در سینمای ایران، کمتر شاهد فیلمهای جادهای هستیم؛ فیلمهایی که قصه آنها با سفر آغاز شود، در طول سفر قصه پیش برود و لوکیشن اصلی آنها جاده باشد. اما مرداد سال ۹۸، دو فیلم جادهای «قصر شیرین» و «قسم» با فاصله کمتر از یک هفته، روی پرده سینما رفتند و مخاطبان را با سفرهایی پرماجرا همراه کردند. فیلم «خروج» نیز سومین فیلم جادهای بود که در جشنواره فجر سال گذشته از آن رونمایی شد و این روزها در فضای مجازی در حال اکران است.
شخصیتهای مرکزی هر سه فیلم، با یک هدف خاص پا در مسیر پرماجرایی گذاشتند و دل به جاده زدند. به بهانه اکران «خروج»، نگاهی داشتهایم به سه فیلم شاخص جادهای یک سال اخیر.
قصر شیرین
برخلاف «خروج» و «قسم»، سفر «قصر شیرین» با یک خانواده چهار نفره شروع میشود که در ظاهر خانواده هستند اما جدایی و اختلاف آنها را تبدیل به آدمهایی کرده که با یکدیگر غریبهاند. داستان «قصر شیرین» پیوند خوبی با اتفاقات طول مسیر دارد و میتوان گفت عنصر جاده در فیلم کارکرد مؤثری دارد. شناخت بهتر شخصیتها و پیشرفت داستان به اتفاقات بیرون از ماشین در حال حرکت وابسته است و این همان انتظاری است که از یک فیلم جادهای داریم. در این فیلم مانند «قسم»، مخاطب در ابتدا راجع به «جلال» سؤال مهمی در ذهن دارد، اواخر فیلم یک شخصیت بیرونی سراغ مسافران میآید و راز مهم یکی از شخصیتهای قصه را برملا میکند. به این ترتیب ابهام اصلی روشن میشود. در فیلم «قسم» نیز راز فیلم توسط برادر همسر شخصیت اصلی آشکار میشود. این یکی از شباهتهای فیلم «قصر شیرین» و «قسم» است. در «قصر شیرین» برخلاف «خروج»، انتهای داستان رابطه افراد خانواده تغییر میکند، نزدیکی و صمیمیتی بین آنها ایجاد میشود و سفر طی شده تأثیر عمیقی بر شخصیت «جلال» میگذارد. حامد بهداد که در این فیلم نقش کاملاً متفاوتی بازی میکند، بازی درخشانی دارد و این تغییر تدریجی را به خوبی نشان میدهد.
قسم
در فیلم «قسم» با تعداد زیادی شخصیت روبهرو هستیم که سوار بر اتوبوسی به سوی مشهد، برای شهادت دادن و اجرای قسامه، سفر میکنند. در این فیلم مانند «قصر شیرین»، شخصیتی که قصه بر اساس آن شکل گرفته درگذشته و غایب است. در «قسم» برخلاف «خروج» و «قصر شیرین»، این گفتوگو و چالشهای میان مسافران داخل اتوبوس است که قصه را پیش میبرد و موقعیتهای خارج از اتوبوس در مسیر جاده کمتر آنها را درگیر میکند. فیلم به طور کلی خوب پیش میرود اما گاهی ریتم آن کمی افت میکند و حوصله مخاطب برای همراهی این سفر، سر میرود. اواخر سفر بعد از افشای راز فیلم، آن تحول اتفاق میافتد. در پایان سفر، آدمهایی که حاضر شده بودند به گناهکار بودن یک نفر در قتلی قسم بخورند، نظرشان تغییر میکند و تصمیم دیگری میگیرند. کاراکترهایی که در پایان سفر میبینیم، دیگر آن آدمهای ابتدای سفر نیستند، میان بعضی از آنها بیاعتمادی شکل گرفته و همه ماهیت واقعیشان را رو کردهاند. مهناز افشار در نقش شخصیت اصلی قصه، زن داغدیدهای که کشته شدن خواهرش او را عصبی و بدبین کرده و حسن پورشیرازی در نقش راننده اتوبوس که با مخفیکاری و دورویی نقشهاش را جلو میبرد، بازی بسیار خوبی را به نمایش میگذارند.
خروج
هرچند که در «خروج»، مسافر اصلی «رحمت» است اما گروهی از کشاورزان با انگیزه اعتراض، همراه او میشوند و شاهد یک سفر دستهجمعی با چندین شخصیت با خلقوخو، تفکر و روحیات متنوع هستیم. اتفاقاتی که در این فیلم به تناسب راه و جاده رخ میدهد، سفر آنها را با فراز و فرود همراه میکند و مخاطب درگیر سفری پرهیجان میشود. مشکلاتی که تراکتورهای کهنه ایجاد میکنند، اختلاف عقیده همسفران، اتفاقاتی که تراکتور سواران در جاده با آنها مواجه میشوند و موانعی که بر سر راهشان سبز میشود، همه و همه به ریتم خوب و پرهیجان سفر کمک میکند و استفاده مؤثری از جاده میشود. بازی خوب فرامرز قریبیان و حضور او در نقش شخصیت مرکزی قصه که جسارت و صلابت لذتبخشی دارد، به همراهی بهتر تماشاگر کمک میکند. البته فیلم میتوانست با استفاده از موقعیتی که ایجاد کرده، یعنی سفر عدهای کشاورز معترض به قصد ملاقات با رئیس جمهور، عکسالعملهای مسئولان را در چنین موقعیتی نشان دهد و با نقد این موضوع جلوه دیگری از حضور مسئولان و واسطههای آنان را در جاده ببینیم. کارکرد سیر سفر در فیلم هم راضیکننده نیست و مخاطب شاهد هیچ تغییر و تحول خاصی ناشی از سفر در شخصیتها نیست.
۲۴۱۲۴۱
نظر شما