مجتبی نشست و سفره دلش را برای مان باز کرد. او هر چه داشت برای مان گفت. از ماجرای اعتیادش تا... او گفت اما خیلی هایش برای ما قابل انتشار نبود اما همین گفت و گو پر از نکات آموختنی است.

فرهاد عشوندی ، علی آخوندان و امیر عباس واسعی:« حالم به هم می خورد از اینکه همیشه شب داربی زنگ می زنند آقا مجتبی بگو چه جوری با مشت زدی تو دهن فلانی...»

و او مجتبی محرمی است. یکی از نوابغ فوتبال ایران. مجتبی به بهانه نوروز ساعاتی را مهمان خبرآنلاین بود و سیر تا پیاز زندگی اش را بازگو کرد. خواندن این مصاحبه شاید بیش از همه برای فوتبالیست های جوان پر از درس هایی بزرگ باشد. اسطوره ای که پای بساط نابود شد و حالا هرچه می کوشد برایش سخت است که بتواند به زندگی عادی برگردد. او که نامش برای همه عزیز است اما خودش به این چوب که روزگاری را به تباهی گذرانده باید کنجی خزیده باشد.

من ریزه را می گذاشتند تو گل

جثه ریزی داشتم. از بچگی خیلی ریزه ، میزه بودم. چون کوچولو بودم می گفتند بچه تو وایستا تو دروازه . بچگی و فوتبال با توپ پلاستیکی ، این شروع فوتبالم بود. از صبح ول بودیم تو کوچه و می دویدیم دنبال توپ پلاستیکی . راستش اصلا فکر نمی کردم فوتبالیست بشوم . کم کم پایم باز شد به زمین خاکی های پایین محل مان تو خیابون استخر. از همه کوچک تر بودم برای همین می گذاشتندم توی دروازه. شروع فوتبالم اما اینجوری شد که رفتم تمرین تیم راه آهن تو زمین اکباتان . آقای امیر ابوطالب داشت تست می گرفت. تا فرستادم توی زمین و اولین توپ را زدم گفت بچه بیا برو بیرون. فکر کردم ردم کرده ، گفتم بابا من که تازه اومدم. واقعا همان اولین توپی بود که داشتم می زدم. واقعا بی دلیل نیست می گویند طرف با یک بغل پا می فهمد بازیکن می شوی یا نه!

اینجوری شدم دفاع چپ

بعد از چند وقت که تو راه آهن بودم ، رفتم به تیم شاهین. در شاهین من فوروارد بازی می کردم. آن موقع مهدی دینورزاده  در تیم چپ بازی می کرد و شکورزاده هم سمت راست بود.  یک بازی ها شکورزاده  مصدوم مصدوم شد ، دینورزاده رفت راست و من را هم گذاشتند چپ و الکی ، الکی از بازی من در این پست خوش شان آمد و من شدم دفاع چپ . اصلا چپ پا نبودم. راست پا بودم اما با پای چپ هم می توانستم ضربه بزنم . ولی بعد ها طوری شد که همه فکر می کردند مجتبی از بچگی چپ پا بوده .

قصه من و پرسپولیس

چند وقتی در شاهین بازی کردم که سن سربازی ام رسید. رفتم عشرت آباد ، گفتن باید بروی سیرچ کرمان. نشستم کنار کسی که مامور گرفتن دفترچه ها بود و کلی التماس کردم تا دفترچه ام را پس گرفتم و توانستم خودم را بیاندازم زندان قصر. رسته ام شده بود دژبانی و باید کشیک می دادم. با هر زحمتی بود توانستم بروم در تیم نیروی زمینی . خدمتم را در این تیم گذراندم.  بازی های نیروی زمینی در امجدیه انجام می شد. علی آقا هم چون اتو سورتمه به ورزشگاه نزدیک بود ، می آمد و بازی های تیم ر می دید. او از بازی من خوشش آمده بود و وقتی خدمتم تمام شد خواست که به پرسپولیس بروم. برای من هم چی بهتر از اینکه به خواست علی آقای پروین بروم پرسپولیس؟

آقا مجتبی در جبهه

قصه زندگی برایم همه جوره رقم خورده است. چند ماهی هم رفته ام جبهه . جنوب خدمت کردم. آنجا هم دژبان بود. تازه عملیات هم بودم. ببین دستم را سوخته. می بینی؟ تانک مان را در یکی از عملیات ها زدند و همه آتش گرفتیم. تمام بدنم را آتش سوزانده است. تانک مان داشت منفجر می شد که من پریدم بیرون...« مجتبی این ها را می گوید و وقتی نگاه متعجب همه حاضرین در اتاق را می بیند ، خودش خنده اش می گیرد و می گوید ، شوخی کردم جای سوختگی آب جوش است. شیطونی های بچگی ها باعثش بوده. جبهه رفتم اما هیچ وقت در عملیات حاضر نبودم. فقط دو سه ماهی رفتم منطقه چون سرباز بودم و بعد برگشتم به تهران.»

چرا شماره 8 می پوشیدم و چرا نمی پوشیدم!

آن روزها مد بود خیلی ها شماره 10 می پوشیدند. شماره 7 هم در دنیا روی بورس بود اما در دهه ای که من بازیکن شدم ، چند نفری بودند که شماره 8 برای شان عزیز بود. مثلا خود من چون لوتار ماتیوس شماره 8 می پوشید، این شماره را انتخاب کردم و برایم عزیز شد. البته در تیم ملی این پیراهن را بازیکنان بزرگتری مثل شاهرخ بیانی یا حمید درخشان می پوشیدند و من هم اصلا اهل این حرف ها نبودم که بروم بگویم چه شماره ای را می خواهم. وقتی پیراهنی  را کاپیتان سیروس می پوشید ، من چه حرفی برای گفتن داشتم؟

