زیرا که کار خانگی، به همان اندازۀ خصوصیات زیستشناختی زنان، نتیجۀ طبیعی و بدیهی فیزیولوژی به شمار میآمد و در خور بررسی جامعهشناختی تشخیص داده نمیشد. کارهای او و پژوهشگران دیگر مطالعات زنان ، علاوه بر بسیاری خدمات دیگر، به روشن شدن دو نکته کمک کرده است:
اول اینکه علوم مختلف از لحاظ جنسیتی خنثی نیستند و از لحاظ ساختن پیشفرضها و فرضیات علمی، از لحاظ انتخاب موضوعهای تحقیق، از لحاظ روشهای تحقیق و از لحاظ توصیف و تفسیر و تحلیل نتایج سوگیری مردانه دارند. در نتیجه، ابعاد یا موضوعاتی که با جهاننگری مردانه جور در نمیآمده اغلب یا نادیده گرفته شدهاند یا خارج از قلمرو جامعهشناسی به شمار آمدهاند.
پیش از آن هم مارکسیستها، با اشاره به اینکه سرمایهداری از کار زنان در خانه به رایگان استفاده میکند تا با عرضۀ خدمات خانگی نیروی کار کارگران را برای کار در بیرون خانه و کارخانه و صنعت آماده کنند بر این موضوع تأکید کرده بودند که، بدون خدمات زنان در خانه، کارگران و کارکنان مرد قادر به انجام کار در بیرون خانه نیستند. همچنین از زنان به عنوان ارتش ذخیرۀ کار نام برده بودند، یعنی در مواقع لزوم، مانند جنگهای جهانی، این زنان بودند که با مزد کمتر همان کارهای مردان را که به جبهه رفته بودند دنمبال میکردند. کاری که جامعهشناسان پژوهشگر مطالعات زنان انجام دادند این بود که ثابت کردند که کار خانهداری کاری است چندوجهی، بدون حمایت قوانین کاری، بدون ساعات مشخص و بدون محدودۀ مشخص از لحاظ کمی و کیفی. بدین معنا که نشان دادند خانهداری شکلی از کار که است که به نیروی بدنی و مایه گذاشتن از عاطفه نیاز دارد و دوم ساعاتی را که زنان برای کار خانه صرف میکنند، به اضافۀ کار در ازای حقوق یا به جای کار در مقابل حقوق محاسبه کردند. به عبارت دیگر، تأکید کردند که درست است که زنان از جان و وقت و زندگی و جسم و روح و عاطفۀ خود مایه میگذارند، اما کارهایی مانند خانهداری و مادری و بچهداری، که طبیعی و غریزی و زیستی به شمار میآید، در بیرون خانه کار سزاوار حقوق است و معادل پولی دارد. ولی این موضوع از لحاظ تقسیم منابع قدرت، که شامل قدرت اقتصادی و داشتن منبع مالی و قدرت تصمیمگیری و انتخاب برای تداوم یا قطع کار و قدرت قانونی میشود، نادیده گرفته میشود.
افزون بر آن، معمولاً کار بیرون از خانه برای زنان هم باعث نمیشود که در کار خانهداری آنان چون و چرا ایجاد شود. زنان همچنان پرستاران و پرورشدهندگان و آشپزها و انجام دهندگان خدمات خانگی به شمار میآیند.
پژوهشگران مطالعات زنان، به هیچ وجه در پی کم اهمیت نشان دادن کار خانگی نیستند، اما آنچه بینش جدید به شمار میآید این است که، همان طور که مردان در ازای خدماتی چون معلمی، آشپزی، پرستاری، نظافت و مدیریت نهادهای بیرون از خانه حقوق میگیرند و حق انتخاب دارند، در خانه هم میتوانند بخشی از این خدمات را برایگان سهیم شوند تا زنان هم بتوانند، به تناسب مهارتها و تواناییها و ارادۀ خود، بخشی از این خدمات را در داخل یا بیرون خانه در ازای حقوق انجام دهند. بدین ترتیب، در افسانۀ پیوند ذاتی و بیولوژیک زنانگی و کار خانگی باید تشکیک کرد.
چون این کارها را مردان هم انجام میدهند و وقتی زنان یا مردان در بیرون خانه انجام میدهند، حقوق میگیرند؛ چون با غریزی بودن و فیزیولوژیک بودن فاصله دارد. کار غریزی و بیولوژیک در طول قرنها ثابت و تغییر ناپذیر ایت. مثل کندویی که زنبور عسل قرنهاست دارد میسازد. از لحاظ هندسی بی نقص است، اما نه تنوعی در آن است و نه تغییری. کار خانگی در طول قرنها و در جاهای مختلف جغرافیایی و فرهنگی و صنعتی و پیش¬سرمایه داری و غیره، بسیار متنوع و غیر استاندارد و متغیر است. چیزی که در جایی جزو وظایف مادرانه و همسری و زنان در خانه به شمار میاید، در جای دیگر و زمان دیگر ممکن است بردگی یا فضولی یا بی فرهنگی به شمار آید. چون با فکر و فرهنگ و سنت و پیشرفت یا وسایل و طبقه و قوم و اقلیم و.....سر و کار دارد. پس متغیر بودن و غیر استاندارد بودن و نسبیت فرهنگی و جنسیتی در ذاتی و بیولوژیک بودن زنانگی و کار خانگی تردید ایجاد میکند.
*جامعهشناس و پژوهشگر مطالعات زنان
4747
نظر شما