جشنواره شعر فجر بهخوبی و خوشی پایان یافت و سکهها تقسیم شد، مثل هر سال. اما جشنواره امسال با دو اتفاق همراه بود؛ خداحافظی یک چهره مهم و معرفی یک چهره جدید.
رئیس فرهنگستان هنر، علی معلمدامغانی از عالم شعر خداحافظی کرد و رئیسجمهور نیز شعر خواند.
علی معلمدامغانی: «سالیان درازی است که بنده در سلسله اهل شعر خدمت میکنم اما امروز سرزمین ما مملو از شاعرانی است که فرصت از آن آنان است. بنده از اینرو با دنیای شعر خداحافظی میکنم اما در عرصههای دیگر در خدمت شما
هستم.»
1- اصلاً فکرش را نمیکردم که اوضاع اینگونه باشد که از چهارگوشه مملکت شاعر بیرون بریزد. «مملو» یعنی لبریز. یعنی اگر مملکت یک تکان بخورد، کرور کرور شاعر از چهارگوشهاش میریزد بیرون.
2- معمولاً وقتی ورزشکاری از تیره قهرمانان، سنش بالا میرود، برایش یک مسابقه نمادین تشکیل میدهند و او رسماً با ورزش خداحافظی میکند. غالباً هم اینگونه است که طرف چهارگوشه زمین ورزش را میبوسد و میرود. اگر یک شاعر بخواهد با شعر خداحافظی کند، باید چگونه خداحافظی کند؟ آیا باید چهارگوشه کاغذ A4 را ببوسد؟
3- البته گاهی هم ورزشکاران بهدلیل مصدومیت و آسیبدیدگی از ورزش خداحافظی میکنند. نگرانم، نکند استاد دچار مصدومیت شده باشند.
4- حالا بعد از خداحافظی استاد از شاعری، وقتی شعر به سراغ ایشان بیاید، باید چه کنند؟
شاعر تازهای که به عالم ادبیات در همان جلسه مذکور معرفی شد، در مصرع اول شعرش گفته است: «ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم». کاش استاد معلم به این زودی از عالم شاعری خداحافظی نمیکردند تا دستکم برای شاعران جدید توضیح بدهند که رستم و آرش آدمهای مهم و خوبی بودهاند، اما فرهاد اساساً چندان وجیهالمله نبوده و سابقه درستی در ادبیات ما ندارد.
26
نظر شما