من 20 سال فوتبال بازی کردم اما همه می گن مشت مجتبی

خسته شدم. تا شب دربی می شود 4 تا بچه خبرنگار زنگ می زنند و می گویند برای مان خاطره تعریف کن. همه هم فقط می خواهند ماجرای شوخی با احمدرضا یا دعوا و مشت با امیر را برای شان بگویم. تا کی باید این خاطره را تکرار کنم؟ یعنی این مجتبی محرمی در این فوتبال هیچ کار دیگری نکرده؟خیلی هم لطف داشته باشند قضیه دعوا در بازی های آسیایی و محرومیتم را پیش می کشند. داغش به دلم مانده که یکی از من درباره بازی های آسیایی پکن بپرسد. اینکه اگر در نیمه نهایی هند نمی کردم و جلوی گل حریف را نمی گرفتم ، آن توپ گل می شد و ما فینال را از دست می دادیم. کسی از بازی کردنم چیزی نمی گوید . همه می گویند دعواهای مجتبی. این دلم را شکسته است. بابا خیلی از آنهایی که می گویند مجتبی خلاف می کرده و بازی ها را به هم می ریخته حتی فوتبالم را ندیدند. من می گویم از فوتبالم هم حرف بزنید . مگر نمی گویید من بازیکن خوبی بودم؟

روی زندگی ام قلم قرمز کشیدند

نمی خواستند مجتبی باشد. با من مشکل شخصی داشتند. بعد از اینکه مشکلی برایم پیش آمد روی عکسم قلم قرمز کشیدند و عکسم را چاپ کرند. مجتبی محروم شد. از همه چیز محرومم کردند. ممنوع الخوج شدم. شدم مفسد فی الارض. یعنی دیگر هیچ کسی این کارها را نکرده بودند؟ بلایی سرم آوردند که نه به ورزشگاه راهم می دادند و نه حتی حق داشتم از دکه های روزنامه فروشی ، روزنامه بخرم. کلا بایکوتم کرده بودند. واقعا داشتم از غصه می مردم. باید در آن شرایط قرار می گرفتید تا بدانید چه می گویم. این اگر غرض ورزی نبود ، چه اسمی می شود برایش گذاشت؟یکی از نمایندگان سابق مجلس که فامیل همین آقا فرشاد خودمان است ، می خواست رای بیاورد و بلایی سرم آورد که ... من که به خدا واگذارشان کردم. مشکلی هم با آنها ندارم. گذشته ها گذشته است.

اینجوری معتاد شدم

رفیق بد ، ذغال خوب ، چه می دانم ، شاید هم گز اصفهان. همه این ها بود اما وقتی آن بلا را سرم آوردند و گفتند باید تا ابد محروم باشی ، نمی دانستم چه کار می کنم. روزگار خوبی نداشتم. همه ترکم کرده بودند و بدجوری افسردگی داشتم. از آنجا افتادم به خلاف. سیگار ، پای بساط و دیگر هر جور خلافی که فکرش را بکنی. آن روزها تازه این آهنگ « همه رفتند کسی دور و برم نیست » مد شده بود. می نشستم و این آهنگ را می خواندم و می رفتم تو عالم های دیگر. قسم می خورم از آن موقع خلاف را شروع کردم. من از 27 سالگی معتاد شدم. قبلش اعتیاد نداشتم. خیلی ها درباره ام دروغ می گویند. دلیلی ندارد که بخواهم دروغ بگویم. حالا شما می گویید از تمرینات تیم ملی دوره دهداری که جوان تر بودم و با بزرگترهای تیم . اما من آن سال ها خلاف های دیگر می کردم ولی اعتیاد نداشتم.

مگر می شود در اردوی تیم ملی شرب خمر کرد؟

یک عکسی بود که من کنار آقا مهدی مناجاتی سر میز نهار نشستیم. بعد شایعه کردند من سر ظهر تو اردوی تیم ملی مست کردم. آخر یک کمی انصاف یا عقل هم اگر می داشتند این حرف را نمی زدند. مگر می شود کنار دست آقا مهدی مناجاتی که خودش از این نظامی های سخت گیر است چنین کاری کرد؟ یا می گفتند در اردوی تیم علی پروین رفتم تو فرودگاه خلاف کردم. بابا به قرآن این چیزها دیگر دروغ بودند. خیلی از کارهایی که درباره ام می گفتند را نکرده بودم. من تو زندگی خلاف زیاد کردم و از کارهایی که کردم هم پشیمانم. این هم حال و روزم است که می بینی. ولی خیلی از دروغ هایی که درباره ام گفته اند را انجام ندادم .

ریختند پای سفره عقدم و گفتند پارتی گرفته با چند جاسوس!

در تمام دوران فوتبالم 4 بار پایم باز شد به کلانتری. یکی که همان ماجرای معروف بود و ماجرای ضربدر قرمز. دوبار هم مراسم عقد و عروسی ام بود. بابا ما مراسم عقدم بود. همسرم و خانواده اش بودند. همسرم در سفارت آلمان کار می کرد و این باعث شده بود تعدادی هم مهمان خارجی داشته باشیم. ریختند و شلوغش کردند که در پارتی دستگیر شده. بابا وقتی آمدند ، عاقد هنوز آنجا نشسته بود. بعد هم گفتند جاسوس خارجی دعوت کرده بوده. این ها اگر با من دشمنی نداشتند که این حرف ها را نمی زدند. مگر به سفره عقد می گوید پارتی؟  با دوستم گرفتندم در خیابان و گفتند در مراسم لهو و لعب دستگیرش کردیم. آخر تو دهه 60 ، وسط خیابون چی کار می شد کرد؟ چه مراسم لهو و لعبی می شد راه انداخت؟

هیچ وقت حرفی از برادرم نزدم

ما 3 برادر بودیم که یکی در جریان انقلاب اسلامی شهید شد. بعد‌ها می‌دیدم که خیلی‌ها برای رشد و پیشرفت از فامیل شهید‌شان مایه می‌گذاشتند، یا می‌رفتند اهواز و با یک دست لباس خاکی و یک چفیه به گردن عکس می‌گرفتند و برمی‌گشتند و عکسشان در مجلات ورزشی چاپ می‌شد! در چنین شرایطی خجالت می‌کشیدم از سابقه جبهه خودم حرف بزنم و از برادر شهیدم مایه بگذارم که اجر آن شهید هم زایل شود. راستش بارها وقتی رفتم آن طرف آب برای دیدن خانواده همسرم ، این گروهک ها می گفتن بیا و مصاحبه کن تا برایت هزار جور کار بکنیم. ولی من بچه پایین شهرم. نمی خوام خدای ناکرده تن داداشم تو گور واسه خاطر کار من بلرزه.

