است و کتاب «چرا هنرمندان فقیرند» نیز جزو کتابهایی است که مرجع محسوب میشود.
از این گذشته مسائل دیگری که در این نشر وجود دارد این است که تلفظ اسامی خاص را به دلخواه خود تغییر میدهند. فردی که با او زندگی کردم و دوست من است و هزاربار دیدمش، نام آن را با اِعراب در کتاب مینویسم و اثر که چاپ میشود نام کمی تغییر کرده است و جور دیگری خوانده میشود. اگر در نحو جملات دست برده شود میگویم لحن ترجمهای بود و آن را تغییر دادند اما نمیدانم بر چه اساسی اسامی خاص را تغییر دادهاند.
انتشارات علمی و فرهنگی کتاب «چرا هنرمندان فقیرند؛ در آمدی بر اقتصاد استثنایی هنر» اثر هانس ابینگ با ترجمه حمیدرضا ششجوانی و لیلا میرصفیان را در ۵۶۸ در ۱۰۰۰ نسخه و با قیمت ۵۰۰۰۰ تومان منتشر کرده است.
۲۴۱۲۴۱
نظر شما