آنها تاریخ را به عنوان یک آگاهی و بازشناخت گذشته میدیدند و به صورت ابتدایی و بدوی آن توجه نشان میدادند. با این همه، روشن است که تاریخی که در رُمان عرضه میشود با تاریخی که مورخ مینویسد، تفاوتهای ماهوی دارد.
استاد دانشگاه تربیت معلم خاطرنشان کرد: تاریخ سنتی، کنار هم چیدن وقایع منفرد است، در حالی که در داستان، وجه بیرونی تاریخ است که اهمیت مییابد. رُماننویس کوشش میکند که حوادث و شخصیتهای تاریخی را حفظ کند اما چیزهایی به آن حوادث اضافه کند که مخلوق ذهن اوست.
پرسشی که درباره کار مورخان پیش میآید این است که آیا آن چیزی که مثلا بیهقی نوشته است، همه واقعیتهای روزگارش بوده است؟ یا آن که بیهقی نیز همانند هر مورخ دیگری، روایت خودش را از تاریخ عرضه کرده است؟ به هر حال این را نمیتوان انکار کرد که هر برداشتی از گذشته، تنها روایت و نگاه خاص یک مورخ است.
وی افزود: نکته دیگر آن است که آنچه ما در داستان داریم، واقعنمایی است، چون واقعیت محض وجود ندارد اما داستاننویس یا مورخ باید بتواند حوادث تاریخی را چنان در متن بگنجاند که خواننده بپذیرد که آن اتفاق وجود داشته و روی داده است.
پارسانسب خاطرنشان کرد: هیچ مورخی، حتی اگر بسیار دقیق هم باشد، نمیتواند احساسات و برداشتهای خود را از متنی که مینویسد جدا کند. چون به هر حال زاویه دیدی وجود دارد و مورخ از آن زاویه، به وقایع مینگرد. پس او میتواند زمان وقوع حوادث را دستکاری کند؛ همچنان که بیهقی چنین کرده و داستان هارونالرشید را با دخل و تصرف، وارد تاریخ خود کرده است. یا چون حسنک وزیر را دوست داشته، شخصیت او را بزرگ و برجسته کرده و بوسهل زوزنی را منفورتر نشان داده است.
وی افزود: پس روایت بیهقی از تاریخ، نمیتواند جهتگیرانه نباشد. او هم، مانند مورخان دیگر، رنگی از احساسات و عواطف را به تاریخ خود زده است. با این واقع نماییهاست که تاریخ برای خواننده، جذاب و خواندنی میشود. رُمان تاریخی نیز چیزهایی را از تاریخ میگیرد و با جابه جا کردن حوادث، تاریخ را بازآرایی میکند. گاه نیز دست به بزرگنمایی میزند. به نظر من اگر بیهقی میخواست یک روایت خطی از تاریخ ارائه بدهد، اثر او بی ارزش میشد و ماندگاری امروز را نداشت.
وی که پایاننامه دکتریاش را درباره «رمان تاریخی» به رشته تحریر درآورده گفت: یکی از نویسندگانی که دست به نگارش رُمان تاریخی زد، حسینقلی مستعان بود. او با ذهن هوشمندی که داشت، توانست داستانهای حجیم تاریخی بنویسد. مستعان در مقدمه یکی از رُمانهای تاریخیاش مینویسد که من قصد تخریب تاریخ و تصرف در آن را ندارم، فقط شکافهای تاریخی را پُر کردهام. این سخن مستعان، یعنی استفاده از تخیل برای بازسازی شخصیتهای تاریخی.
/62







نظر شما