بچه استخر

زادگاه کسی که دست خودش نیست! سر اینکه من بچه خیابان استخر هستم نیز کلی برایم داستان درست کردند. الان می‌گویند کسی که در مناطق محروم و جرم‌خیز به سمت ورزش بیاید و از اعتیاد و معضلات اجتماعی دور بماند، الگوست و برایش تبلیغ هم می‌کنند اما برای من بچه استخر و گمرک بودن جرم بود و داغ ننگ. من تو جایی بزرگ شدم که حیاط خلوت مردم یک شهر بود اما اون موقع دنبال خلاف نرفتم نمی دنم شاید غرور شهرت و این عشق خوش تیپی کار دستم داد. خودم هم مقصرم ولی قبول کن که با من هم بد  تا کردن.

دربی و سبزی‌پلو با ماهی

ما تعصب داشتیم. فوتبالیست مثل حالا مانکن و شومن نبود! الان به زبان جلو دوربین می‌گویند رفیق هستیم در حالی که دشمن هم هستند! بعد می‌گویند در زمین به تیم و پیراهن و هوادارانمان تعصب داریم اما برعکس! راه می‌روند و راه می‌دهند، زمان ما هر دو برعکس بود. تا لحظه شروع دربی همه رفیق بودیم و آن 90 دقیقه برای تیم جان می‌دادیم. شب یک دربی منزل شاهین بیانی بودم و همسرش سبزی‌پلو با ماهی پخت. فردایش در زمین شاهین آمد رد شود، زدمش! گفت: «سبزی‌ پلو ماهی همسرم چشمت را بگیرد!» گفتم: «بابام هم بیاید می‌زنمش! می‌خواهی کتک نخوری برو آن طرف!»

نسل امروز، پول و BMW

می‌گویند چرا نسل امروز دیگر ستاره ندارد و مثل قدیمی‌ها پیدا نمی‌شود. وقتی به یک بچه 18 ساله که یک سال است فوتبال را شروع کرده 400 میلیون می‌دهی و فردایش می‌رود یک BMW و یک آپرتمان شیک در بالاشهر می‌خرد، خب معلوم است که خیلی زود اشباع شده و دیگر میلی به پیشرفت ندارد و دل به تمرین و کار و زحمت نمی‌دهد. من نمی‌گویم پول ندهید، اتفاقاً باید بیشتر هم بدهند ولی فوتبالیست هم باید رد قبال پولی که می‌گیرد زحمت بکشد و تمرین کند، حرفه‌ای باشد و به تغذیه و استراحتش برسد و عمر مفید فوتبالش زیاد شود.

ماجرا‌های آقایان عشق دوربین

آقایان در بیمارستان‌ها و مراسم ختم خوب عکس می‌گیرند و وعده می‌دهند ولی از فردایش دیگر پیدایشان نمی‌کنی! مدیران غیر‌فوتبالی و عشق شهرت که دورویی و ریایشان از ظاهر و پیشانی آنها معلوم است! خوب وعده می‌دهند ولی در عمل... همبازی قدیمی‌ام آمده بیمارستان و کمکم کرده، حالا چون مربی استیل‌آذین است به من انگ طرفداری از آنها زدند! در اصفهن کاری داشتم که امیر‌ قلعه‌نویی لطف کرد و انجامش داد، وقتی آمدند تهران برای تشکر و قدردانی به دیدنش رفتم، گفتند شب بازی ما با سپاهان در اردوی حریف چه کار داشتی؟! بعد هم به همین رو بهانه مرا از پرسپولیس کنار گذاشتند!

اعتیاد و برنامه 90

به من خیلی اصرار کردند ولی نرفتم. مخالف بودم، چون شأن و شخصیت آدم باید حفظ شود. کمک کردن به قدیمی‌ها خوب است ولی به چه قیمتی؟! الان همان بچه‌ها که در 90 حرف زدند پشیمان هستند. می‌گویند ارزشش را نداشت، خودمان را تابلو کردیم و دیگر هیچ!

بستری در بیمارستان

دوبار، یک 6 روز و یک 14 روز در بیمارستان بستری شدم. الان حالم بهتر است ولی مشکل ریوی‌ام هنوز پابرجاست. در این در مقطع به لطف بعضی از رفقا که خودشان نمی‌خواهند اسمی از آنها ببرم، مشکلاتم حل شد و حتی یک نفر از مدعیان و یکی از قول‌های رسانه‌ای عملی نشد!

امرار معاش با...

از کل دوران فوتبالم یک خانه صد متری در خیابان بهار داشتم که فروختم و پولش را دادم زن و بچه‌ام رفتند انگلیس. الان با کمک دوستانم زندگی می‌کنم و تنها در آمدم ماهیانه صد هزار تومان از صندوق حمایت از پیشکسوتان است! آنقدر کم که خجالت می‌کشی بروی بانک و بخاطرش توی صف بایستی!

دو تا ساعت می بندم ؛ یکی به وقت تهران و یکی به ساعت لندن ، شهر دخترم

دو ساعت می‌بندم، روی مچ چپ مثل همه به وقت تهران و روی مچ راست به وقت لندن. همه امید و انگیزه زندگی‌ام آرینا است که الان 11 سال دارد. تابستان امسال آمد تهران و سه ماه با هم بودیم ولی درد آن سال‌ها که در فراغ گذشت و نتوانستم به دیدنش بروم هنوز مانده. سر جام‌جهانی 2006 آقای دادکان که زمان مسابقات مدارس مسئول ورزش ناحیه ما بود، گفت که مرا با تیم‌ملی می‌برد تا بتوانم از آنجا بروم انگلیس و بچه‌هایم را ببینم. این همه سال نتوانستم ویزا بگیرم، امیدوار شدم ولی سفارت آلمان یک نامه معرفی از من خواست که فدراسیون بنویسد من بازکین تیم‌ملی بوده‌ام. رفتم خدمت جناب پهلوان، دبیر فدراسیون جالبی است که دهه 60 خودش رئیس فدراسیون بود که من در تیم‌ملی بودم ولی هرچه کردم باور نکرد مجتبی محرمی بازکین تیم‌ملی بوده و نامه‌‌ام را نداد! به همین راحتی مرا نبردند آلمان ولی همه جا شعارش را دادند!

