۰ نفر
۷ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۳

در خاورمیانه باید نلسون ماندلایی باشد که به معترضان بگوید: بگذارید مخالفان را با خویشتن داری و بخشندگی خود غافلگیر کنیم و نه با خشونت خویش

توماس فریدمن
لیبی ، یمن، بحرین و سوریه هرکدام به نوعی در حال تجربه انقلاب و خیزش های عمومی هستند. در این فضا اغراق نخواهد بود اگر ادعا کنیم که آن فرش دیکتاتوری که چند سالی بود زیر پای کشورهای عربی انداخته شده بود اندک اندک از زیر پای 350 میلیون جمعیت جاگرفته در این منطقه کشیده می شود. به باور من این حقیقتی است که بی شک در زمانی نه چندان دور رخ خواهد داد. باید اتوبوس ها را گرم کرده و یک به یک دیکتاتورها را در آنها بیندازیم. من همان مردی هستم که همواره به پتانسیل دموکراسی در اعراب امیدوار بودم و البته اکنون هم امیدوار به این وضعیت هستم و هم نگران آن. امیدوارم چرا که اعراب به دنبال دولتی پاسخگو و راستگو هستند. این همان دولتی است که می تواند با نقصان ها در حوزه آموزش ، آزادی بیان و برابری زن و مرد مبارزه کند. اما رسیدن به این مرحله از آن نقطه ای که اعراب در حال حاضر در آن ایستاده اند نیازمند به عبور از خطوط قرمز قبایل و اختلاف های قومی است .

بهترین راه برای درک روند این انتقال قدرت و ضریب موفقیت آن مساله عراق است. من به خوبی می دانم که جنگ عراق و تلاش های انجام گرفته برای دموکرات کردن این کشور به اندازه ای در میان امریکایی ها شکاف ایجاد کرده است که بسیاری علاقه ای به اشاره به آن ندارند.اما امروز باید از عراق صحبت کنیم چرا که این تجربه درس های بسیاری در روند انتقال قدرت به ما می آموزد. می آموزد که چگونه گذار به دموکراسی را آغاز کرده و ادامه دهیم. چگونه این روند در کشوری عربی پیاده کنیم آن هم زمانی که دیگر از لایه دیکتاتوری زیر پای مردمان دیگر خبری نیست.

دموکراسی به سه امر نیازمند است: شهروندان که همان افرادی هستند که خود را متعلق به جامعه ملی می دانند که هرکس حق حکمرانی کردن و حکومت پذیرفتن را دارد. به ابزاری برای بیان عقیده و نظر نیاز دارد که همان رای گیری و انتخابات است . و سومین عامل نیز آزادی و اختیار عملی است که از آن با عنوان نام خوب دموکراسی یاد می کنند.
در حالی که انتخابات و رای گیری مشخص می کند که چه کسانی باید بر مسند قدرت تکیه بزنند ، اختیار هم دایره بایدها و نبایدهای یک دولت را معین می کند. کارهایی که دولتمردان می توانند انجام دهند و آنچه که باید از آن حذر کنند.

ساختن این اختیار و یا آزادی امری بسیار دشوار است. این امر در کشورهایی مانند مصر و تونس با آن جمعیت بالا که حس وطن پرستی هم دارند و البته اتحاد ملی در هرکدام تعریف خاص خود را دارد، سخت تر هم می شود. این مساله در کشورهایی که قبایلی هستند و اختلاف های قومی و مذهبی هم در آنها بسیار دیده شده . احتمال جنگ داخلی هم در آنها است، سخت و سخت تر می شود.

هیچ کشوری به اندازه عراق از چالش هایی که در بالا قید کردیم بیشتر آسیب ندیده است. ما از جنگ عراق چه آموختیم؟ نخست انکه زمانی که شما لایه های دیکتاتوری را بر می دارید تنش میان شیعیان و کردها و اهل تسنن بیشتر می شود و این بازی تا بدان جا بالا می گیرد که حتی احتمال جنگ داخلی هم می رود. اما همزمان با این ناآرامی های قومی کم هم نیستند عراقی هایی که به دنبال برابری در قدرت هستند و زندگی مسالمت آمیز در کنار هم. همین عزم ملی بود که بسیاری از تلاش های انجام گرفته از سوی القاعده برای به راه انداختن جنگ داخلی تمام عیار در عراق با شکست روبه رو شد.

در آخرین انتخابات برگزار شده در عراق که همان رقابت برای پست نخست وزیری بود ، ایاد علاوی بیشترین تعداد کرسی را در اختیار داشت که خود شیعه بود اما ائتلافی مرکب از اهل تسنن و شیعیان داشت .
مایکل یونگ نویسنده لبنانی در این خصوص می گوید: همواره در جهان عرب مشکل شهروندی وجود داشته است. دولتمردان هیچ گاه به مردمان خود فرصت نداده اند که خود را شهروند بدانند. با این همه می توانید ببینید که چگونه اعتراض ها در سوریه تا حد امکان با عدم توسل به خشونت انجام گرفت و همگی از آزادی بیان و البته اتحاد ملی همزمان سخن گفتند.

درس دوم این است که باید حد و اندازه اختلاف های داخلی را کنترل کرد. این همان کاری بود که آمریکا خوب یا بد توانست در عراق تا حدی انجام دهد. در مصر هم ارتش در همین نقش ظاهر شده و ناآرامی ها را کنترل می کند. در کشورهایی مانند یمن، سوریه و لیبی چه کسی قرار است دست به کار شود؟

اصلی ترین درس هم این است که شاید قدرت های خارجی بتوانند به هدایت انقلاب و تغییر کمک کنند اما این کمک هیچ گاه نه دائمی است و نه کافی.آمریکایی ها تا پایان سال جاری عراق را ترک می کنند و این خود عراقی ها هستند که می توانند در خصوص آینده این کشور تصمیم بگیرند. همین قاعده برای تمام اعرابی مصداق دارد که می خواهند از مرحله انقلاب به گذار به دموکراسی برسند. این اعراب باید عامل نجات خود را از میان خود انتخاب کنند ، باید نلسون ماندلایی برای جهان عرب بیابند. شعیان، اهل تسنن و دیگر فرقه های جای گرفته در خاورمیانه باید نلسون ماندلایی داشته باشند که به آنها بگوید: بگذارید مخالفان را با خویشتن داری و بخشندگی خود غافلگیر کنیم و نه با خشونت خویش.
اعراب باید همین کار را انجام دهند. باید دیگران را با میل به اتحادی که در آن ها ریشه دوانده است غافلگیر کنند. آیا ماندلایی برای هر کدام از این کشورهای عربی می توان متصور بود؟ باید منتظر بنشینیم و امیدوار باشیم چرا که گزینه دیگری نداریم.
نیویورک تایمز 26 مارس/ ترجمه: سارا معصومی
48

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 139238

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 2 =