زندگی روی آب

حالا آمده‌ام روی آب. سه سال زیر آب، بدون هوا و نفس. وقتی همه تورا بایکوت می‌کنند، حتی روزنامه ورزشی به تو نمی‌فروشند، تورا به ورزشگاه راه نمی‌دهند و جایی باشی عکس و تصویرت را پخش نمی‌کنند، دیگر چه انگیزه‌ای برای زندگی اجتماعی می‌‌ماند؟! مثل جذامی‌ها با من رفتار می‌کردند سه سال رفتم کنج یک اتاق در آپارتمانی 50 متری طوری که عضله‌هایم آب شد و دیگر 50 متر نمی‌توانم راه بروم.

قطر، به خاطر یک مشت دلار

کل قراردادم 35 هزار دلار بود. لیگ قطر هم چهار، پنج ماه بیشتر نیست. بعد از مدتی خودشان مرخصم کردند و آمدند تهران. ولی اینجا شایع شد من پول را گرفتم و فرار کرده‌ام! آخر مگر می‌شود بون اجازه باشگاه که پاسپورتت دست آنهاست، سوار هواپیما شوی و بیایی یک کشور دیگر؟! بعد هم داستان شکایت و شکایت کشی، من هم 34 ساله بودم و قید فوتبال را زدم. برای دایی 500 هزار دلار را از قطری‌ها بخشش گرفتند ولی برای من کسی پا پیش نگذاشت!

جام ملت‌های 96

حاج‌مایلی زنگ زد و گفت می‌برمت ولی بدون ماجرا و داستان. نگران بود مبادا سر کاپیتانی بحث کنم ولی من که اهل این حرف‌ها نبودم. شنیدم رئیس وقت سازمان تربیت‌بدنی گفته بود اگر اسم محرمی باشد کل تیم را نمی‌فرستم جام ملتها‌؟! و سه روز بعد سفر تیم لیست را به او می‌دهند که کار از کار گذشته! من بعد از محرومیتم هر دو بازی برای پرسپولیس گل می‌زدم و در اوج بودم، طوری که نوشتند: کاپیتان با گل برگشت

زهرخند بود یعنی تف به این شانس!

رده‌بندی جام ملت‌ها بود، پنالتی را زدم به تیر خورد، خنده‌ام گرفت. داستان ساختند برای این صحنه! آخر کدام بازکین می‌تواند به عمد بزند به تیر دروازه؟ خب اگر می‌خواستم عمداً خراب کنم به اوت می‌زدم! می‌گفتند چون بازی نیمه‌نهایی با عربستان مرا بازی نداده‌اند لج کرده‌ام ولی خنده من چیز دیگری بود. سه بازی عربستان از دقیقه 90 که بازی رفت و وقت اضافه مایلی‌کهن گفت گرم کن. من بهترین پنالتی زن ایران بودم و همه فکر می‌کردند تعویض سوم مرا می‌فرستد که پنالتی اول را بزنم. خودم هم داشتم ذهنم را آماده می‌کردم ولی دقیقه 116 داریوش یزدانی به عنوان تعویض سوم رفت تو و پنالتی را خراب کرد تا ایران به فینال نرسد. در ایران غوغایی شد که چرا محرمی را نفرستاد و در تیم هم همه همین را می‌گفتند. سر بازی با کویت داستان تکرار شد و وقتی پنالتی‌ام خراب شد خنده‌ام گرفت که این همه داستان برای هیچ! گفتم آخه تف به این شانس. بعد گفتند پنالتی از دست می ده و عین خیالش نیست...

من اینجوری عشقمو به پرسپولیس نشون دادم

سال 1368 کشاورز متولد و 7 ملی‌پوش فیکس را خرید. کل خط دفاع تیم‌‌ملی رفتند، زرینچه و حسن‌زاده از استقلال و نار محمدخانی و من از پرسپولیس فردای لو رفتن خبر گلی هوادار پرسپولیس جمع شدند جلو نمایشگاه علی پروین و در زمین کارگران که چرا گذاشتید مجتبی برود. کشاورز به پول ان موقع 3میلیون نقد می‌داد که با دو میلیون می‌شد خانه در آریاشهر بخری! کلی هم یخچال و فرش و گاز و تلویزیون و ماشین‌لباسشویی، ما را بردند زورخانه و دوره کردند که تو بچه لاتی، به خاطر مردم برگرد. محمود خوردبین هم رفت منزل مادرم و همه هدایای کشاورز را باروانت کرد و برگرداند. آن سال 40هزار تومان پرسپولیس به ما داد! سال 1371 هم عین این داستان برای تجارت تکرار شد، فنونی‌‌زاده، پیروانی ، طاهری، دایی، دین‌محمدی و... همه رفتند. گرون ترین شون می گرفت 2 میلیون اما به من 6 میلیون نقد می‌دادند و 6 میلیون وام بلاعوض خرید خانه . مهدی فنونی با همین وام در آریاشهر خانه‌ای 250 متری خرید. دوباره گفتند بمان پرسپولیس و ماندم.

بهترین از دید بهترین

به من لطف دارند ولی خودم را در جمع بهترین‌های تاریخ نمی‌دانم. از نظر من هم پرویز قلیچ‌خانی و محمد صادقی و ابراهیم قاسمپور بهترین‌های ایران بودند. در نسل فعلی متأسفانه کسی تداوم ندارد و نمی‌توانم دست روی کسی بگذارم. یکی 6 ماه عالیست و همه می‌گویند ستاره می‌شود، سال بعد اسمش را هم نمی‌برند و محو شده!

یاغی

من نه یاغی بودم نه گردنکش ولی زیره‌بار حرف زور نمی‌رفتم. اهل تظاهر به نیکی و فرار از رفتارم هم نبودم، مثل خیلی‌ها که همه کار می‌کردند ولی جلو دوربین‌ها و دیگران جانماز آب می‌کشند! من می‌گفتم کردم، حالا اشتباه بوده ولی مسئولیت کارم را قبول می‌کردم. بین بچه‌هایی که بعد از من به یاغی مشهور شدند (انصاریان، نیکبخت، شیث، رهبری‌فرد و...) هاشمی‌نسب چیز دیگری است. هم از نظر فنی و هم اخلاق و مرام و معرفت قبولش دارم.

مربیگری یا دستیاری؟

تمام کلاس‌ها را رفتم و مدرک گرفتم. سر یه دوره یادم هست که استاد مدرس بعد از دو هفته مرا کناری کشید و عذرخواهی کرد! گفتم چرا؟ گفت من از تو آنقدر بد شنیده بودم که فکر می‌کردم کلاسم را به‌هم می‌ىیزی و بی‌سوادی و چیزی یاد نمی‌گیری! ولی حالا می‌بینم برعکس است. بالاترین نمرات را می‌گرفتم و یک جلسه غیبت هم نداشتم، بدون هیچ مسئله‌ای ولی هرگز کسی حاضر نمی‌شود مرا به کار بگیرد! بارها صحبت شده، از مسئولان فوتبال پرسیدهام آخر چرا؟ من چه مشکلی دارم؟ می‌گویند نمی‌دانیم! من حتی حاضر به دستیاری هم هستم، همین الان قلعه‌نویی یا هرکس دیگر بخواهد حاضرم دستیارش شوم ولی نمی‌دانم چرا!

امیر قلعه‌نویی

بچه با معرفتی است. در اصفهان کرای داشتم که کمکم کرد. توقعی از او و دیگران ندارم اما رفقایی که زیر بال و پرم را در بیمارستان و روزهای سخت و شرایط امروز گرفته و می‌گیرند همبازیان سابقم هستند نه امیر.

حامی دایی

هرکس ضعف و ایرادی دارد ولی اگر قرار باشد من هم ایراد بگیرم، شما هم بگویی و دیگران هم توی کارش بگذارند که هیچ‌کس نمی‌تواند کار کند! ما باید هوای همبازیان خودمان را داشته باشیم و کمکشان کنیم. دایی نباشد، چه کسی باشد؟! متأسفانه خیلی از این انتقادات علیه دایی یا دیگران از سر حسادت است در حالی که من هرگز حسود نبوده‌ام. حتی بودند کسانی که زیرآب هم‌پستی خودشان را می‌زدند تا مبادا جایگاهشان به خطر بیفتد ولی من خودم هر فصل بهترین چپ‌پاها را می‌اوردم پرسپولیس مثل شاهرودی و منافی. الان هم به کمک دایی می‌روم و اگر ایرادی هم باشد خصوصی به خودش باید بگویم نه اینکه در رسانه‌ها خرابش کنم.

محمد مایلی‌کهن

خیلی مرده! بیانش کمی تند هست ولی همیشه حق را می‌گوید. فکر می‌کنید چرا هیچ‌کس با او طرف نمی‌شود و کسی جرذت ندارد جوابش را بدهد؟! به دو دلیل؛ اول اینکه حاجی همیشه حق را می‌گوید و اگر دروغگو بود حتماض مشتش باز می‌شد و دوم اینکه هیچ «آتو» یا مدرکی دست کسی ندارد و به همین دلیل از کسی نمی‌ترسد!

علی پروین

پایش خیلی ایستادم. زمانی عده‌ای مرا دامادش می‌دانستند و اینقدر با علی‌آقا ندار بودم، از خودش هم بپرسی انکار نمی‌کند که من در رفاقت کم نیاورده‌ام ولی از شخص او بیشتر از بقیه توقع داشتم. من از پروین دلخورم، کتمان نمی‌کنم ولی بین او و هر مدیر غیرفوتبالی دیگر صددرصد طرف پروین را می‌گیرم. به قول قدیمی‌ها؛ ما فوتبالی هستیم. گوشت هم را بخوریم استخوانمان را دور نمی‌اندازیم. امثال پروین و حجازی و سایر فوتبالی‌ها همه جوره نسبت به این مدیران غیرفوتبالی ارجحیت دارند. من نمی تونم کتمان کنم که علی آقا هوایم هم داشته. چرا ، وقتی سر داداشم به مشکل خوردیم اومد کمکم کرد برام وساطت کرد و من نمی تونم بگم این کارها رو برام نکرده. ولی می دونی ، من که خیلی از چیزامو سر علی آقا داشتم یک جور دیگه ای روش حساب می کردم.

مجتبی ای‌کیوسان!

سر بازی ایران - کامرون این شعار در ورزشگاه آزادی مد شد.سال 1371 کارتون «ای‌کیوسان» محبوب بود، پسری کچل و خیلی عاقل! شایع کردند مرا گرفته‌اند و در زندان سرم را تراشیده‌اند، پروین آمده و برای بازی تیم‌‌ملی آزادم کرده! ولی حقیقت این بود که سه روز قبل بازی در آرایشگاه دوستم «حسن صبری» نشسته بودم که بچه‌های نسل ما او را می‌شناسند. ناگهان گفت: «چقدر می‌گیری سرت را بتراشم؟!» آن موقع همه فوتبالیست‌ها پول می‌دادند تا به مد روز موهایشان را آرایش کنند و کچلی مثل حالا مد نبود! یکهو گفتم 10هزار تومان! گفت می‌دهم! بنشین بتراشم! گفتم اول پول را بده! نشان به ان نشان که در حضور چند نفر از رفقا وعده داد پول را بعداً می‌دهد و من هم کم نیاوردم و سرم را تراشید، بعد هم پول را نداد! جوان بودیم و از سر جوانی از این شوخی‌ها می‌کردیم و کسی فکر نمی‌کرد بعداً چه شایعاتی درست می‌کنند.

درخشان دعا می کرد یک روز جای پنجعلی بازوبند ببنده اما حالا این بچه ...

این روز‌ها مد شده می‌گویند: «یک تکه پارچه» و برای پوشاندن تلاش که در خفا برای به دست آوردن همین یک تکه پارچه! می‌کنند شأن آن را پایین‌ می‌آورند. زمان ما که پرسپولیس 15 ملی‌پوش داشت و هر کدامشان به گواه امروزی‌ها دیگر در تاریخ فوتبال تکرار نخواهند شد، حمید درخشان می‌گفت: «تمام سال امیدوارم که یک روز محمد پنجعلی دو اخطاره بشه و من بازوبند کاپیتانی پرسپولیس را در یک باز ی از اول بر بازو ببندم! »طرف حمید درخشان بودند یک بچه تازه به دوران رسیده، کیه کاپیتان تیم‌ملی است و در لیگ حرفه‌ای ستاره است. حالا وقتی می‌بینیم بچه 22 ساله این بازوبند را می‌بنده و تازه به آن بی‌احترامی هم می‌کند و تا روی مچ دست پایین می‌آوردش، دلم می‌گیرد.  ایراد از آن بچه نیست، ایراد از بزرگتر‌هاییه که به او نگفتن این تکه پارچه میراث چه بزرگونیه و چه آدمهایی بابت بستن آن به بازو افتخار کرده‌اند. آن بچه نمی‌فهمد و نمی‌داند، چون به او نگفته‌اند. باید یقه بزرگتری را گرفت که شأن و حرمت این بازوبند را تا این حد پایین آورده و آن را به دست چنین بچه‌ای داده.

و... امروز

گفتم که به زندگی برگشته‌ام. سه‌شنبه‌ها در زمین شیرودی با پیشکسوتان تمرین می‌کنم و به رفقای قدیمی هم سر می‌زنم. مدرسه فوتبال هم در ذهنم هست، آماده‌ام تا هر زمان پیشنهادی برای مربیگری رسید به عرصه برگردم. تا زندگی هست و نفس می‌آید، زندگی باید کرد. البته دیگه هیچ نشونی از اون مجتبی تیز و بز ندارم. چند وقت پیش پام پیچ خورد ، افتادم و سه جای بدنم رو گچ گرفتم. از داخل پکیدم ولی بازم نمی خوام خودم رو از تکاپو بندازم.

 38

کد خبر 137984

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 45
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • شاهین IR ۰۵:۳۳ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    6 2
    مجتبی جان دلمون برات تنگ شده بود .اون موقع ها شاید خراب میکردی فحش می دادیم ولی دوست داشتیم و داریم وخواهیم داشت.تو بخشی از خاطرات نوجوانی وجوانی ما هستی.دوست داریم
  • بدون نام IR ۰۵:۳۸ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    3 3
    ما ايراني ها هميشه به داشته هامان ارزش نمي ديم و حسرت نداشته مان را ميكشيم
  • عاشق وطن IR ۰۶:۰۹ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    3 1
    به امید روزی که تورا روی نیمکت پرسپولیس ببینیم انشاالله
  • بدون نام IR ۰۶:۱۹ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    3 1
    یاد بازیهای خوب مجتبی بخیر خداوند کمکش کن او یکی از نوابق بود
  • جادوگر IR ۰۶:۳۰ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    3 2
    مردی آقا مجتبی !!!!
  • علي IR ۰۶:۳۳ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    3 4
    مجتبي جان با دقت همه مكالمه تو خوندم ومتاثر شدم از اين همه تبعيض وبدرفتاريها وخصوصا از اين همه دردي كه كشيدي در فراغ زن وبچه ات عزيز جان تا بوده همين بوده وتا هست همين خواهد بود. ولي خوشحالم كه ادامه ميدي وتسليم نشدي كاش مي تونستم كمكت كنم اگه مي توني به ادرس ايميلم بنويس با هم ارتباط داشته باشيم .من ادرس ايميلم را تو سايت خبر انلاين گذاشتم مي توني با هماهنگي با اونا بگيري .بهترين ارزوهامو تو اين سر سالي برات ارزو مي كنم .
  • کریمی IR ۰۷:۲۲ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    3 1
    من متاسف هستم که تو این فوتبال هرکی جلو دوربین بود گل میکنه و هیچ از گزشته گان دیده نمی شه اونایی که با یه پیراهن انگیزه میگرفتن و سرو پای خودشون رو میزاشتن متاسف میشم که چرا بزرگان فوتبال ما یادی از رفقای خودشون نمی گیرن از این مسئولین آبی گرم نمیشه امید وارم رفقای یادی از دوستان خودشون بکنن من خودم یک استقلالی بودم ولی از دیدن بازی غیرتی های تم قرمز به وجد میومدم الان دیگه گزشت اون غیرت و نداریم حالا که این غیرت خوش شده لااقل از فراموش شدن خاطرات اون مردان جلوگیری کنیم امید وارم
  • بدون نام IR ۰۹:۰۱ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    4 1
    ظهور و سقوط هر ستاریه ای دست خودشه. آقا مجتبی دوره خودت خوب پول گرفتی یعنی از درامد معمول جامعه بیشتر درامد داشتی.درکوتاه مدت صداهای بلند میماند ودر بلند مدت افکار بلند.
  • kaveh IR ۰۹:۴۹ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    2 1
    دوستت داريم آقا مجتبي
  • بدون نام IR ۱۰:۰۷ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    1 1
    آيا هر اعترافي بايستي انتشار عمومي شود . آيا انتشار اعتراف از نظر شرعي درست هست ؟ گيرم اين بنده خدا که در زمان جواني مان فوتباليست بسيار خوبي بودند و بارها با پاس هاي عالي براي مملکتمان افتخار آفريدند اموروز صحيح است خوارو ذليلش نشان دهيم ؟
  • محسن IR ۱۰:۲۰ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    0 0
    بابا کی این متنو تایپ کرده.همش غلط املایی داره.
  • شریف IR ۱۰:۳۰ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    2 0
    باسلام به شما عزیزان که با این کارتون ثابت کردید که . گردست فتاده را بگیری مردی . مجتبی محرمی اگه خطایی کرده دلیلی نداره افتخاراتی را که برای فوتبال ما بدست آورده را فراموش کنیم همون طوری که خیلی وقتها با بازی های مردانه اش باعث پیروزی تیم ملی و پرسپولیس میشد و ما ازخوشحالی فریاد میزدیم و سرمست میشدیم .امروز باید از مجتبی محرمی تقدیر کنیم وبه کمکش بریم هرطورکه از دستمون میاد حتی با گرم فشردن دستش وگفتن خدا قوت به او . واقعا که دستتون درد نکنه که این مصاحبه را انجام دادید . با سپاس . شریف
  • sharif IR ۱۰:۳۴ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    0 0
    باسلام به شما عزیزان که با این کارتون ثابت کردید که . گردست فتاده را بگیری مردی . مجتبی محرمی اگه خطایی کرده دلیلی نداره افتخاراتی را که برای فوتبال ما بدست آورده را فراموش کنیم همون طوری که خیلی وقتها با بازی های مردانه اش باعث پیروزی تیم ملی و پرسپولیس میشد و ما ازخوشحالی فریاد میزدیم و سرمست میشدیم .امروز باید از مجتبی محرمی تقدیر کنیم وبه کمکش بریم هرطورکه از دستمون میاد حتی با گرم فشردن دستش وگفتن خدا قوت به او . واقعا که دستتون درد نکنه که این مصاحبه را انجام دادید . با سپاس . شریف
  • بدون نام IR ۱۴:۱۹ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    3 1
    مجتبی عزیز بد جوری به خودت جفا کردی اما همه میدونن که تکی دو نداری اگر مردی از بین قدیمی ها پیدا بشه زیر بال وپر اقا محتبی رو بگیره هم بخودش محبت کرده و هم به طرفداران فراوان فوتبال از نسل گذشته ازاو کار فوتبالی بکشیدحتما خیرش رو خواهید دید
  • سلام DK ۱۴:۴۷ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    0 1
    مصاحبه خیلی عالی بود. ما رو برد به خاطراتمون. مجتبی برمه به یاد آندریاس برمه. اما چرا تیتر مصاحبه باید این قدر زرد باشه؟
  • محمد.اصفهان A1 ۱۵:۴۷ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    0 1
    تو هنوز هم ستاره تیم ما هستی.
  • امیر US ۱۵:۵۶ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    0 1
    خیلی مردی کاش یکی صداشو بشنوه اقای دایی ... مجتبی رو در یاب
  • بدون نام US ۱۶:۰۱ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    0 1
    اگه ادعای ملکت اسلامی داریم باید به آدمهایی که توبه کرده اند کمک کنیم. سر حرفم با مسوولان مملکته...
  • علی IR ۱۶:۰۷ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    0 1
    خیلی خوبه طرح این مسایل شاید جوانهایی که به سرنوشت اقای مبتلا می شوند پند بگیرند تازه باید فدراسیون از این ادمها حمایت کند
  • 6تایه52 IR ۱۶:۲۳ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    0 1
    یاد باد آن روزگاران یاد باد... کجایند مردان بی ادعا...
  • احمد IR ۱۶:۵۲ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    0 1
    خیلی مردی هنوز که هنوز بازی های پرسپولیس و می بینم میگم حیف دیکه مجتبی نداریم با غیرت بازی کنه برات بهترینا رو آرزو می کنم داش مجتبی دوست دارم
  • امير IR ۱۸:۱۶ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    0 1
    دمتون گرم كه يادي از مجتبي محرمي كردين. آقا مجتبي هميشه در قلب مردم و هواداران پرسپوليس هستي و اين از همه چيز مهمتره . محرمي نيازي به كمك هاي رياكارانه نداره بلكه فقط به احترام و عشق مردم نياز داره
  • کیوان IR ۱۸:۲۵ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    0 1
    من الان سیس سالمه و دوران نوجوونی و جوونیم تنها و تنها با عشق به مجتبی گذشت . عکس ها و پوسترهاش تموم اتقامو پر کرده بودن و ... مجتبی رو من همیشه دایی مجتبی صدا می کردم . هنوز که هنوزه دوستش دارم و می گم بازیکنی مثه اون نخواهد اومد . اینم از مردیش که این حرفا رو زده . مجتبی برای ما پرسپولیسیها خیلی زحمت کشیده به خدا حقش این نیست . با خوندن مصاحبه ش اشکام جاری شدن . هر چند می دونستم که اوضاعش اصلاً مساعد نیست . دایی مجتبی ! فقط بگو چطور می تونیم کمکت کنیم ؟
  • mhmgreen IR ۱۸:۲۶ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    0 1
    kheyli mardi
  • مصطفی IR ۱۸:۳۴ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    1 0
    سلام آقا مجتبی. امیدوارم هر جا هستی خوب ، خوش و سرحال باشی. امیدوارم یه روزی که اون روز هم دیر نشه شما بشید یه مربی تو لیگ برتر که همه افسوس با تو بودن بخورن. مجتبی جان خوب و بد دنیا همینه الان روی بدش هستی ولی همین روزا تموم میشه به همونی که توکل کردی بازم توکل کنی دیگه باید خبرای خوب برسه. خدای به بنده گان گمراه خود کمک کن و تلاش آنها را بدون پاسخ نگذار.الهی آمین
  • رضا US ۲۰:۰۰ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    1 2
    از همه خواهش می کنم بی خودی جوگیر نشن من تو عمرم بازیکنی به خود خواهی محرمی ندیده بودم اون پشت هر ضربه ای تو زمین قرار می گرفت و به هیچ کس اجازه ی خودنمایی نمی داد تو زندگیشم چوب این خودخواهیش رو خورد و به نظرم هنوز درس نگرفته (با توجه به تعریف از خودش)البته چنین آدمایی نیاز به محبت و رسیدگی دارن چون بالاخره ما مسلمون هستیم در ضمن کی میگه اون استثنایی هستش مگه توهم زدین؟
  • امیرحسین IR ۲۰:۰۳ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    0 5
    هنوز اون خندت بعد خراب کردن پنالتی بازی باکویت یادم نرفته، ایول مجتبی
  • man city IR ۲۰:۱۴ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    1 0
    دمت گرم آقا مجتبی.میفهممت.صادق بودنتو تحسین میکنم.اون موقع که هیچی،الانم با آدم با صداقت مشکل دارن.انگار تلخی ریا و دو رویی به خیلیا چسبیده.ولی یه چیز یادت نره،اونم توکل کردن به اون بامعرفتی که هوامونو داره و بی منت نعمت میده.برات آرزوی موفقیت و سلامتی دارم.یا علی
  • شایان DE ۲۱:۲۲ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۸
    2 3
    به امید بازگشت تعصب به باشگاه پرسپولیس.مجتبی دوست دارم
  • نیما IR ۰۶:۳۶ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۹
    3 0
    مجتبی ! تندیس تعصب ! هرگز فراموشت نخواهیم کرد
  • حسین A1 ۰۷:۳۴ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۹
    2 0
    ان شاالله درس عبرت همه بشه
  • بدون نام IR ۲۲:۴۳ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۹
    2 2
    مجتبی محرمی برای ما پرسپولیسیها یک اسطوره است...اسطوره تعصب...
  • سجاد IR ۱۰:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۱/۰۲
    0 1
    استاد محرمی با دل پردردی که دارم باز دلم شکست یاد نامردی دنیا و ادماش افتادم که زندگی من رو هم نابود کرد .حاضرم هرچیزی رو که تو دنیا واسم مونده به یاد روزای خوبی که باهات داشتیم قسمت کنم
  • رضا US ۱۸:۲۴ - ۱۳۹۰/۰۱/۰۳
    0 0
    مجتبی...هیچ وقت خنده بعداز پنالتی بازی کویت رو فراموش نمی کنم... هم عصبانی بودم از پتالیتیت...هم خندم گرفته بود از خندیدنت... خیلی دوست داریم مجتبی..
  • alireza IR ۱۰:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۱/۰۵
    0 1
    مجتبي جون من از اونايي هستم كه هيچ وقت قيافت يادم نميره ايشاله دوباره روزهاي خوبت برگرده برات دعا ميكنم به كوري بعضي از اون مديرها ي دزد كه با تو اينجوري كردند اميدوارم از پايه هاي پرسپوليس شروع كني
  • رحیمی IR ۰۸:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۱/۰۷
    0 1
    جالب بود. بازم به فوتبالیستهای قدیمی .
  • رحیمی IR ۰۹:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۱/۰۷
    0 1
    جالب بود. بازم به فوتبالیستهای قدیمی .
  • رضا IR ۱۰:۱۳ - ۱۳۹۰/۰۱/۰۷
    0 0
    وقتي كه روزي نامه هاي ورزشي هر روز عكسي،مطلبي،چيزي از اين مثلا اسطوره هاي ورزشي مي نويسند و آن ها را مثل بادكنك باد مي كنند بي خود نيست كه امثال آقاي محرمي،شاهين بياني ،ناصر محمدخاني و...معتاد و امثال مجاهد خضيزاوي به تجارت ...رو مي آورند مطمئنا با روند فعلي كه ميليون ها تومان پول به پاي نوجوانان و جوانان به عنوان بازيكن فوتبال ريخته مي شود آينده وحشتناكتري براي بسياري ازآنان به وجود خواهد آمد كه اكنون نيز هر از گاهي شاهد آن هستيم
  • آرش IR ۱۰:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۱/۰۸
    1 1
    اين آقاي محرمي از بد اخلاق ترين بازيكنان فوتبال است كه ديده ام در هر درگيري فيزيكي يا غير فيزيكي در زمين فوتبال شركت فعال داشت الان هم دارد چوب اخلاقيات و خلق و خوي خوش را مي خورد از كسي هم نبايد انتظار داشته يا گله كند ما در اين فوتبال دايي را داريم كي از اين كارها مي كرد الان هم كه مربي شده بامشت توي صورتش زدند معامله به مثل نكرد خوب حقش را هم گرفت نوش جانش.
  • مهناز IR ۱۲:۱۰ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۳
    2 0
    مجتبی محرمی مثل هر آدم دیگه ای دارای خصوصیات مثبت و منفی بوده و هست . کیه که بخواد ویژگیهای فنی اونو زیر سوال ببره . صادق ورمزیار - که خودش از بزرگان جناح چپ بوده - اونو بهترین می دونه . همینطور مهدی هاشمی نسب یا رضا شاهرودی یا احمد عابدزاده یا حتی همین عادل فردوسی پور . اما خب رفتارهای ناپسندش که به جامعه هم کشیده شد و رسانه ای شد رو هم نمیشه فراموش کرد .
  • بدون نام IR ۱۴:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۳
    1 2
    ازهردست بدی ازهمان دست میگیری انموقع که دراوج شهرت وپولداربودی یادته خانوم برادرت باسه تابچه مستمری بگیرکمیته امدادبودندوتوهیچ کمکی نمیکردی
  • فرزاد IR ۰۵:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۴
    1 2
    خیلی مخلصیم آقا مجتبی! تو یادگار دوره نوجوانی ما هستی فوتبالیستهای پولکی الان رو باید بفرستن پیش تو تا کمی تعصب یادشون بدی!!! آقا مجتبی بلند شو و همه چیز و از نو بساز شماره 8 خاطره انگیز!!!! بلند شو با غیرت تو هنوز طرفداران زیادی داری فقط کافیه لب تر کنی با تعصب!!!! بهترین چپ پای تاریخ فوتبال ایران خودتو اثبات کن ما هم هستیم فقط اراده کن من !!!!!! تو فقط اراده کن لب تر کن تا به پات بریزیم !!!فقط هنوزم که هنوزه از اون خنده ات بعد پنالتی ناراحتم ولی با تمام وجود دوست دارم و هر کمکی بخوای من هستم
  • موسی از لامرد IR ۰۶:۱۱ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۴
    1 2
    مجتبی جان امید وارم که بار دیگر دنیا به شما روی خوش نشان دهد ودوباره به قانون گرم فوتبال و خانواده ات برگردی
  • مجتبی IR ۰۸:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۴
    0 3
    آقا مجتبی تو بهترین گنجو داری اونم قلب پرسپولیسی هاست که برات میزنه. شاد باش
  • جواد(ایلام) IR ۲۰:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۲/۰۸
    1 2
    با سلام مجتبی جان خیلی دلم برات تنگ شده یادمه از بچگی عکسهاتو جمع میکردم (عکسهای نایابتو)و هنوزم که متاهل شدم باهاشون زندگی میکنم. با آرزو اینکه یه روزی به عنوان مربی روی نیمکته پرسپولیس ببینمت. دوستت دارم همیشه خوشحال میشم برام به ایمیلم جواب بدی